۱- آموزش
از جمله حقایق ثابت تاریخی این است که صحابهی پیامبر صبعد از آنحضرت در مناطق و شهرهای مختلف جهان منتشر شدند تا وظیفه آموزش و دعوت و ارشاد را به انجام برسانند، از همین رو شهرهای مکه، مدینه، طائف، بحرین، یمن، شام، مصر، بصره و سایر شهرهای بزرگ به عنوان پایگاهی برای این دسته از اصحاب بزرگوار قرار گرفته بود.
خلافت اسلامی بعد از گذشت بیست و هفت سال از مدینهی منوره به کوفه سپس به دمشق انتقال یافت، اما این رویدادها و انتقال خلافت از شهری به شهر دیگر هرگز نتوانست که آن هیبت علمی، معنوی و روحیای که در دل مردم نسبت به مدینهی منوره ایجاد شده بود، متزلزل نماید. مدینهی منوره در آن روزها چندین مدرسهی علمی و دینی را در آغوش گرفته بود که شخصیتهایی همچون ابوهریره، ابن عباس، زید بن ثابت و... شآنها را مدیریت میکردند، اما بزرگترین مدرسهی مدینهی منوره در آن وقت عبارت بود از آن گوشهی مسجد نبوی که در کنار حجرهی نبوی و چسپیده به منزل همسر پیامبر صبرگزار میشد؛ این مدرسه به مرجعی تبدیل شده بود که مردم جهت تعلیم و دریافت فتوی بدان مراجعه میکردند و دانشآموزان و شیفتگان معرفت به این مدرسه رویی آوردند تا اینکه به عنوان نخستین مدرسهی اسلام شهرت یافت و در تاریخ فکر اسلامی از تأثیرات بهسزایی برخوردار بود. و معلم این مدرسه امالمؤمنین عایشه لبود که خویشان و محارم خود اعم از زن و مرد را پیرامون خود گرد میآورد و در حجرهی خود به تربیت و آموزش آنان میپرداخت، اما سایر مردم در حالی بر او وارد میشدند و در حضور او آمادگی دریافت درس را اعلام مینمودند که عایشه لدر ماورای حجاب قرار میگرفت [۷۰۵].
مردم در مورد قضایای مختلف از او سؤال میکردند و استفتا مینمودند، عایشه لنیز به آنان جواب میداد [۷۰۶]، از این طریق به برکت دریافت سنت شریف نبوی از دهان امالمؤمنین یعنی بانویی که از همهی مردم به آنحضرت صنزدیکتر بود و آمیخته به زندگانی ایشان بود، دریافت مینمودند، و چه بسا او خود سؤالی را میپرسید و سپس بدان جواب میداد و مردم نیز با دلی بیدار و گوشی شنوا بدان گوش فرا میدادند، همچنانکه او به تصحیح اشتباهات شاگردانش توجه و اهتمام میورزید و آنان را به تلفظ صحیح و رعایت قواعد لغت بازمیگرداند.
ابن ابی عتیق میگوید: من و قاسم در حضور عایشه لحدیثی را نقل کردیم، و با توجه به اینکه قاسم از زبانی فصیح برخوردار نبود، عایشه به او گفت: «چرا همانند این یکی برادرزادهام احادیث را بازگویی نمیکنید؟ در حالی که میدانم فرزند چه مادری هستید؟ این توسط مادرش پرورش یافته و شما نیز مادرت به تربیتت پرداخته است» [۷۰۷]. و مادر قاسم کنیز بود.
همچنانکه عایشه اضافه بر آن دسته از شاگردانش، تعدادی از مساکین و یتیمان را پرورش و تربیت میداد و هرگز در بخشش علم و دانش به آنها بخل و خست را به خرج نمیداد، اما در برابر افرادی که جزو محارم او نبودند، حجاب میکرد و چه بسا از خواهران و یا خواهرزادههایش میخواست که به شاگردانش شیر بدهند، تا عایشه به عنوان یکی از خویشانش به آنها نگاه بیافکند و اجازهی ورود را به آنها میداد، زیرا معتقد بود که خوراندن شیر به آنها، خویشاوندی را میانشان به وجود میآورد و به حدیث سالم مولای ابوحذیفه استدلال مینمود.
کسانی که به خاطر عدم خویشاوند با عایشه لاجازهی ورود به خدمت او را نداشتند، بابت این مسأله تأسف میخوردند که نمیتوانند همانند دیگران در خدمت او استفاده نمایند، قبیصه میگوید: چون عروه به خدمت عایشه میرسد، از ما آگاهتر بود [۷۰۸].
امام ابراهیم نخعی (امام و پیشوای اهل عراق بنا به اجماع علما) در دوران کودکی به حضور عایشه لمشرف شد و به همین خاطر دوستانش به او حسادت میورزیدند. ابومشعر از ابراهیم نخعی روایت کرده که گفته: به حضور عایشه لمیرفت. میگوید: سؤال کردم که چگونه به خدمت میرسید؟ گفت: به همراه خالهاش به خدمت او میرفت، و میان او و عایشه لدوستی و برادری برقرار بود [۷۰۹].
عادت عایشه لبر آن بود که هر سال به حج میرفت، زیرا حج مراسمی است که مسلمانان را در یک روز و یک مکان گرد هم میآورد، عایشه لچادری در میان کوه حراء و ثبیر [۷۱۰]میزد و دانش پأوهان و تشنگان معرفت از شرق و غرب به طرف او میرفتند تا به برکت دریافت سنت نبوی از دهان عایشه لنایل آیند [۷۱۱]، و عایشه لنیز با دل و درونی گشاد به سؤالهای آنان جواب میداد، بلکه آنان را تشجیع مینمود که هرگز خجالت نکشند و از هر چیزی سؤال نمایند، و هنگامی که ابوموسی اشعری سخطاب به او میگوید: میخواهم سؤالی از شما بپرسم، اما خجالت میکشم، عایشه لمیگوید: سؤالت را بپرس و خجالت نکش، زیرا من مادر شما هستم [۷۱۲]. و در روایتی دیگر آمده که اجازهی ورود به خدمت عایشه خواستم، پس وقتی به خدمت او رسیدم، عرض کردم: ای مادر! و یا، ای مادر مؤمنان! من میخواهم سؤالی را از شما بپرسم، اما خجالت میکشم. فرمود: «از پرسیدن سؤالهایی خجالت نکش که میتوانید آنرا از مادری بپرسید که شما را به دنیا آورده، زیرا من نیز مادر شما هستم» [۷۱۳]. زیرا در واقع عایشه شاگردانش را همچون مادری پرورش میداد و این ویژگی به طور واضح در آموزش و تربیت عروه، قاسم، ابوسلمه، مسروق، عمره و صفیه شدیده میشود که مخارج آنان را از ثروت شخصی خود پرداخت مینمود.
در روایت آمده که برخی از بستگانش به برخی از شاگردان او حسادت میوزیدند که برخورد ویژهی عایشه با آنها را مشاهده میکردند، اینک عبدالله بن زبیر که از همه برای عایشه دوستداشتنیتر بود و خواهرزاده او نیز بود به اسود بن یزید میگوید: «از سخنان امالمؤمنین ما را خبر بده که چه چیزی را بیان داشته است» [۷۱۴]. و شاگردانش از او احترام میگرفتند و او را بزرگ میشماردند، و اینک عمره که از شاگردان خاص عایشه میباشد، با کلمهی عمه، امالمؤمنین را صدا میزند، و عایشه لمسروق [۷۱۵]بن اجدع تابعی را به پسرخواندگی انتخاب کرده و هرگاه روایتی از امالمؤمنین نقل میکند، میگوید: صدیقهی دختر صدیق و محبوبهی محبوب خداوند ﻷو فردی که تبرئه شده، چنین به من گفت:... [۷۱۶].
همانا تعداد زیادی از بزرگان علما و مشاهیر تابعین از مدرسهی امالمؤمنین فارغ التحصیل شدند، مسند امام احمد بن حنبل تعداد زیادی از مرویات امالمؤمنین را در لابهلای خود گرد آورده است که طبق محاسبهای که بدان قیام نمودم به دویست روایت میرسید، خواه از صحابی یا تابعی، آزاد یا برده و خویشان یا بیگانگان آن روایات را از او روایت کرده اشند، و امام ابوداود طیالسی /(ت۲۰۴ﻫ) مرویات شاگردان عایشه را در مسندی جداگانه جمعآوری نموده است، اما بسیار مختصر میباشد و تعداد زیادی از احادیث را ترک کرده است و امام ابن سعد در الطبقات الکبری به شمارش شاگردان عایشه لپرداخته و شرح حالشان را نیز ذکر نموده است، همچنانکه حافظ ابن حجر عسقلانی در کتاب «تهذیب التهذیب» تمامی راویانِ از او، اعم از خویشان، بردگان، صحابه و تابعین را شمارش کرده است.
اما برخی از صحابههایی که از او روایت کردهاند: عبارتاند از: ابوموسی اشعری، ابوهریره، عبدالله بن عمر، عبدالله بن عباس، عمرو بن عاص، زید بن خالد جهنی، ربیعه بن عمرو جرشی، سائب بن یزید، حارث بن عبدالله و... شاجمعین.
و اما برخی از بردگانی که از او روایت کردهاند:ابویونس، ذکوان، ابوعمرو، ابن فروخ [۷۱۷]، ابومدله مولای عایشه [۷۱۸]، بولبابه مروان [۷۱۹]، ابو یحیی و ابو یوسف [۷۲۰]. گفتنی است که ذکوان و ابویونس از مشهورترین این دسته میباشند.
همچنانکه در المسند عبدالله بن یزید [۷۲۱]همشیرهی عایشه لنیز ذکر شده است. همانا در کتابهای اسماء الرجال به همین اندازه (همشیرهی عایشه) اکتفا شده و به جزئیات او اشاره نشده است.
اما از میان بستگانش: خواهرش امکلثوم دختر ابوبکر، برادر شیریاش عوف بن حارث، دو برادرزادهاش قاسم و عبدالله بن محمد، و دو برادرزادهی دیگرش حفصه و اسماء دختر عبدالرحمن، فرزند نوهی برادرش عبدالله بن عتیق بن محمد بن عبدالرحمن بن ابوبکر، دو خواهرزادهاش عبدالله و قاسم بن زبیر، دختر خواهرش عائشه دختر طلحه، نوهی پسر خواهرش عبادبن حبیب و عباد بن حمزه و تعداد دیگری از بستگانی که زیر سایهی او تربیت شدند و درر میدان علم و دعوت از او استفاده کردند، که ابن سعد در «الطبقات الکبری» به جزئیات همهی اینها پرداخته است.
و اما از میان تابعین: باید گفت که بزرگان علماء تابعین از این مدرسه فارغ التحصیل شدند، و هرکس در آن عصر و روزگار خود را به روایت حدیث مشغول میکرد، او به دریافت حدیث از عایشه لمشرف گردیده است که ما نام حدود صد و پنجاه تابعی را از کتابهای مسانید برگزیدهایم و اگر نام تمامی آنها را میآوردیم به چندین صفحه نیاز پیدا میکردیم، به همین خاطر تنها به ذکر نام زنانی اکتفا میکنیم که همچون دانشمندی ارجمند فارغ التحصیل شدند و در حفظ سنت و روایت و نقل آن به نسلهای آینده مشارکت نمودند:
(أ)
۱- اسماء دختر عبدالرحمن
(ب)
۲- بریره مولای عایشهل
۳- بنانه مولای عبدالرحم
۴- بهیه مولای صدیق
(ت)
۵- تباله دختر یزید عبشمی
(ج)
۶- جسره دختر دجاجه
(ح)
۷ حفصه دختر عبدالرحمن
(خ)
۸- خیره مادر امام حسن بصری
(ذ)
۹- ذفره دختر غالب
(ر)
۱۰- رمیثه
(ز)
۱۱- زینب دختر ابوسلمه
۱۲- زینب دختر محمد
۱۳- زینب دختر نصر
(س)
۱۴- سائبه
۱۵- سلمی بکریه
۱۶- سمیه بصری
(ش)
۱۷- شمیسه عتکیه
(ص)
۱۸- صفیه دختر حارث
۱۹- صفیه دختر شیبه.
۲۰- صفیه دختر ابوعبید.
۲۱- صفیه دختر عطیه
(ع)
۲۲- عایشه دختر طلحه
۲۳- عمره دختر عبدالرحمن
۲۴- عمره دختر قیس عدوی
(ف)
۲۵- فاطمه دختر ابوحبیش
(ق)
۲۶- قمیر دختر عمرو کوفی
(ک)
۲۷- کریمه دختر همام
۲۸- کلثم دختر عمرو، یار عایشه
(م)
۲۹- معاذه
۳۰- میمونه دختر عبدالرحمن
(هـ)
۳۱- هند
۳۲- هنیده.
(کنیه)
۳۳- ام بکر
۳۴- ام جحدر.
۳۵- ام حمیده.
۳۶- ام درداء
۳۷- ام ذره مولای عایشه
۳۸- ام سالم
۳۹- ام سعیده
۴۰ - ام عاصم
۴۱- ام علقمه
۴۲- ام کلثوم دختر ابوبکر صدیق
۴۳- ام کلثوم دختر ثمامه
۴۴- ام کلثوم لیثی
۴۵- ام محمد
۴۶- ام عبدالله
۴۷- ام هلال
امالمؤمنین عایشه لبرخی از این شاگردان و دانش پژوهان را به نزد خود آورد و آنها را در دامن خود پرورش داد و دانش پژوهش را به آنان تعلیم داد، از اینرو خداوند ﻷافرادی از آنان به وجود آورد که همانند حافظین اسلام و ناقلین سنت نبوی به نسلهای بعد از نسل صحابه و تابعین شروع به فعالیت نمودند؛ همانا اینها از سایر شاگردان به بانو عایشه نزدیکتر بودند و با تمام معنی به عنوان حامل علوم و معارف آن بزرگوار قلمداد میشوند، و آنها عبارتند از:
۱- عروه بن زبیر: ابوعبدالله قریشی س، مادرش اسماء دختر ابوبکر صدیق است، یعنی زبیر خواهرزادهی عایشه لمیباشد و از محبوبترین مردمان برای او بود، عبدالله که یکی از علماء بزرگ مدینه محسوب میشد، در آغوش عایشه پرورش یافت، ایشان در آخرین سال خلافت عمر یعنی سال ۲۳ ﻫ متولد شدند و در خدمت عایشه به دانشپژوهی رویی آورد و بسیاری از علم و رفتارهای او را برداشت، و هیچ یک از دوستانش یارای او نبودند، تا آنجا که میگفت: چهار یا پنج سال قبل از وفات عایشه خود را دیدم که با خود میگفتم: اگر امروز بمیرد، برای دریافت حدیثی از او پشیمان نمیشوم، چرا که تمامی دانش او را فرا گرفتهام [۷۲۲]. همانا عبدالله در سال ۹۴ هـ وفات فرمودند و در روز جمعه به خاک سپرده شدند.
۲- قاسم بن محمد بن ابوبکر: خواهر زادهی عایشه لکه در آغوش عمهی خود پرورش یافت و در خدمت او به یادگیری علم و دانش پرداخت تا اینکه در مدینه به عنوان امام و مقتدا و یکی از فقهای هفتگانه قرار گرفت، قاسم /روایت سنت و توجه به روایت الفاظ آن را از عایشه لبه ارث برده بود، زیرا حدیث را با همان الفاظی که شنیده بود، نقل میکرد. ایشان مردی عفیف، کریم، وارع و فقیه بودند، با پیروزی کامل مسایل پیچیده را حل میکرد و برای انجام اعمال و اخلاق پسندیده مسابقه مینمود. ایشان بنا به روایتهای مختلف در یکی از سالهای ۱۰۸ ﻫ، ۱۰۷هـ و یا ۱۰۶ هجری وفات فرمودند.
۳- ابوسلمه بن عبدالرحمن بن عوف س: کودکی کم سن و سال بود که پدرش وفات فرمود، ایشان از دوستان عروه بن زبیر بودند که فقه و سنت را با هم جمع گردانید و یکی از محدثین مدینه بود که بزرگان محدث امثال: عروه، زهری و شعبی از او روایت کردهاند، او به عنوان فردی معتبر، فقیه و راوی احادیث زیادی محسوب میگردد و در سال ۹۴ ﻫ وفات فرمودند.
۴- مسروق بن اجدع بن مالک کوفی: ایشان /فردی عابد و مشهور به ابوعایشه و از اهل کوفه بودند، اما در جنگهای قبیلهای و نبردهای داخلی مشارکت ننمودند، امام ذهبی بیان داشته که عایشه لاو را به پسرخواندگی خود در آورده بود [۷۲۳]، و امام ابن سعد به نقل از مسروق بن اجدع گفته: به خدمت امالمؤمنین عایشه لرفتیم، گفت: «برای فرزندم عسل را بیاورید، سپس گفت: آنرا به او بدهید که بخورد، اگر چیزی شما را دچار تردید نمود، به عسل آن اضافه کنید...» [۷۲۴].
و پس از آنکه امالمؤمنین عایشه لوفات یافت، مسروق گفت: «اگر به خاطر برخی مسایل نمیبود، بر امالمؤمنین نوحهسرایی میکردم» [۷۲۵]. امام بخاری در صحیح خود و امام احمد در مسند خود قسمت زیادی از مرویات مسروق از عایشه لرا گزارش دادهاند.
مسروق/به عنوان فقهای عراق محسوب میگردد و در زهد و تقوی از جایگاه عالیای برخوردار بودند، به اندازهای نماز میخواند که پاهایش ورم میکرد؛ ایشان قاضی کوفه بود، اما در برابر قضاوت هیچگونه اجر و پاداشی را دریافت نمینمود. شعبی گفته: مسروق بیشتر از شریح به قضاوت آگاهی داشتند و شریح در امر قضاوت با او مشورت مینمود. مسورق/در سال ۶۳ هـ وفات فرمودند.
اما از میان زنان نخستین کسی که شایستهی آنرا دارد در مرحلهی اول ذکر شود، عبارت است از:
۱- بانو عمره دختر عبدالرحمن بن سعد بن زراره انصاری مدینهای: بانو عمرو نمونهای ارجمند برای تعلیمات و تربیت امالمؤمنین لمیباشد، زیرا در آغوش او رشد و نمو کرد، ابن مدینی راجع به او چنین گفته: عمره یکی از علماء معتبری است که از عایشه لروایت کرده است. [۷۲۶]
ابن حبان گفته: از همه بیشتر از احادیث عایشه آگاهی داشت [۷۲۷]. سفیان گفته: عمره، قاسم و عروه کسانی هستند که بهتر از هر کسی دیگر احادیث عایشه را حفظ کردهاند [۷۲۸].
امالمؤمنین او را بسیار دوست میداشت و با توجه به محبت عایشه لنسبت به او، مردم نیز از او احترام میگرفتند. ایشان کسی بود که مردم هدایای خود را از طریق او برای عایشه لمیفرستادند، او نیز در برابر به آنها پاداش میداد [۷۲۹]. ابوبکر بن محمد بن عمرو بن حزم که برادر زادهی او بود، به مضمون ذیل نامهای را از عمر بن عبدالعزیز دریافت نمود: احادیث پیامبر صو روایتهای عمره دختر عبدالرحمن را نوشته و پیش او بفرستد [۷۳۰].
عمره همچنین به اصلاح اشتباهات اجتهادی برادرزادهی خود نیز میپرداخت [۷۳۱]، زهری میگوید: قاسم بن محمد به من گفت: میبینم که برای کسب علم تلاش میکنید، آیا شما را به خزنهی آن معرفی نمایم؟گفتم: بسیار دوست دارم. گفت: عمره دختر عبدالرحمن را دنبال کن، زیرا او در دامن عایشه لپرورش یافته است. زهری میگوید: خدمت او رفتم، دیدم که دریایی تمام نشدنی است [۷۳۲].
۲- صفیه دختر شیبه رحمها الله: یکی از تابعین مشهور و دختر صاحب کلید کعبه میباشد، محدثین از او روایت کردهاند و مرویاتش در کتابهای حدیث آمده است، و در کتابهای حدیث اینگونه از او نام برده میشود: «صفیه دختر شیبه یار عایشه» [۷۳۳].
روایت سنت را از عایشه لبه ارث برده بود، مردم از او سؤال میپرسیدند و برای دریافت احادیث عایشه نزد او میآمدند؛ در سنن ابوداود آمده: همراه با عدی بن عدی کندی به مکه رفتیم، در آنجا مرا به نزد صفیه دختر شیبه فرستاد که از عایشه لروایت مینمود [۷۳۴].
۳- کلثم دختر عمرو قریشی: ایشان نیز در کتابهای رجال شناسی به یار عایشه للقب گرفته و برخی احادیث را روایت نموده است.
۴- عایشه دختر طلحه: ام عمران تیمی مدینهای است، مادرش امکلثوم دختر ابوبکر میباشد و در دامن خالهاش عایشه لپرورش یافت. ابن معین میگوید: فردی معتبر است و روایتهایش قابل استدلال میباشد. عجلی گفته: فردی مدینهای، از تابعین و معتبر است. و ابوزرعه دمشقی گفته: مردم از او روایت کردهاند، چون او را فاضل و با ادب یافتند [۷۳۵].
۵- معاذه دختر عبدالله عدوی: مشهور به امصهباء بصریه میباشند و در خدمت امالمؤمنین عایشه لزانوی شاگری را بر زمین نهاد و بیشتر احادیث خود را از او روایت نموده و محبت ورزیدن به عبادت فراوان را از عایشه به ارث برد و به عنوان یکی از زنان عابد قلمداد میشد؛ در مورد او گفتهاند: بعد از وفات شوهرش، هیچگاه رختخواب را برای استراحت پهن ننمود.
[۷۰۵] مسند امام احمد بن حنبل ۶/۷۱ ش ۲۴۴۷۴. [۷۰۶] مسند امام احمد بن حنبل ۶/۷۳ ش ۲۴۴۹۷. [۷۰۷] صحیح مسلم- باب کراهیة الصلاة بحضرة الطعام ش ۵۶۰. [۷۰۸] تهذیب التهذیب- ترجمة عائشة ۱۲/۴۶۳. [۷۰۹] مسند امام احمد۶/۱۷۲ ش ۲۵۴۳۴. [۷۱۰] صحیح بخاری- باب طواف النساء مع الرجال ش ۱۶۱۸ و الطبقات الکبری- ابن سعد ۵/۲۹۵. [۷۱۱] الطبقات الکبری- ابن سعد ۸/۶۸ و مسند احمد بن حنبل ۶/۴۰. [۷۱۲] مسند امام احمد ۶/۹۷ ش ۲۴۶۹۹. [۷۱۳] صحیح مسلم- کتاب الطهارة ش ۴۳۹ و موطأ امام مالک- کتاب الغسل. [۷۱۴] مسند امام ابوداود طیالسی ۱/۱۹۷ و ۱۳۸۲. [۷۱۵] سیر اعلام النبلاء- امام ذهیبی ۴/۶۷. [۷۱۶] مسند احمد بن حنبل ۶/۲۴۱ ش ۲۶۰۸۶، السنن الکبری- بیهقی ۲/۴۵۸ ش ۴۱۹۳، مسند ابوحنیفه ۱/۵۴، المعجم الاوسط- طبرانی ۵/۳۱۴ ش ۵۴۱۱ و در الکبیر ۲۳/۱۸۱ ش ۲۸۹ و مسند اسحاق بن راهویه ۳/۸۱۳ ش ۱۴۵۲. [۷۱۷] اینها کسانی هستند که ابن حجر نامشان را در تهذیب التهذیب ۱۲/۴۶۲ آورده است. [۷۱۸] سنن ترمذی- باب فی العفو والعافیة ش ۳۵۹۸. [۷۱۹] الطبقات الکبری- ابن سعد ۵/۲۹۶. [۷۲۰] مسند امام احمد ۶/۲۵۸. [۷۲۱] مسند امام احمد بن حنبل ۶/۳۲ ش ۲۴۰۸۴۵. [۷۲۲] تهذیب التهذیب ۷/۱۶۵. [۷۲۳] سیر اعلام النبلاء- ذهبی ۴/۶۷. [۷۲۴] الطبقات الکبری- ابن سعد ۶/۷۹. [۷۲۵] الطبقات الکبری- ابن سعد ۶/۸۱ [۷۲۶] تهذیب التهذیب ۱۲/۴۶۶. [۷۲۷] الثقات- ابن حبان ۵/۲۸۸ ش ۴۸۸۱. [۷۲۸] تهذیب التهذیب ۱۲/۴۶۶ [۷۲۹] الادب المفرد- بخاری ۱/۳۸۲ ش ۱۱۱۸. [۷۳۰] الطبقات الکبری- ابن سعد ۸/۴۸۰، التمهید- ابن عبدالبر ۱۷/۲۵۱ و تهذیب التهذیب- ابن حجر عسقلانی ۱۲/۴۶۶ ش ۲۸۵۰. [۷۳۱] موطأ امام مالک- باب ما لا قطع فیه ش ۱۵۳۱. [۷۳۲] تذکرة الحفاظ- ذهبی ۱/۱۱۲، سیر اعلام النبلاء ۴/۵۰۸ و ۵/۳۴۷. [۷۳۳] مسند امام احمد بن حنبل ۶/۲۷۶ ش ۲۶۴۰۳و الطبقات الکبری- ابن سعد ۸/۱۳۳ و ۸/۱۳۹. [۷۳۴] سنن ابوداود- کتاب الطلاق ش ۲۱۹۳. [۷۳۵] تهذیب التهذیب- ابن حجر ۱۲/۴۶۴.