انتخاب منزل عایشه برای پرستاری، چرا؟
شاید بسیاری از مردم عادی علت این خواسته را محبت عایشه میدانند، اما قبلاَ بیان شد که خداوند ﻷبه عایشه کمال فطری، عقل، قوت حافظه، سرعت فهم و اجتهاد فکر عطا فرموده بود، لذا بعید نیست که منظور آنحضرت صاین بوده باشد که یکایک آخرین گفتهها و افعال او در آخرین روزهای زندگانیش نیز محفوظ بماند، بطوری که اکثر حالات صحیحِ متعلق به وفات پیامبر صتوسط عایشه به امت رسیده است.
روز به روز شدت بیماری بیشتر میشد تا اینکه آنحضرت صنتوانست برای امامت به مسجد برود، پیامبر صدر هنگام بیماری دعاهایی را قرائت مینمود و بر اندام خود میدمید، عایشه نیز از همان تعویذات و دعاها استفاده میکرد و بر پیامبر صمیدمید و دستانش را بر بدن او میمالید [۳۰۰]. مردم در مسجد برای نماز صبح به انتظار پیامبر صنشسته بودند. عایشه لمیگوید: رسول خدا صدر بیماری وفات، پس از شنیدن صدای اذان، فرمود:
«مُرُوا أَبَا بَكْرٍ فَلْیصَلِّ بِالنَّاسِ». «به ابوبکر بگویید که امامت نماز را به عهده گیرد».
عرض کردم: ابوبکر مرد رقیق القلبی است و اگر در جایگاه شما قرار گیرد، نمیتواند مردم را نماز دهد. رسول الله صبار دوم، سخنش را تکرار کرد. ما نیز همان جواب قبلی را دادیم.رسول الله صبرای بار سوم، سخنش را تکرار کرد و فرمود:
«إِنَّكُنَّ صَوَاحِبُ یوسُفَ، مُرُوا أَبَا بَكْرٍ فَلْیصَلِّ بِالنَّاسِ». «معلوم میشود که شما مانند همان زنانی هستید که یوسف را احاطه کرده بودند، به ابوبکر بگویید که نماز را امامت کند».
آنحضرت صچند روزی قبل از بیماری چند اشرفی را پیش عایشه گذاشته بود، در بیماری مرگ به یادش آمد که امانتی را به عایشه تحویل داده است، لذا فرمود: ای عایشه! آن اشرفیها اکنون هستند؟ وقتی عایشه آنها را حاضر کرد که حدود پنج تا هفت و یا هشت و نه بودند، پیامبر صآنها را با دستانش زیرورو میکرد و میفرمود: محمد چه گمانی به خدایش دارد، اگر در حالی به خدمت خدای متعال برسد که اینها مال او باشند؟ آنها را در راه خدا خرج کنید [۳۰۱].
اخرین لحظه از زندگانی پیامبر صفراهم رسید و آنحضرت صبه سینه عایشه تکیه زده بود؛ عایشه میگوید: رسول الله صبه من تکیه داده بود که عبدالرحمن بن ابیبکر در حالی که مسواکی در دست داشت، وارد شد. و دیدم که نبی اکرم صبسوی آن، نگاه میکند. دانستم که ایشان، مسواک را دوست دارد. لذا پرسیدم: آیا آنرا برایت بگیرم؟ با اشارهی سر فرمود: بلی. پس آنرا گرفتم. و چون مسواک برایش سفت بود، پرسیدم: آیا آنرا برای شما نرم کنم؟ با اشارهی سر فرمود: بلی. آنگاه آنرا جویدم و برایش نرم کردم، پس پیامبر صبا بهترین شیوه از آن استفاده نمود [۳۰۲]و مانند یک آدم سالم و تندرست مسواک زدند [۳۰۳].
حضرت عایشه افتخار میکرد و میگفت:: یکی از نعمتهایی که خداوند به من ارزانی داشت، این است که رسول الله صدر خانهی من، روزِ نوبت من و میان سینه و گلویم، فوت نمود. و همچنین خداوند، آب دهان من و او را هنگام درگذشتاش با هم درآمیخت [۳۰۴].
وقتی پیامبر صدر بیماری مرگ بسر میبرد و بدنش سنگین گشته بود، حضرت عایشه لبرای تندرستی رسول اکرمصدعا میکرد و دستانش را بر بدن آنحضرتصمیمالید و میگفت: «أَذْهِبِ الْبَاسَ رَبَّ النَّاسِ، اشْفِ وَأَنْتَ الشَّافِی، لا شِفَاءَ إِلاَّ شِفَاؤُكَ، شِفَاءً لا یغَادِرُ سَقَمًا». «ای پروردگار مردم! بیماریاش را برطرف ساز و چنان شفایی عنایت کن که هیچگونه بیماریای باقی نماند. چرا که تو شفا دهنده هستی و هیچ شفایی، بجز شفای تو وجود ندارد».
عایشه میگوید: دست آنحضرت صدر دست من بود که فوراً دست مبارکش را کشید و فرمودند: «اللهم الرفیق الاعلی» [۳۰۵]. «خدایا رفیق اعلی را برمیگزینم».
از عایشه لروایت است که رسول الله صدر حال صحت، میفرمود:
«إِنَّهُ لَمْ یقْبَضْ نَبِی قَطُّ حَتَّى یرَى مَقْعَدَهُ مِنَ الْجَنَّةِ، ثمَّ یحَیا أَوْ یخَیرَ». «هیچ پیامبری از دنیا نمیرود تا زمانی که جایگاهش را در بهشت نبیند. سپس به او اختیار داده میشود».
پس هنگامی که بیمار شد و نزدیک بود قبض روح شود، در حالی که سرش بر زانوی عایشه گذاشته شده بود، بیهوش شد. و هنگامی که به هوش آمد، چشمانش به سقف خانه، دوخته شد و فرمود: «اللهم فی الرفیق الاعلی» «یعنی خدایا! بسوی رفیق اعلی».
عایشه لمیگوید: گفتم: دیگر نزد ما باقی نمیماند و دانستم که این، تحقق همان سخنی است که در زمان صحتاش به ما میگفت [۳۰۶].
عایشه لبه پرستاری آنحضرت صنشسته بود؛ میگوید ناگهان من بیحسی و سنگینی بدن آنحضرت صرا احساس کردم، به چشمهایش نگاه کردمدیدم که چشمهایش باز شده بود، آهسته سر مبارکش را بر بالشی گذاشتم و همراه سایر زنان شروع به گریه کردم [۳۰۷].
از فضائل و مناقب عایشه لزرینترین باب همین است که رسول اکرم صبعد از وفات در حجره او دفن گردید و جسم مبارک آنحضرت صدر گوشهای از این حجره به خاک سپرده شد.
«انا لله و انا الیه راجعون».
[۳۰۰] نویسنده به آن روایت اشاره داشته که بخاری از عایشه روایت نموده که میگوید: هنگامی که رسول الله صبیمار میشد، معوذات (سورة ناس، فلق و اخلاص) را میخواند و بر خود میدمید و با دست خود، بر بدناش میمالید. پس هنگامی که در بیماری وفاتش بسر میبرد، من نیز همان معوذات را که او میخواند و بر خود میدمید، میخواندم و دست نبی اکرم صرا بر بدنش میکشیدم. (صحیح بخاری- کتاب المغازی ش۴۴۳۹، صحیح مسلم- کتاب السلام ش۲۱۹۲، سنن ابوداود- کتاب الطب ش۳۹۰۲، سنن ابن ماجه- کتاب الطب ش۳۵۲۹). [۳۰۱] مسند امام احمد ۶/۴۹ ش۲۴۲۶۸ و ۶/۱۸۲ ش۲۵۵۳۱، صحیح ابن حبان ۸/۸ ش۳۲۱۲، مصنف- ابن ابی شیبه ۷/۸۳ ش۳۴۳۷۱. [۳۰۲] صحیح بخاری- کتاب المغازی ش۴۴۴۹ [۳۰۳] صحیح بخاری- کتاب المغازی ش۴۴۵۱ و مسند امام احمد ۶/۲۷۴ ش۲۶۳۹۰. [۳۰۴] صحیح بخاری- کتاب المغازی ش۴۴۴۹، کتاب فرض الخمس ش۳۱۰۰ و صحیح مسلم- کتاب فضائل الصحابة ش ۲۴۴۳. [۳۰۵] مسند امام احمد ۶/۱۲۶ ش۲۴۹۹۰، و صحیح بخاری- کتاب المغازی ش ۴۴۶۳. [۳۰۶] صحیح بخاری- کتاب المغازی ش۴۴۳۷ و ۴۴۶۳ و صحیح مسلم- کتاب فضائل الصحابة ش۲۴۴۴. [۳۰۷] مسند اما احمد ۶/۲۷۴ ش۲۶۳۹۱