مبحث نخست: آگاهی از قرآن مجید
همه میدانند قرآن مجید در طی ۲۳ سال نازل شده است، حضرت عایشه در چهاردهمین سال بعثت یا نزول قرآن و در سن ۹ سالگی به خانه آنحضرت صآمدند، به این خاطر، مدت زندگی او با آنحضرت صتقریباً ده سال بیشتر نمیباشد. از اینرو ثابت میشود که نزول بیش از نصف قرآن از زمان فکر و هوش ابتدائی او جلوتر بوده است؛ اما فکر و نبوغش این زمان را که عموماً با غفلت و بازیگوشی بچهگانه میگذرد، سهل و ارزان به هدر نداده است. به ویژه اینکه آنحضرت صهر روز بدون استثناء به خانه حضرت صدیق ستشریف میآورد [۴۹۱]. و حضرت صدیق اکبر سدر خانهاش مسجدی درست کرده بود و در آن مینشست و با نهایت خضوع و خشوع قرآن را تلاوت میکرد [۴۹۲]. امکان ندارد که در چنین مواقعی حافظه فوق العاده عایشه، استفاده نکرده باشد.
عایشه ل میفرمود: من کودکی خردسال بودم و بازی میکردم که این آیه در مکه بر محمد صنازل شد:﴿بَلِ ٱلسَّاعَةُ مَوۡعِدُهُمۡ وَٱلسَّاعَةُ أَدۡهَىٰ وَأَمَرُّ٤٦﴾[القمر: ۴۶] «بلکه میعادگاهشان، قیامت است و مصیبت قیامت، عظیمتر و تلختر است» [۴۹۳].
حضرت عایشه تا سیزده سالگی مقدار زیادی از قرآن را به خاطر نسپرده بود، خودش اقرار میکند و در موقع رویداد افک چنین تصریح مینماید: «من در آن وقت دختری کم سن بودم که زیاد قرآن نخوانده بودم» [۴۹۴]. اما بعلت نبوغ عقلی و حافظه قویای که از آن برخوردار بودند، به آیههای قرآنی استدلال مینمود.
تا دم وفات آنحضرت صقرآن به صورت یک کتاب مدّون نشده بود، حضرت ابوبکر در زمان خودش آن را روی کاغذ مرتب کرد، در این اثناء بقیه اصحاب هر یک برای تلاوت روزانه خود قرآنی را ترتیب داده بودند که در آن فقط در تقدیم و تأخیر سورهها اختلاف بود، ابو یونس که غلام حضرت عایشه بود و فن کتابت را میدانست، از جانب حضرت عایشه دستور گرفت تا قرآنی را برایش بنویسد [۴۹۵].
به خاطر رفت وآمد عجمها به عراق، بیشتر اختلاف قرائت در عراق واقع شده بود. شخصی از عراق برای ملاقات حضرت عایشه آمد و درخواست کرد که ام المؤمنین به من قرآن خود را نشان بدهید. حضرت عایشه علتش را پرسید. گفت: مردم ما هنوز قرآن را بدون ترتیب میخوانند، میخواهم قرآن خود را طبق قرآن شما مرتب بکنم. فرمود: پس و پیش بودن سورهها اشکالی ندارد، سپس قرآن خود را بیرون آورده و ابتدای هر سوره را برای او خواند و دستور داد که بنویسند [۴۹۶].
عادت عایشه بر این بود که هرگاه مطلب هر آیهای برایش مبهم بود، خودش از آنحضرت صسؤال میکرد، چنان که در احادیث صحیح، در مورد آیههای زیادی سؤال او از آنحضرت صذکر شده است. زیرا از طرف خدا به امهات المؤمنین چنین حکم داده شده است:
﴿وَٱذۡكُرۡنَ مَا يُتۡلَىٰ فِي بُيُوتِكُنَّ مِنۡ ءَايَٰتِ ٱللَّهِ وَٱلۡحِكۡمَةِۚ إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ لَطِيفًا خَبِيرًا٣٤﴾[الأحزاب: ۳۴]. «و آیات خدا و سخنان حکمتانگیز (پیغمبر) را که در منازل شما خوانده میشود (بیاموزید و برای دیگران) یاد کنید. بیگمان خداوند دقیق و آگاه است».
عمل به این دستور بر همسران پیامبر صامری لازم و ضروری بود و آن نیز جز با شناخت معانی قرآن کریم به کمال نمیرسید. آنحضرت صدر نماز تهجد سورههای بزرگ قرآن (بقره، آل عمران و نساء) را با نهایت خشوع و فکر و تدبر تلاوت میفرمود و حضرت عایشه هم در آن نمازها پشت آنحضرت صمیبود [۴۹۷]. نزول قرآن به جز در رختخواب عایشه در بستر هیچیک از دیگر زنان صورت نگرفته است [۴۹۸]. در هنگامی که قرآن نازل میشد ابتدا او صدایش را میشنید. میفرماید: وقتی سوره بقره و سوره نساء نازل شدند من پیش آنحضرت صبودم [۴۹۹].
غرض اینکه این اسباب و مواقع اینطور بود که حضرت عایشه به طرز قرائت، محمل معنوی، محل استدلال و طریقه استنباط یکایک آیههای قرآن مجید کاملاً آگاهی داشت، او عموماً در جواب مسئله ابتدا به قرآن رجوع میکرد. علاوه بر عقاید و فقه و احکام، زندگی و اخلاق آنحضرت صکه جلوی چشم او بودند و متعلق به تاریخ و خبر هستند، باز هم به استناد قرآن کریم آنرا ذکر میکرد.
باری چند نفر به زیارتش آمدند و عرض کردند: ای ام المؤمنین! کمی از اخلاق رسول اکرم صرا برای ما بیان بفرما. فرمود: چطور، مگر شما قرآن را نمیخوانید؟ اخلاق آنحضرت صسر تا پا قرآن بود. بعد پرسید: عبادت شبانه آنحضرت صبه چه طریقی بود. فرمود: چطور مگر شما سورهی مزمل را نخواندهاید [۵۰۰].
در عقاید، فقه، استنباط، استدلال و احکام، او همچنان به آیههای قرآن استناد میکرد و در تحت عنوانهای مختلف که بعداً خواهد آمد، مشخص میشود که چطور دید وسیع و چشم تیز بین او به مغز سخن و لب مطلب میرسید.
تفسیر آیات قرآن مجید بسیار کم به طریق صحیح از صحابه روایت شده است، جامع صحیح بخاری که قسمت عمدهای از آن مربوط به تفسیر است، اما بیشتر آن روایات، متعلق به تابعین است که لغات را حل مینماید، یا طبق عادت خودش، در ضمن تفسیر آیات به نقل داستان و واقعیات مختلفی با کوچکترین مناسبتی به آیه پرداخته است، در حقیقت حصه تفسیر خیلی کم است، در «السنن» ترمذی هم که حاوی کتابی بزرگ از تفسیر میباشد، ما از دو جنبه قابل ملاحظه است:
۱- جز اندکی به صحت اسانید توجه ننموده است.
۲- تفسیر به معنی واقعی کلمه بسیار به کمی دیده میشود.
امام مسلم در آخر صحیح خود با نهایت احتیاط قسمت تفسیر خالص را جمع کرده، اما آن خیلی مختصر است، ولی بیشتر آنچه هست از مرویات حضرت ابن عباس و حضرت عایشه میباشند، به هر حال روایتهای تفسیری حضرت عایشه کم نیستند، اما ما فقط به تفسیر آیههایی اکتفا میکنیم که در آن نکتههای خاصی وجود دارد و حضرت عایشه بدان پرداخته است.
۱- از اعمال حج یکی دویدن در میان صفا و مروه است. در قرآن مجید آیه زیر متعلق به آن است:
﴿إِنَّ ٱلصَّفَا وَٱلۡمَرۡوَةَ مِن شَعَآئِرِ ٱللَّهِۖ فَمَنۡ حَجَّ ٱلۡبَيۡتَ أَوِ ٱعۡتَمَرَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيۡهِ أَن يَطَّوَّفَ بِهِمَا﴾[البقرة: ۱۵۸] «بیگمان (دو کوه) صفا و مروه (و هفت بار سعی میان آن دو) از نشانههای (دین) خدا و عبادات الله هستند. پس هر که (میخواهد فریضه) حجّ بیت (اللهالحرام) یا عمره را به جای آورد، بر او گناهی نخواهد بود که آن دو (کوه) را بارها طواف کند (و سعی میان صفا و مروه را به جای آورد). هر که به دلخواه کار نیکی را انجام دهد».
عروه بن زبیر میگوید: ازعایشه دربارهی آیهی ﴿إِنَّ ٱلصَّفَا وَٱلۡمَرۡوَةَ مِن شَعَآئِرِ ٱللَّهِ﴾سؤال کردم و گفتم: بخدا سوگند طبق این آیه، اگر کسی، سعی بین صفا و مروه را انجام ندهد، برایش گناهی نیست.
عایشه لفرمود: ای خواهرزاده! سخن بدی بزبان آوردی. اگر اینطور که شما تفسیر کردید، میبود، خداوند ﻷمیفرمود: ﴿فَلَا جُنَاحَ عَلَيۡهِ أَن يَطَّوَّفَ بِهِمَا﴾. ولی آیه فوق، درمورد انصار نازل شد. آنها قبل از اینکه اسلام بیاورند، برای بت منات که در مشلل آن را عبادت میکردند، احرام میبستند. و کسی که احرام میبست، سعی بین صفا و مروه را گناه میدانست. هنگامی که مسلمان شدند، از رسول خدا صدر این مورد، پرسیدند و گفتند: ای رسول خدا! ما سعی بین صفا و مروه را گناه میدانستیم. در پاسخ آنها، خداوند ﻷاین آیه را نازل فرمود: ﴿إِنَّ ٱلصَّفَا وَٱلۡمَرۡوَةَ مِن شَعَآئِرِ ٱللَّهِ...﴾همانا صفا و مروه از نشانههای خدا هستند. پس هر کس که حج یا عمره نماید، بر او گناهی نیست که بین صفا و مروه، سعی نماید. عایشه لمیگوید: رسول خدا صبا عمل خود، سعی بین صفا و مروه را فرض گردانید. پس هیچ کس، حق ندارد آنرا ترک نماید [۵۰۱].
ابوبکر بن عبدالرحمن یک محدث بود، از این گفتار حضرت عایشه که مطلع شد، گفت: این را علم میگویند، زیرا این گفتار حضرت عایشه یک مشکل و گره مهم اصول تفسیر را باز کرد.
در هر تفسیر همیشه این اصل را باید مد نظر داشت که طبق محاوره عرب معانیای که از الفاظ متبادر است همان را باید مقصود قرآن دانست و اگر نه همچنان که ام المؤمنین فرمود، خداوند ﻷعبارت را آنطور بیان میکرد که معنی غیر متبادر و مخفی واضح میشد.
۱- در قرآن مجید این آیه هست: ﴿حَتَّىٰٓ إِذَا ٱسۡتَيَۡٔسَ ٱلرُّسُلُ وَظَنُّوٓاْ أَنَّهُمۡ قَدۡ كُذِبُواْ جَآءَهُمۡ نَصۡرُنَا﴾[یوسف: ۱۱۰] «(ای پیغمبر! یاری ما را دور از خویشتن مدان. یاری ما به شما نزدیک و پیروزیتان حتمی است. پیش از این پیغمبران متعدّدی آمدهاند و به دعوت خود ادامه دادهاند و دشمنان حق و حقیقت هم به مبارزه خاسته و مقاومت و مخالفت نمودهاند) تا آنجا که پیغمبران (از ایمان آوردن کافران و پیروزی خود) ناامید گشته و گمان بردهاند که (از سوی پیروان اندک خویش هم) تکذیب شدهاند (و تنهای تنها ماندهاند). در این هنگام یاری ما به سراغ ایشان آمده است (و لطف و فضل ما آنان را در برگرفته است)».
عروه پرسید: آیا «کذبوا» (دروغ گفته شدند) یعنی با آنها وعده دروغین داده شده بود یا «کذّبوا» (آنها تکذیب کرده شدند)؟ عایشه گفت: آنها تکذیب کرده شدند. عروه گفت: آنها یقین داشتند که تکذیب خواهند شد و قومشان نبوت آنها را تکذیب مینمایند؛ اینکه ظن و خیال نبود، بنابراین «کذبوا» (با آنها وعده دروغ شده بود) صحیح است؟ [۵۰۲]. فرمود: معاذ الله! پیامبران الهی نسبت به خدا این گمان را نخواهند کرد که به آنها وعده نصرت و یاری دروغین داده است.
عروه گفت: پس مطلب آیه چیست؟ فرمود: آیه متعلق به پیروان پیامبران است که وقتی آنها ایمان را پذیرفته و نبوت را تصدیق کردند و قومشان آنها را اذیت میکرد و احساس میکردند در آمدن امداد و یاری الهی تأخیر شده است تا اینجا که پیامبران از ایمان منکرین قومش ناامید شده و گمان کردند که مبادا به سبب این تأخیر مؤمنین هم ما را تکذیب کنند که ناگهان نصرت الهی جلوهگر میشود [۵۰۳].
۳- آیه مبارکهای که به ازدواج تا چهار زن اجازه داده است:
﴿وَإِنۡ خِفۡتُمۡ أَلَّا تُقۡسِطُواْ فِي ٱلۡيَتَٰمَىٰ فَٱنكِحُواْ مَا طَابَ لَكُم مِّنَ ٱلنِّسَآءِ مَثۡنَىٰ وَثُلَٰثَ وَرُبَٰعَ﴾[النساء: ۳]. «و اگر ترسیدید که درباره یتیمان نتوانید دادگری کنید (و دچار گناه بزرگ شوید، از این هم بترسید که نتوانید میان زنان متعدّد خود دادگری کنید و از این بابت هم دچار گناه بزرگ شوید. ولی وقتی که به خود اطمینان داشتید که میتوانید میان زنان دادگری کنید و شرائط و ظروف خاصّ تعدّد ازواج مهیا بود) با زنان دیگری که برای شما حلالند و دوست دارید، با دو یا سه یا چهار تا ازدواج کنید».
ظاهراً قسمت اول و قسمتهای آخر آن با هم ربطی ندارند، انصاف نکردن در حق یتیمها و اجازه نکاح چه مناسبتی با هم دارند؟!.
یکی از شاگردانش همین اشکال را پیش او مطرح کرد. عایشه در جواب گفت: منظور دخترهای یتیمهای است که در منزل فامیلان و نزدیکان خودشان (مانند عموزادهها) هستند و تحت سرپرستی آنان قرار دارند و با ایشان شریک المال میباشند، این نوع فامیلان به خاطر زیبایی و مال اینگونه دخترها به آنان علاقهمند میشوند و با آنان ازدواج مینمایند ولی در تعیین مهر آنان عدالت را مراعات نمیکنند و مهری را به که به زنان دیگر میدهند به این دخترها نمیدهند، لذا از جانب خداوند ﻷاز نکاح کردن یتیمهها منع شدند مگر اینکه در تعیین مهر آنان عدالت را رعایت شود و بالاترین مهری که در بین زنان عادت و متداول میباشد به این یتیمهها بدهند، و به این گونه فامیلان دستور داده شد که با زنان پاک غیر یتیمه نکاح کنند [۵۰۴].
۴- خداوند ﻷمیفرماید: ﴿وَيَسۡتَفۡتُونَكَ فِي ٱلنِّسَآءِۖ قُلِ ٱللَّهُ يُفۡتِيكُمۡ فِيهِنَّ وَمَا يُتۡلَىٰ عَلَيۡكُمۡ فِي ٱلۡكِتَٰبِ فِي يَتَٰمَى ٱلنِّسَآءِ ٱلَّٰتِي لَا تُؤۡتُونَهُنَّ مَا كُتِبَ لَهُنَّ وَتَرۡغَبُونَ أَن تَنكِحُوهُنَّ﴾[النساء: ۱۲۷] «از تو درباره زنان سؤال میکنند و نظر میخواهند. بگو: خداوند درباره آنان به شما پاسخ میگوید، و برای شما روشن میسازد آنچه را که در قرآن (در زمینه میراث ایشان) تلاوت میگردد ؛ و نیز درباره زنان یتیمی سخن میراند که (به خاطر مال یا جمال) میخواهید با ایشان ازدواج کنید ؛ ولی چیزی را که خداوند برای ایشان واجب نموده است (و مهریه نام دارد) بدیشان نمیپردازید».
راجع به آیهی فوق از عایشه سؤال شد، در جواب فرمود: منظور خداوند ﻷاز جملهی: ﴿وَمَا يُتۡلَىٰ عَلَيۡكُمۡ فِي ٱلۡكِتَٰبِ ... تَنكِحُوهُنَّ﴾آیهی ۳ سورهی نساء میباشد (که در بند سوم ترجمهی آن بیان گردید).
عایشه گوید: خداوند در ادامۀ آیه میفرماید: ﴿وَتَرۡغَبُونَ أَن تَنكِحُوهُنَّ﴾یعنی میخواهید آنان را نکاح کنید. منظور آیه این است: کسانی که میخواهند با یتیمانی که از مال و جمال اندکی برخوردارند، ازدواج کنند با وجودی که به آنان، علاقهای ندارند، از این کار، منع شدهاند مگر اینکه در مورد آنان، عدالت را رعایت کنند.
۵- مردم در مورد این آیه اختلاف داشتند:
﴿وَمَن كَانَ فَقِيرٗا فَلۡيَأۡكُلۡ بِٱلۡمَعۡرُوفِ﴾[النساء: ۶] «هرکس که ثروثمند است (از دریافت اجرت سرپرستی و دستزدن به مال ایشان) خودداری کند، و هرکس که نیازمند باشد به طرز شایسته (و به اندازه حقّالزحمه خود و نیاز عرفی، از آن) بخورد».
عایشه فرمود: دربارهی کسانی نازل گردید که سرپرستی یتیمان را بر عهده دارند و ثروت و اموال آنان را اداره مینمایند، چنین اشخاصی در صورتی که فقیر و نیازمند باشند میتوانند در مقابل زحمتی که برای ادارهی اموال یتیمان متحمل میشوند پس از رعایت عدالت در حد متعارف مقداری از مال آنان را بخورند [۵۰۵].
و از حضرت ابن عباس روایت شده است که این آیه با آیه ذیل منسوخ شده است:
﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ يَأۡكُلُونَ أَمۡوَٰلَ ٱلۡيَتَٰمَىٰ ظُلۡمًا إِنَّمَا يَأۡكُلُونَ فِي بُطُونِهِمۡ نَارٗاۖ وَسَيَصۡلَوۡنَ سَعِيرٗا١٠﴾[النساء: ۱۰] «بیگمان کسانی که اموال یتیمان را به ناحق و ستمگرانه میخورند، انگار آتش در شکمهای خود (میریزند و) میخورند. (چرا که آنچه میخورند سبب دخول ایشان به دوزخ میشود) و (در روز قیامت) با آتش سوزانی خواهند سوخت».
اما ظاهر آیه بر این دلالت مینماید که سزا برای آن افرادی مهیا شده که ظلم میکنند و مال یتیمان را میخورند، حضرت عایشه میفرماید: آیهایی که اجازه خوردن مال یتیمان داده شده، برای آن افراد فقیری است که سرمایه ایتام را نظارت و محافظت میکند، آنان میتواند در مقابل حقالزحمهی خود چیزی را بردارند، اما اگر او تنگدست و مستمند نباشد، حق ندارد از آن استفاده کند.
۶- اگر زنی از شوهرش شکایت داشته باشد، برای چنین موقعی آیه زیر راهنمایی میکند:
﴿وَإِنِ ٱمۡرَأَةٌ خَافَتۡ مِنۢ بَعۡلِهَا نُشُوزًا أَوۡ إِعۡرَاضٗا فَلَا جُنَاحَ عَلَيۡهِمَآ أَن يُصۡلِحَا بَيۡنَهُمَا صُلۡحٗاۚ وَٱلصُّلۡحُ خَيۡرٞ﴾[النساء: ۱۲۸] «هرگاه همسری دید که شوهرش (خویشتن را بالاتر از او میگیرد و از انجام امور خانوادگی) سر باز میزند و (یا با او نمیسازد و از او) رویگردان است، بر هیچ یک از آن دو گناهی نیست این که (بکوشند به وسیله صرف نظر کردن زن از برخی از مخارج و همبستری) میان خویشتن صلح و صفا راه بیندازند، و صلح (همیشه از جنگ و جدائی) بهتر است».
برای رفع ناراحتی و از بین بردن سوء تفاهم مراجعه به صلح امری طبیعی است، پس چه نیازی بود که خداوند ﻷآنرا در یک حکم خاص بیان کند؟ حضرت عایشه فرمود: این آیه هنگامی نازل شد که عدهای از مردان به واسطهی پیری و عدم زیبایی، زنان خود را دوست نداشتند و از آنان دوری میکردند، و زنهایشان به خاطر اینکه طلاق داده نشوند به شوهران خود میگفتند: ما شما را در مورد خودمان آزاد میکنیم و حلال باشید ما نسبت به حقی که به عهدهی شما داریم ادعایی نداریم و شما هم ما را طلاق ندهید، و این به آن آیه نیز اشاره میدارد که خداوند ﻷمیفرماید: ﴿فَلَا جُنَاحَ عَلَيۡهِمَآ أَن يُصۡلِحَا بَيۡنَهُمَا صُلۡحٗاۚ وَٱلصُّلۡحُ خَيۡرٞ﴾[النساء: ۱۲۸] [۵۰۶].
۷- در قرآن مجید هر کجا ذکر منظرهایی وحشتناک و یا ذکر خوف باشد، روش مفسرین عموماً بر این است که آنرا متعلق به قیامت میدانند، اما صحابه کرام شچون شأن نزول هر آیهای را میدانستند، امکان آن را داشتند که مفهوم آیه را به کاملترین شیوه و زیباترین طریق محدود گردانند، به عنوان نمونه آیهای که خداوند ﻷدر آن فرموده است:
﴿فَٱرۡتَقِبۡ يَوۡمَ تَأۡتِي ٱلسَّمَآءُ بِدُخَانٖ مُّبِينٖ١٠﴾[الدخان: ۱۰]
«منتظر روزی باش که آسمان دود آشکاری را پدیدار میکند».
حضرت عبدالله بن مسعود سراجع به آیهی فوق میفرماید: هنگامی که قریش در پذیرفتن اسلام، تأخیر کردند، نبی اکرم صعلیه آنان چنین دعا کرد: «اللَّهُمَّ أَعِنِّی عَلَیهِمْ بِسَبْعٍ كَسَبْعِ یوسُفَ». «مرا علیه آنان با هفت سال مانند هفت سال دوران یوسف، کمک کن». پس دچار قحطسالی مهلکی شدند تا جایی که گوشت و استخوان حیوانات مرده را میخوردند و میان آسمان و زمین را مانند دود، تیره و تار میدیدند. ابوسفیان نزد رسول خدا صآمد و گفت: ای محمد! آمدی و به ما دستور صلۀ رحم دادی و اکنون، قومات دارد هلاک میشود. نزد خداوند، دعا کن. آنگاه پیامبر اکرم صاین آیه را تلاوت فرمود:
﴿فَٱرۡتَقِبۡ يَوۡمَ تَأۡتِي ٱلسَّمَآءُ بِدُخَانٖ مُّبِينٖ١٠﴾[الدخان: ۱۰] [۵۰۷].
آیهی ذیل نیز به همین صورت میباشد، آنجا که خداوند ﻷمیفرماید:
﴿إِذۡ جَآءُوكُم مِّن فَوۡقِكُمۡ وَمِنۡ أَسۡفَلَ مِنكُمۡ وَإِذۡ زَاغَتِ ٱلۡأَبۡصَٰرُ وَبَلَغَتِ ٱلۡقُلُوبُ ٱلۡحَنَاجِرَ وَتَظُنُّونَ بِٱللَّهِ ٱلظُّنُونَا۠١٠﴾[الأحزاب: ۱۰] «(به خاطر بیاورید) زمانی را که دشمنان از طرف بالا و پائین (شهر) شما، به سوی شما آمدند (و مدینه را محاصره کردند)، و زمانی را که چشمها (از شدّت وحشت) خیره شده بود، و جانها به لب رسیده بود، و گمانهای گوناگونی درباره (وعده) خدا داشتید (قویالایمان به وعده الهی مطمئن، و ضعیفالایمان نامطمئن بود)».
حضرت عایشه فرمود: این واقعه مربوط به غزوهی خندق است که مسلمانان در روز خندق با حالتی از اضطراب و پریشان حالی مواجه شدند [۵۰۸].
۷- تفسیر کلمهی (الصلاة الوسطی) در آیهی:
﴿حَٰفِظُواْ عَلَى ٱلصَّلَوَٰتِ وَٱلصَّلَوٰةِ ٱلۡوُسۡطَىٰ﴾[البقرة: ۲۳۸] «در انجام نمازها و (به ویژه) نماز میانه (یعنی عصر، کوشا باشید و) محافظت ورزید و فروتنانه برای خدا بپا خیزید».
منظور از نماز وسط چیست؟ صحابه شدر این مورد با هم اختلاف نظر دارند؛ در مسند امام احمد از زید بن ثابت و اسامه شروایت است که منظور از آن نماز ظهر است [۵۰۹].
بعضی از صحابه شگفتهاند: مقصود از آن نماز صبح است، اما حضرت عایشه میفرماید: منظور از نماز وسطی نماز عصر است او چنان بر صحت این تفسیر خود اعتماد داشت که شاگردش آنرا در گوشهای از مصحف عایشه نوشته بود [۵۱۰]. صحت این تفسیر از روایتهای حضرت علی، حضرت عبدالله بن مسعود و حضرت سمره بن جندب شثابت شده است [۵۱۱].
و این چیزی است که خرد نیز آنرا ایجاب میکند، زیرا نماز عصر در وسط نمازهای روز است.
۸- تفسیر آیهی: ﴿وَإِن تُبۡدُواْ مَا فِيٓ أَنفُسِكُمۡ أَوۡ تُخۡفُوهُ يُحَاسِبۡكُم بِهِ ٱللَّهُۖ فَيَغۡفِرُ لِمَن يَشَآءُ وَيُعَذِّبُ مَن يَشَآءُ﴾[البقرة: ۲۸۴] «اگر آنچه را که در دل دارید آشکار سازید یا پنهان دارید، خداوند شما را طبق آن محاسبه میکند، سپس هر که را بخواهد (و شایستگی داشته باشد) میبخشد و هر کس را بخواهد (و مستحق باشد) عذاب میکند».
از این آیه چنان معلوم میشود که خداوند ﻷبه خاطر خیالات و فکرهایی که به دل انسان خطور میکند، مورد محاکمه میشود؛ سپس هر کس را که بخواهد میبخشد و هر کس را که بخواهد عذاب میدهد. شکی نیست وسوسههای که بیاراده به دل انسان میآید، اگر بر آن هم خداوند ﻷبندگانش را بگیرد و محاکمه کند، نجات انسان مشکل خواهد بود. حضرت علی و ابن عباس شگفتهاند که این آیه با آیهی بعدی نسخ شده است: [۵۱۲]
﴿لَا يُكَلِّفُ ٱللَّهُ نَفۡسًا إِلَّا وُسۡعَهَا﴾[البقرة: ۲۸۶].
«خداوند به هیچ کس جز به اندازه توانائیش تکلیف نمیکند (و هیچگاه بالاتر از میزان قدرت شخص از او وظائف و تکالیف نمیخواهد)».
رأی حضرت عبدالله بن عمر لنیز همین است [۵۱۳].
۱۰- شخصی تفسیر آیهی فوق و آیهی ذیل را از حضرت عایشه جویا شد:
﴿مَن يَعۡمَلۡ سُوٓءٗا يُجۡزَ بِهِ﴾[النساء: ۱۲۳]
«هرکس که کار بدی بکند در برابر آن کیفر داده میشود».
منظور پرسش کننده این بود که اگر این صحیح است پس مغفرت و رحمت الهی کجاست و چطور امید نجات خواهد بود؟ فرمود: از وقتی که من تفسیر این آیه را از آنحضرت صپرسیدهام، اینک شما اولین شخصی هستی که آن را از من میپرسید. پیامبر صفرمود: گفته خداوند درست است، اما پروردگار گناهان کوچک بندهاش را با مصیبتهایی که او را بدان گرفتار میکند، میبخشد، مؤمن وقتی مریض میشود یا به مصیبتی گرفتار میگردد تا جایی که حتی اگر چیزی را در جایی گذاشته و فراموش کند و در جستجوی آن پریشان شود (یعنی با این مشکلات دروازه مغفرت و رحمت الهی بر او گشوده خواهد شد) تا اینکه طوری میشود که همچون طلا با آتش خالص میشود، مؤمن نیز پاک و صاف شده از دنیا خواهد رفت [۵۱۴].
علاوه بر تفسیر این آیات تفسیر آیه های دیگر نیز از او روایت شده است و ما فقط به خاطر این آنها را ذکر نمیکنیم چون عموماً مشخص و بین مفسرین معروف هستند و او با بقیه مفسرین معاصر خود هیچ اختلافی ندارد، وسعت معلومات حضرت عایشه در مورد قرآن مجید را میتوان از لابهلای آراء و نظریات فقهی، حدیثی و کلامی او به دست آورد، که از این پس بدان میپردازیم.
[۴۹۱] عایشه ل؛ میگوید: از زمانی که به خاطر دارم، پدر و مادرم، مسلمان بودند. و هر روز، صبح و شب، رسول الله ص نزد ما میآمد. (صحیح بخاری- کتاب المناقب ش ۳۹۰۶) [۴۹۲] صحیح بخاری- کتاب الصلاة ش ۴۷۶ [۴۹۳] صحیح بخاری- کتاب التفسیر ش ۴۸۷۶ و کتاب فضائل القرآن ش ۴۹۹۳. [۴۹۴] صحیح بخاری- داستان افک ش ۲۶۶۱، ۴۱۴۱ و ۴۷۵۰. [۴۹۵] صحیح مسلم ش ۶۲۹ و مسند احمد ۶/۷۳ ش ۲۴۴۹۲. [۴۹۶] صحیح بخاری- باب تألیف القرآن [۴۹۷] مسند امام احمد بن حنبل ۶/۹۲ ش۲۴۶۵۳. [۴۹۸] صحیح بخاری – باب تألیف القرآن. [۴۹۹] همان [۵۰۰] سنن ابوداود ش ۱۳۴۲، صحیح مسلم ش ۷۴۶، صحیح ابن خزیمه ۲/۱۷۱ ش ۱۱۲۷، صحیح ابن حبان ۶/۲۹۲ ش ۲۵۵۱ و السنن الکبری- بیهقی ۳/۲۹ ش ۴۵۸۸. [۵۰۱] صحیح بخاری – کتاب الحج ش ۱۶۴۳، صحیح امام مسلم- کتاب الحج ش ۱۲۷۷، سنن ترمذی- کتاب تفسیر القرآن ش ۲۹۶۵ و سنن نسائی- کتاب مناسک الحج ش ۲۹۶۸. [۵۰۲] در عموماً قرائتها چنین است و روایت ابن عباس هم همین است، ملاحظه کنید. [۵۰۳] صحیح بخاری- کتاب التفسیر ش ۴۶۹۶. [۵۰۴] صحیح بخاری- کتاب النکاح ش ۵۰۹۸ و صحیح مسلم- کتاب التفسیر ش ۳۰۱۸. [۵۰۵] صحیح بخاری- کتاب البیوع ش ۲۲۱۲، کتاب الوصایا ش ۲۷۶۵، کتاب التفسیر ش ۴۵۷۵ و صحیح مسلم- کتاب التفسیر ش ۳۰۱۹. [۵۰۶] صحیح بخاری- کتاب المظالم و الغضب ش ۲۴۵۰، کتاب الصلح ش ۲۶۹۴ و کتاب تفسیر القرآن ش ۴۶۰۱ و صحیح مسلم- کتاب التفسیر ش ۲۰۲۱. [۵۰۷] صحیح بخاری- کتاب الجمعه ش ۱۰۰۷/۱۰۲۰ و کتاب تفسیر القرآن ش ۴۶۹۳، ۴۷۷۴ و ۴۸۰۹ و صحیح مسلم- کتاب صفة القیامة و الجنة ش۲۷۹۸ و سنن ترمذی- کتاب التفسیر ش۳۲۵۴. [۵۰۸] صحیح بخاری- کتاب المغازی ش ۴۱۰۳ و صحیح مسلم- کتاب التفسیر ش۳۰۲۰. [۵۰۹] مسند امام احمد ۵/۲۰۵ ش۲۱۸۴۰ و سنن ابوداود- کتاب الصلاة ش۴۱۱. [۵۱۰] در صحیح مسلم از ابویونس خدمتگذار عایشه روایت شده که گوید: عایشه به من دستور داد تا مصحفی را برایش بنویسم و گفت: هرگاه به این آیه ﴿حَٰفِظُواْ عَلَى ٱلصَّلَوَٰتِ وَٱلصَّلَوٰةِ ٱلۡوُسۡطَىٰ﴾[البقرة: ۲۳۸] رسیدید، به من خبر بده. پس وقتی به او خبر دادم گفت: آنرا اینگونه بنویس: ﴿حَٰفِظُواْ عَلَى ٱلصَّلَوَٰتِ وَٱلصَّلَوٰةِ ٱلۡوُسۡطَىٰ- و صلاة العصر﴾و گفت: این را از رسول خدا شنیدهام. (کتاب المساجد و مواضع الصلاة ش ۶۲۹، سنن ترمذی- کتاب تفسیر القرآن ش ۲۹۸۲، سنن نسائی- کتاب الصلاة ش ۴۷۲ و سنن ابوداود- کتاب الصلاة ش ۴۱۰). [۵۱۱] سنن ترمذی- کتاب التفسیر ش ۲۹۸۳، ۲۹۸۵ و ۲۹۸۴. [۵۱۲] سنن ترمذی- کتاب التفسیر ش ۲۹۹۲ و ۲۹۹۰. [۵۱۳] صحیح بخاری- کتاب التفسیر ش ۴۵۴۵ و ۴۵۴۶. [۵۱۴] سنن ترمذی- کتاب التفسیر ش۲۹۹۱ و مسند امام احمد.