زندگانی مادر مومنان بانو عایشه رضی الله عنها

فهرست کتاب

هوشیاردهی از روایاتی ضعیف

هوشیاردهی از روایاتی ضعیف

عموماً رواج محبت و خلوص در بین هووها بسیار کم است، اما حجله‌نشینان حریم نبوت در این مسأله‌ با سایر زنان جهان تفاوت داشتند، آنان در ویژگی‌ و امتیازاتی که‌ جهان بشری انتظار آن‌را می‌کشیدند از مستوایی عالی و جایگاهی رفیع برخوردار بودند. آری آنان خیال‌های زنان جهان در مقابلشان را به‌ وقوع رساندند و به‌ حمد خداوند آرزوهای آنان را با یأس و نومید مواجه‌ نساختند. گفتنی است که‌ غیرت و حسادت آنان را نیز همانند سایر زنان در خود گرفته‌ بود، اما هرگز این مسأله‌ را فراموش نمی‌کردند که‌ آنان همسران پیامبر صهستند و باید خود را به‌ ادب و اخلاق او مؤدب نمایند و در رستای رضایت ایشان قدم بردارند و از ناراحتی او دوری گزینند.

لازم به‌ یاداوری است واقعه‌هایی تلخی هم که پیش آمده در حقیقت یا منافقین عامل آن بوده‌اند و یا این‌که‌ محصول کوشش جاهلانه افرادی که به عاقبت نمی‌اندیشند، می‌باشد. چنانچه در عهد نبوی زنی بود که در بین ازواج مطهرات اختلاف و دعوا را درست می‌کرد و او خودش به این گناه اعتراف می‌کرد، مردم می‌پرسیدند که آنها چرا حرف تو را راست فکر می‌کردند؟ او گفت: اگر نزد آنها فرد مقبولی نمی‌بود، هرگز از او قبول نمی‌کردند [۲۳۷].

علی رغم این‌که‌ روایت‌هایی که ذکر شد فقط از کتاب‌های صحاح أخذ شده‌اند، اما در لابه‌لای آنها نکاتی ضعیف و تشویه‌ صورت اصلی مسأله‌ وجود دارد که‌ اگر ذره‌ایی کاوش شود، اصل مسئله کاملاً روشن می‌گردد.

۱- به‌ عنوان نمونه‌ واقعه شکستن ظرف که‌ تقریبا در تمام کتابهای حدیث موجود می‌باشد، اما در گزارش بخاری و مسلم هیچ نامی از عایشه ذکر نشده که‌ او کاسه‌ را شکسته‌ باشد، این در حالی است که‌ در روایت ابوداود، نسائی، مسند احمد و... حضرت عایشه را به‌ عنوان کاسه‌ شکن معرفی کرده‌اند؛ و عجیب اینکه از زبان خودش روایت می‌کنند، اما راوی اول این حدیث جسره بنت دجانه می‌باشد که محدث عجلی [۲۳۸]و ابن حبان [۲۳۹]او را توثیق و تأیید کرده‌اند، اما رأی امام بخاری در مورد او این است که: در روایتهای جسره چیزهایی عجیب و غریب یافت می‌شود [۲۴۰]. و ابن حزم حدیث او را باطل می‌داند [۲۴۱].

راوی دیگر افلت عامری است که‌ اگر چه بعضی از محدثین وی را توثیق کرده‌اند، اما رأی اکثر اهل فن از این قرار می‌باشد:

امام احمد: لا بأس به «در روایتش حرجی نیست [۲۴۲]» (و این دلیل ضعیف می‌باشد) خطابی از احمد روایت کرده‌ که‌ گفت است: افلت یک راوی مهجول الحال است، و بغوی در «شرح السنة» گفته‌ است: احمد آن حدیث را ضعیف قلمداد نموده‌ و چنین استدلال کرده‌ که‌ از روایت افلت می‌باشد و او فردی مجهول است [۲۴۳]، و ابن حزم گفته‌: افلت شخصی معروف است اما معتبر نمی‌باشد و این یکی از روایت‌هایش باطل می‌باشد [۲۴۴].

۲- اما در مورد روایت جر و بحث شدید عایشه و زینب در هنگام شب، هرچند که‌ در صحیح مسلم موجود می‌باشد، اما با اندکی تأمل و دقت نظر نکات ذیل از آن به‌ چشم می‌خورد:

۱- روای اول این واقعه حضرت انس سمی‌باشد که از سال پنجم هجری دیگر به حجره‌های امهات المؤمنین نمی‌رفت و این واقعه بعد از سال پنجم هجری اتفاق افتاده است.

۲- این واقعه‌ در منزل عایشه‌ لپیش آمده که انس سآنجا نبوده است، بنابراین، سلسله روایت به‌ راوی آخر نمی‌رسد و در این میان انقطاع وجود دارد.

۳- اگر فرض شود که او در مسجد نبوی بوده و صدای آنان به‌ گوشش رسیده‌، چگونه‌ توانسته‌ ماجرای داخل منزل را مشاهده‌ نماید: این‌که‌ پیامبر صدستش را دراز نموده‌ و...، با وجود این‌که‌ در آن زمان چراغی روشن نمی‌شد؟! عجیب‌تر از همه این‌که‌ چطور حرف دل عایشه را فهمید که او ترسید که حتماً پدرم الان خواهد آمد و مرا تنبیه خواهد کرد؟ بنابراین، روایت تا حدودی غیر محتاطانه معلوم می‌شود [۲۴۵].

۳- در سنن ترمذی از حضرت صفیه بنت حیی آمده است که گفت: پیامبرصنزد من آمد و من نیز سخن حفصه‌ و عایشه‌ را برای او بازگو نمودم که‌ گفته‌ بودند: ما از نظر رسول‌الله‌ صبهتر از صفیه‌ هستیم، زیرا ما همسر پیامبر صو عموزاده‌ی او هستیم. آنحضرت صفرمود: چرا نپرسیدی: چگونه‌ شما از من بهتر هستید؟ در حالی که‌ محمد صهمسرم است و پدرم هارون÷و عمویم موسی÷می‌باشد [۲۴۶]. ترمذی گفته‌ است: این حدیث جزو احادیث غریب می‌باشد، زیرا از طریق هاشم کوفی روایت شده‌ که‌ سلسله‌ی سند او چنان قوی نمی‌باشد.

گفتنی است که‌ تمام سیرت نگاران این روایت را نقل کرده‌اند اما بعد از روایت، رأی امام ترمذی در مورد آن را ترک کرده‌اند، اکنون آرای محدثین در مورد هاشم کوفی را نقل می‌کنیم که‌ از این قرار می‌باشد:

امام احمد می‌گوید: من او را نمی‌شنانم [۲۴۷]. ابن معین می‌گوید: او چیزی نیست [۲۴۸]. ابو حاتم می‌گوید: ضعیف الحدیث است [۲۴۹]. ابن عدی گفته‌: دیگری همراهی او را تصدیق و تأئید نمی‌کند [۲۵۰]. با این حال هم، روایت انس از ذکر نام عایشه‌ خالی می‌باشد.

۴- در مسند امام احمد بن جنبل از علی بن زید از ام محمدهمسر پدرش از عایشه‌ روایت شده‌ که‌ گوید: باری ام سلمه لدر حجره من نشسته بود، شب هنگام آنحضرت صاز بیرون تشریف آورد؛ حضرت ام سلمه را شناخت عایشه مخفیانه اشاره می‌کرد و آنحضرت متوجه نبود بالاخره آنحضرت هم متوجه شدند حضرت ام سلمه خیلی ناراحت شد و به حضرت عایشه بدو بیراه گفت و پیامبر صاو را از آن بازمی‌داشت، اما او همچنان ادامه‌ می‌داد، لذا پیامبر صبه‌ عایشه‌ گفت: شما نیز او را بدو بیراه‌ بگو، من نیز او را مورد حمله‌ قرار دادم تا این‌که‌ بر وی غلبه‌ نمودم؛ ام سلمه‌ بیرون رفت و پیش علی و فاطمه رفت و به آنان گفت: عایشه به شما فلان و فلان گفته است... [۲۵۱].

راوی دوم این حدیث علی بن زید می‌باشد؛ در مورد او گفته‌های ائمه فن را بشنوید: ابن سعد گوید: او کور مادرزاد می‌باشد و روایت‌های زیادی را گزارش داده‌ و در او ضعف است و دلیلی از او گرفته نمی‌شود. صالح بن احمد به‌ نقل از پدرش گفته‌: فردی قوی نیست و مردم از او روایت کرده‌اند. امام احمد ‌گوید: چیزی نیست، حنبل به‌ نقل از احمد گفته‌: احدیث او ضعیف است. یحیی می‌گوید: در هر چیزی ضعیف می‌باشد. گرگانی می‌گوید: روایتش بنیانی سست دارد و بدان استدلال نمی‌شود. حاکم ابواحمد می‌گوید: نزد آنان قوی نیست. ابو زرعه می‌گوید: قوی نیست. امام بخاری می‌گوید: بدان استدلال نمی‌شود. سلیمان بن حرب به‌ نقل از حماد بن زید گفته‌: علی بن زید برای ما حدیث می‌گفت که‌ احادیث را منقلب می‌نمود و در روایتی چنین آمده‌: امرو حدیثی را برای ما می‌گفت که‌ با روایت روز قبلی تفاوت داشت [۲۵۲].

در عموم کتاب‌های سیرت از این نوع واقعه‌ها چند واقعه دیگر ذکر شده که بیشتر از مزخرفات کلبی و واقدی فراهم شده‌اند به عنوان مثال ما فقط به ذکر یک واقعه اکتفا می‌کنیم:

۵- اصحاب صحاح داستان ازدواج پیامبر صبا دختر رئیس قبیله‌ را روایت کرده‌اند که‌ آن دختر در حالی که دایه‌اش او را همراهی می‌کرد، نزد رسول ‏اکرم صبردند. رسول ‏الله صفرمود:

«هَبِی نَفْسَكِ لِی». «خود را در اختیار من بگذار». دختر جَون گفت: آیا ملکه، خود را در اختیار یکی از رعیت‌اش می‌گذارد؟ آنگاه، رسول ‏اکرم صدست مبارکش را بسوی او برد تا بر سرش بکشد و باعث آرامش وی گردد. دختر جون گفت: از تو به خدا پناه می‌برم. رسول ‏اکرم صفرمود:

«قَدْ عُذْتِ بِمَعَاذٍ». «به پناهگاه بزرگی، پناه بردی».

سپس آنحضرت صنزد ما آمد و فرمود:

«یا أَبَا أُسَیدٍ اكْسُهَا رَازِقِیتَینِ، وَأَلْحِقْهَا بِأَهْلِهَا». «ای ابواسید! دو پارچه‌ی کتانی بلندِ سفید رنگ به او بده و او را به خانواده‌اش برسان» [۲۵۳].

این روایت در صحیح بخاری آمده‌ است. اما در روایت ابن سعد نکاتی اضافی آمده‌ که آن‌را به‌ سند خود از طریق هشام بن محمد... روایت کرده‌ و گفته‌ است: وقتی پیامبر صبا اسماء دختر نعمان جَونی ازدواج نمود، حفصه‌ به‌ عایشه‌ و یا عایشه‌ به‌ حفصه‌ گفت: شما او را رنگ‌آمیزی کن و من هم سرش را شانه‌ می‌نمایم، پس بدان پرداختند و یکی از آن دو گفت: پیامبر صدوست دارد، وقتی نزد همسرش می‌رود این جمله‌ را از زبانش بشنود: از تو به خدا پناه می‌برم. پس وقتی پیامبر صبر او وارد شد و درب را بند و پرده‌ را گستراند، و دستش را به‌ سوی او دراز نمود، دختر جَونی گفت: از تو به خدا پناه می‌برم...

هشام بن محمد (راوی حدیث) همان کلبی می‌باشد که‌ علما در مورد وی گفته‌اند: متروک، غیر معتبر و رافضی است. امام احمد می‌گوید: هشام بن محمد یک نسب‌شناس و داستان‌سرا بود که‌ گمان نمی‌کردم کسی از او حدیث را روایت کند. دارقطنی و دیگران گفته‌اند: هشام فردی متروک است. و ابن عساکر گفته‌: او شخصی قابل اعتماد نمی‌باشد [۲۵۴].

گفتنی است که‌ روایت بخاری مثبت این امر است که‌ آن خاتون، آنحضرت صرا نمی‌شناخت، اینک متن آن روایت:

سهل بن سعد سگوید: یک زن عرب را برای پیغمبر صتعریف کردند، به‌ ابو اسید ساعدی دستور داد تا کسی را به‌ نزد او بفرستد تا بیاید، ابواسید هم کسی را فرستاد و آن زن آمد، و وارد عمارت بنی‌ساعده‌ شد، پیامبر صهم از منزل خارج شد و به‌ سوی او رفت تا به‌ نزد او رسید، دید که‌ زنی است سر به‌ زیر، وقتی که‌ پیامبر صبا او صحبت کرد، آن زن به‌ پیامبر صگفت: از شما به‌ خدا پناه می‌برم، پیامبر صگفت: من هم شما را از خود بدور می‌دارم، از شما دوری می‌کنم، به‌ خانه‌ی خود برگرد، مردم به‌ آن زن گفتند: مگر نمی‌دانی که‌ این شخص کیست؟ گفت: خیر، گفتند: این رسول خدا است و آمده‌ از شما خواستگاری کند، پیامبر صبیررون رفت، تا این‌که‌ با همراهانش در سقیفه‌ بنی‌ساعده‌ نشستند، سپس فرمود: ای سهل! برای ما آب بیاور، منهم با آن پیاله‌ برای آنان آب می‌آوردم، و ایشان هم از آن آب می‌خوردند.

و این حضرت عایشه‌ لاست که‌ داستان آن زن را برای ما بازگو می‌نماید و هرگز به‌ این نکته‌ اشاره‌ نمی‌نماید که‌ او به‌ آن زن تعلیم داده‌ بود تا آن سخن را بگوید، با وجود این‌که‌ ایشان از آزادی بیان برخوردار بودند و معروف و مشهور است که‌ او بدون واهمه‌ به‌ اشتباهات خود اعتراف می‌نمود.

[۲۳۷] الاصابة ۸/۱۸۰ و لسان المیزان ۱/۴۵۳. [۲۳۸] تهذیب التهذیب- ابن حجر عسقلانی۱۲/۴۳۵ ش۲۷۴۹ [۲۳۹] الثقات- ابن حبان بستی ۴/۱۲۱ ش۲۰۹۷، تهذیب التهذیب ۱۲/۴۳۵ ش ۲۷۴۹. [۲۴۰] التاریخ الکبیر- بخاری ۲/۶۷ ش۱۷۱۰ و تهذیب التهذیب ۱۲/۴۳۵ ش ۲۷۴۹. [۲۴۱] همان [۲۴۲] الجرح والتعدیل- ابن ابی حاتم ۲/۳۴۶ ش۱۳۱۶ و میزان الاعتدال فی نقد الرجال ۲/۱۲۵ ش۱۴۸۳ [۲۴۳] تهذیب التهذیب ۱/۳۲۰ ش ۶۶۷. [۲۴۴] همان. [۲۴۵] انس بن مالک الخادم الامین و المحب العظیم- استاد عبدالحمید طمهاز، انتشارات: دار القلم دمشق. [۲۴۶] سنن ترمذی- باب فضل ازواج النبی صش ۳۸۹۴، المستدرک- حاکم ۴/۳۱ ش۶۷۹۰، الاوسط- طبرانی ۸/۲۳۶ ش۸۵۰۳ و در الکبیر ۲۴/۷۵ ش۱۹۶ نیز آمده‌ است. [۲۴۷] تهذیب التهذیب ۱۱/۱۷ ش۳۷. [۲۴۸] همان. [۲۴۹] همان. [۲۵۰] همان. [۲۵۱] مسند امام احمد بن حنبل ۶/۱۳۰. ش۲۵۰۳۰. [۲۵۲] تهذیب التهذیب ۷/۲۸۴ ش۵۴۵. [۲۵۳] صحیح بخاری- کتاب الطلاق ش۵۲۵۷، المنتقی- ابن جارود ۱/۱۹۰ ش۷۵۸ انتشارات: مؤسسة الکتب الثقافیة- بیروت ۱۴۰۸ هـ، مجمع الزوائد- هیثمی ۴/۳۳۹ باب فی متعة الطلاق، و مسند امام احمد ۵/۳۳۹ ش۲۲۹۲۰. [۲۵۴] میزان الاعتدال- ذهبی ۷/۸۹ ش۹۲۴۵ و لسان المیزان- ابن حجر عسقلانی ۶/۱۹۶ ش۷۰۰