زندگانی مادر مومنان بانو عایشه رضی الله عنها

فهرست کتاب

عهد عثمان بن عفان س

عهد عثمان بن عفان س

مدت خلافت حضرت عثمان سدوازده سال ادامه‌ پیدا کرد، گفتنی است که‌ نیمی از زمان خلافت به آرامش واطمینان خاطر گذشت، اما در نیمه‌ی دوم انواع مشکلات و مصایب به‌ وجود آمد و برخی اختلافات در برابر خلیفه‌ واقع شد، زیرا گروهی از مردم از خلیفه‌ شکایت داشتند. اینک حضرت عایشه لروایت می‌کند که پیامبراکرم صبه حضرت عثمان سفارش کرد و گفت: «یا عثمان، إنه لعل الله یقمِّصك قمیصًا فإن أرادوك على خلعه فلا تخلعه لهم». «بدان که خداوند، پیراهنی را بر تن تو خواهد کرد که در هر صورت، اگرمردمانی تو را وادار کنند که آن را از تنت بیرون بیاوری، هرگز این کار را مکن» [۳۲۵].

حضرت عایشه لپیش عموم مسلمانها مقبولیت خاصی داشت [۳۲۶]، اصحاب همجون معلم و فقیه‌ به‌ او مراجعه‌ می‌کردند، او نیز گمراه را هدایت می‌نمود، نادان را دانا می‌گرداند، پناهنده‌ را پناه می‌داد و یاری طلب را یاری می‌داد، زیرا طبق فرمان الهی او مادر تمام مسلمانها بود، بنابراین در حجاز، شام، عراق، مصر و هر جا او را به عنوان مادر قبول داشتند (این دعوا را واقعات آینده تصدیق خواهد کرد) مردم پیش او می‌آمدند و شکایتهای خود راعرض می‌کردند. او مردم را دلداری می‌داد. دردوران خلافت صدیقی وفاروقی و در ابتدای زمان خلافت حضرت عثمان اصحاب بزرگ و ارباب مشورت زنده بودند، در کارهای مهم از آنها مشوره گرفته می‌شد. و به خاطر استحقاق و استعداد آنها پستهای مهم به دست آنها افتاد. شیخین چنان نظام عادلانه‌ای برپا کرده بودند که کفه‌ی هیچ طرف ترازوی عدالت بر دیگری سنگینی نمی‌کرد، به همین خاطر در تمام مملکت امنیت حاکم بود و از بزرگان صحابه کسی را موقعیت شکایت حاصل نمی‌شد.

نوجوانان بلند پروازی چون حضرت عبدالله ابن زبیر، محمد ابن ابوبکر، مروان ابن حکم، محمد ابن ابی حذیفه و سعید ابن عاص شخود را از آنها پایین‌تر وخلافت و عمارت را نسبت به خود بمراتب بلندتر و مهم‌تر می‌دانستند.

[۳۲۵]- مسند امام احمد ۶/۱۴۹ ش ۲۵۲۰۳، صحیح ابن حبان ۱۵/۳۴۶ ش ۶۹۱۵، المستدرک- حاکم ۳/۱۰۶ ش ۴۵۴۴، موارد الظمآن- هیثمی ۱/۵۳۹ ش ۲۱۹۶ و در مجمع الزوائد ۵/۱۷۸، ۵/۱۸۴، ۹/۵۶، ۹/۹۰ و سنن ترمذی- باب مناقب عثمان سش ۳۷۰۵. [۳۲۶] حاکم در المستدرک از عطاء روایت کرده‌ که‌ چنین گوید: عایشه‌ فقیه‌ترین و آگاه‌ترین مردم بود و رأی و نظر او از آراء سایرین بهتر بود. (۴/۱۵ ش ۶۷۴۸، سیر اعلام النبلاء- ذهبی ۲/۱۸۵، الاصابة- ابن حجر ۸/۱۸ و الاستیعاب- ابن عبدالبر ۴/۱۸۸۳.