علی سبا کمال احترام و بزرگداشتی عایشه را همراهی و مشایعت میکند
در این هنگام حضرت علی سرسید و سلامتی او را پرسید که ای مادر! حالت چطور است؟ عایشه لجواب داد: خوب هستم. علی÷گفت: خداوند ﻷشما را بیامرزد. عایشه در جواب گفت: و خداوند ﻷشما را نیز مورد مغفرت خود قرار بدهد [۳۵۳].
در لحظههای پایانی شب، محمد بن ابوبکر به همراه خواهرش عایشه وارد بصره شد و او را به منزل عبدالله بن خلف خزاعی و نزد صفیه دختر حارث برد. و علی برای عایشه هر چه بایسته بود از مرکب و توشه و لوازم فراهم کرد و همهی کسانی را که همراه وی آمده بودند و سالم مانده بودند، همراهش فرستاد مگر آنها که میخواستند بمانند، چهل کس از زنان معتبر بصره را برای همراهی وی برگزید و گفت: ای محمد تدارک ببین و او را برسان.
و چون روز حرکت عایشه رسید علی سپیش وی آمد، مردم نیز حضور یافتند، عایشه بیرون رفت و مردم نیز از او خداحافظی به عمل آوردند و او هم از همه خداحافظی کرد و افزود: پسرکان من! ما به سبب توقع یا زیادتجویی از همدیگر گلهها داشتیم، هر که از این باب چیزی شنیده بدان اعتنا نکند. به خدا سابقا میان من و علی چیزی نبوده جز آنچه میان زن و اقوام شوهرش رخ میدهد ولی او به نزد من، با وجود گلهام، از نیکان است.
علی گفت: ای مردم! به خدا راست گفت و نکو گفت، میان من و او جز این چیزی نبود، وی در دنیا و آخرت همسر پیامبر صاست.
علی سچند مایلی او را بدرقه کرد و فرزندان خویش را تا یک منزل همراه او فرستاد [۳۵۴]. و عایشه به قصد مکه سفر را آغاز نمود و تا زمان فرا رسیدن حج در آنجا ماند و سپس بعد از زمانی غیبت به مدینهی منوره بازگشت.
[۳۵۳] تاریخ الطبری ۳/۵۵. [۳۵۴] تاریخ الطبری ۳/۶۱.