ارتباطی عمیق با بانو فاطمه ل
پیامبر صاز امالمؤمنین خدیجه لچهار تا دختر داشتند که عبارت بودند از: زینب، رقیه، امکلثوم و فاطمه زهرا (رضیالله عنهن). گفتنی است که به جز فاطمه ل، همهی آنها قبل از آمدن عایشه به خانه آنحضرت صبه خانه شوهر منتقل شده بودند؛ حضرت رقیه لیک سال قبل از نکاح عایشه، در سال اول هجری وفات کرد و حضرت زینب و امکلثوم ببه ترتیب حدود هفت و یا هشت سال با حایشه زیستند و سپس در سال هشت و نهم هجری جهان را به درود گفتند، اما در این برهه هیچ واقعه و برخورد ناراحت کنندهای که با همدیگر داشته باشند، ذکر نشده است.
زینب دختر بزرگ آنحضرت صکه در راه خدا شهید شد، در مورد او حضرت عایشه لقول آنحضرت صرا نقل میکند که فرمود:
«هی افضل بناتی أُصیبت فِیَّ» [۲۵۵]. «او بهترین دختر من بود که به خاطر من مورد اصابت واقع شد».
از شکم زینب لدختری بنام امامه لمتولد شده بود، پیامبر صاو را بسیار دوست میداشت و به دوش گرفته به مسجد میآورد و نماز میخواند؛ هنگامیکه به سجده میرفت، او را بر زمین میگذاشت و وقتیکه از سجده بلند میشد، او را دوباره بر دوش مینهاد [۲۵۶]. روایت شده که هدیهای را برای پیامبر صفرستادند که در میان آن یک گردنبند وجود داشت، پیامبر صفرمود:
«لأدفعنها الی أحب أهلی إلی». «آنرا به محبوبترین خاندان خود میدهم».
زنها گفتند: این نصیب عایشه خواهد شد، ولی آنحضرت صآن را به امامه دختر زینب بخشید [۲۵۷].
در هنگام ازدواج عایشه با آنحضرت صفاطمه دوشیزهای بودکه حدود پنج یا شش سال از عایشه بزرگتر بود، و برای مدت یک یا کمتر از یک سال با عایشه زندگی کرد، زیرا در نیمهی سال دوم هجری به همسری حضرت علی سدر آمد. عایشه از جمله کسانی بود که او را برای عروسی مهیا و جهیزیه و امورات ازدواجش را ترتیب میدادند؛ عایشه لمیگوید: پیامبر صبه ما دستور دادند که فاطمه را آماده سازیم و او را به منزل علی سببریم، پس او را به خانه بردیم و خاکی لطیف را به عنوان رختخوابش مها ساختیم، سپس با دستهای خودمان با لیف خرما دو بالش را درست کردیم، بعد خرما، کشمش و شربت را برای پذیرایی به مهمانان دادیم و بوی عود را در اطراف خانه پخش کردیم؛ باید بگویم که عروسی بهتر از فاطمه را ندیدهام [۲۵۸]. لازم به یادآوری است خانهای که فاطمه بعد از عروسی به آن رفت، فقط یک دیوار با خانه عایشه فاصله داشت، و در وسط آن دیوار پنجرهای بود که گاهی از طریق آن با هم به گفتگو میپرداختند.
در کتابهای حدیث هیچ واقعه صحیحی وجود ندارد که بیانگر این باشد که مادر و دختر با همدیگر کدورت داشته باشند، بلکه تمام سیرتنگاران و کتابهای احادیث بر این مسأله اجماع نظر دارند که ارتباط فاطمه و عایشه در کاملترین شکلی که طبیعت انسانی خواهان آن است، نمایش داده شده بود، آنان هر دو هم جهت بودند و به یکدیگر محبت و علاقه داشتند، اینک حضرت فاطمه خدمت پیامبر صمیآید و از این شکایت میکند که او در خانه شوهر با دستهای خودش کار میکند، از اینرو خسته شده و خواهان کنیزی است که به خدمت رسول اکرم صآمده است، اتفاقاً آنحضرت صرا نیافت، لذا عایشه را نماینده خود کرده و برگشت [۲۵۹].
رفتار خوب دختر با مادرش از اینجا بود که وقتی مادران دیگر او را در مقابله با عایشه به عنوان نماینده خدمت آنحضرت فرستادند، او خواسته آنها را پیش کرد، آنحضرت صفرمود:
«یا بُنَیةُ أَلا تُحِبِّینَ مَا أُحِبُّ؟». «دخترم! مگر کسی را که من دوست دارم تو دوست نداری»؟
فاطمه لجواب داد: بلی. سپس، نزد آنها برگشت و پاسخ پیامبر صرا به اطلاع آنها رساند. آنها از او خواستند که دوباره برود، ولی او نپذیرفت [۲۶۰].
عایشه در تعریف دختر میگوید: «هرگز کسی بهتر از فاطمه به جز پدرش ندیدهام» [۲۶۱].
جمیع بن عمیر تیمی میگوید: همراه عمهام خدمت عایشه لرفتیم، از او پرسید: آنحضرت صچه کسی را از همه بیشتر دوست داشتند؟ گفت: فاطمه را. [۲۶۲]
عایشه لمیگوید: من کسی را ندیدهام که در تشریفات آمد و رفت، و قیام و نشست بهتر از فاطمه با آنحضرت صشباهت داشته باشد وقتی به خدمت آنحضرت صمیآمد، آنحضرت صکاملاً قیام میفرمود و پیشانی فاطمه را میبوسید و او را در جای خودش مینشاند، همینطور وقتی آنحضرت صبه خانه فاطمه میرفت، فاطمه بلند میشد و بر پدر بوسه میزد و او را در جای خود مینشاند [۲۶۳].
همچنانکه عایشه حدیث فضیلت اهل بیت را روایت کرده که از بزرگترین فضایل فاطمه محسوب میگردد. حدیثی که از ارتباط عمیق عایشه با فاطمه پرده برمیدارد که تا چه اندازه از او تعریف و ثناگویی به عمل آورده است.
حضرت عایشه میگوید: ما زنهای پیامبر صهمه پیش او بودیم حتی یک نفر از ما از مجلس غایب نبود، در این اثنا فاطمه روبهروی ما میآمد قسم به خدا راه رفتنش به راه رفتن پیامبر صشباهت داشت، وقتی که پیامبر صاو را دید، به او خوش آمد گفت، فرمود: مرحبا دخترم، و او را در طرف راست یا چپ خود نشاند، سپس مخفیانه چیزی به فاطمه گفت، فاطمه شروع به گریه شدید نمود، وقتی که پیامبر صدید فاطمه غمگین شده است، بار دیگر مخفیانه چیزی را به او گفت. فورا فاطمه خندید، در بین زنان پیامبر صمن به فاطمه گفتم: در میان همه ما پیامبر صتنها شما را محرم راز خود قرار داده است، با وجود این باز گریه میکنید؟! وقتی که پیامبر صاز مجلس بلند شد، از فاطمه دربارهی آن سخن محرمانه پرسیدم، گفت: من سرّ رسول خدا را افشا نخواهم کرد، وقتی که پیامبر صوفات کرد، به فاطمه گفتم: شما را به حقی که بر گردنت دارم ملزم مینمایم که آنچه پیامبر صمخفیانه به شما گفت به من بگویید، فاطمه گفت: بلی، اکنون که پیامبر صوفات کرده است آنرا به شما میگویم، بار اول که محرمانه با من صحبت کرد فرمود: جبرئیل هرسال یکبار قرآن را برای من میخواند، ولی امسال دوبار قرآن را برایم خواند، فکر میکنم اجل نزدیک شده باشد، از مخالفت با امر خدا پرهیز کن و صبر داشته باش، من بهترین پیشقدم برای شما هستم، وقتی این خبر را شنیدم گریه کردم همانطوری که دیدید، وقتی که پیامبر صناراحتی مرا دید، بار دیگر محرمانه با من فرمود: ای فاطمه! مگر شما به این راضی نیستی که خانم و محترمترین زنان مسلمانان باشید! فاطمه گفت: لذا خندیدم همانگونه که مرا دیدید [۲۶۴].
در این حدیث روابط مادر و دختر چقدر جالب و زیبا بنظر میآید! این واقعه در اواخر عمر حضرت فاطمه لمیباشد، لذا از اینجا ثابت میشود که دعوا و اختلافات میراث فدک کوچکترین صدمهای به روح پاک آنها نرسانیده بود و حتی ناراحتی خانگی نتوانسته شیشه شفاف خاطر آنها را مکدر نماید.
[۲۵۵] المستدرک- حاکم ۲/۲۱۹ ش۲۸۱۲، و ۴/۴۶، و ۴/۴۷، معتصر المختصر- ابوالمحاسن یوسف بن موسی ۲/۲۴۶، الآحاد و المثانی- احمد بن عمرو شیبانی ۵/۳۷۲ ش۲۹۷۵، فتح الباری- ابن حجر عسقلانی ۷/۱۰۹ به نقل از طحاوی، و التاریخ الصغیر- بخاری ۱/۷ مبحث زینب دختر پیامبر ص. [۲۵۶] صحیح بخاری ش۵۱۶، صحیح مسلم- کتاب المساجد و مواضع الصلاة ش۵۴۳، سنن ابوداود- کتاب الصلاة ش ۹۱۷، الموطأ- امام مالک- کتاب النداء للصلاة ش۴۱۲ و سنن دارمی- کتاب الصلاة ش۱۳۵۹. [۲۵۷] مسند امام احمد ۶/۱۰۱ ش۲۴۷۴۸، مجمع الزوائد- هیثمی- باب مناقب امامة ۹/۲۵۴، المعجم الکبیر- طبرانی ۲۲/۴۴۲ ش۱۰۸۰. [۲۵۸] سنن ابن ماجه- کتاب النکاح ش۱۹۱۱. [۲۵۹] صحیح بخاری- کتاب النفقات ش۵۳۶۱، صحیح مسلم- کتاب الذکر والدعاء ش۲۷۲۷، سنن ابوداود- کتاب الخراج ش۲۹۸۸. [۲۶۰] صحیح بخاری- کتاب الهبة ش۲۵۸۱، صحیح مسلم- کتاب فضائل الصحابة ش ۲۴۴۲، سنن نسائی- کتاب عشرة النساء ش۳۹۴۴ [۲۶۱] المعجم الاوسط- طبرانی ۳/۱۳۷ ش۲۷۲۱. [۲۶۲] المستدرک- حاکم ۳/۱۷۱ ش۴۷۴۴، سنن ترمذی- باب فضل فاطمة ش۳۸۷۴ و المعجم الکبیر- طبرانی ۲۲/۴۰۳ ش۱۰۰۸. [۲۶۳] سنن ترمذی- باب مناقب فاطمة ش۳۸۷۲، صحیح ابن حبان ۱۵/۴۰۳ ش۶۹۵۳ و المستدرک- حاکم ۳/۱۷۴ ش۴۷۵۳ و گفته: این حدیث بنا به شرایط شیخین برای حدیث صحیح میباشند، اما آن دو این حدیث را گزارش ندادهاند. سنن ابوداود- باب ما جاء فی القیام ش ۵۲۱۷. [۲۶۴] صحیح بخاری- کتاب مناقب ش۳۶۲۴، صحیح مسلم- کتاب فضائل الصحابة ش۲۴۵۰، سنن ترمذی- کتاب المناقب ش۳۸۷۲ و سنن ابن ماجه- کتاب ما جاء فی الجنائز ش ۱۶۲۱.