ولادت
حضرت ام رومان لدر ابتدا با عبدالله ازدی ازدواج نموده بود پس از در گذشت او به عقد حضرت ابوبکر صدیق سدرآمد و از حضرت ابوبکر صدیق صاحب دو فرزند به نامهای: عبدالرحمن سو حضرت عایشه لگردید، در مورد تاریخ ولادت حضرت عایشه کتابهای تاریخ و سیرت تاریخ معینی را ننوشتهاند.
اما مورخ ابن سعد و بعضی از سیرت نگاران با تقلید از او نوشتهاند که حضرت عایشه در ابتدای سال چهارم بعثت به دنیا آمده است و در سال دهم بعثت در سن شش سالگی به عقد رسول اکرم صدر آمده است؛ اما این صحیح نیست، زیرا اگر پذیرفته شود که در ابتدای سال چهارم بعثت، حضرت عایشه بدنیا آمده، باید در سال دهم بعثت سن او هفت سال باشد.
اصل این مطلب این است که در مورد سن حضرت عایشه چند مطلب مورد اتفاق میباشد:
۱- اینکه سه سال قبل از هجرت و در سن شش سالگی به عقد رسول اکرم صدر آمده.
۲- در شوال سال یکم هجری در ۹ سالگی به خانه پیامبر صآمده است.
۳- و در ربیع الاول سال یازدهم هجری در سن هیجده سالگی به داغ بیوگی نشسته است.
بنابراین صحیحترین تاریخ برای ولادت حضرت عایشه اواخر سال پنجم بعثت میباشد (یعنی در ماه شوال ۹ سال قبل از هجرت مطابق با ماه تموز سال ۶۱۴ م).
ملاحظه: برای فهمیدن واقعیات تاریخی که در صفحات آینده بیان خواهد شد باید دانست که رسول اکرم صاز ۲۳ سال نبوت سیزده سال در مکه و ده سال در مدینه بودند؛ حضرت عایشه وقتی به دنیا آمد که چهار سال از بعثت رسول اکرم صگذشته بود و وارد سال پنجم شده بود. این را نیز اضافه نمایم که هیچ خانوادهای به اندازهی خانودهی ابوبکر صدیق در راستای جهاد و نقش آفرینی برای انتشار دعوت اسلام تلاش نکشیده بود.
از اینرو خانه صدیق اکبر سآن برج سعادتی بود که جلوتر از همه جا اشعه تابناک خورشید اسلام در آن پرتو افکنده بود. بنابراین حضرت عایشه لاز آن افراد برگزیده اسلام میباشد که گوشهای او هیچگاه آواز کفر و شرک را نشنیده است.
حضرت عایشه لفرموده است: «زمانی که من پدر و مادرم را شناختم آنها را مسلمان یافتم»@@@ ۲۱. زن وائل ابوالقعیس به حضرت عایشه شیر خورانده بود. لذا افلح برادر وائل (و عموی رضاعی عایشه) گاهگاهی به ملاقات او میآمد و حضرت عایشه لبا اجازه رسول اکرم سبه پیش او میرفت. عایشه میگوید: پس از نازل شدن حکم حجاب، افلح برادر ابوقُعَیس اجازه خواست تا نزد من بیاید. گفتم: تا دربارۀ او از نبی اکرم صاجازه نگیرم به او اجازه نمیدهم. زیرا برادرش ابوقعیس که به من شیر نداده است بلکه همسر ابوقعیس به من شیر داده است. لذا پس از آنکه نبی اکرم صنزد من آمد، به او گفتم: ای رسول خدا! افلح برادر ابوقعیس، اجازۀ ورود خواست. من به او اجازه ندادم تا اینکه از شما اجازه بگیرم. نبی اکرم صفرمود: «چه چیزی تو را از اجازه دادن به عمویت، بازداشت»؟ گفتم: یا رسول الله! همانا مرد (که ابوقعیس باشد) مرا شیر نداده است بلکه همسر ابوقعیس به من شیر داده است. رسول اکرم صفرمود: «خیر ببینی، به او اجازه بده، زیرا عمویت میباشد» [۲۲]. و گاهگاهی نیز برادر رضاعیاش پیش او میآمد.@@@ ۲۳
[۲۱. - بخاری، کتاب الصلاة ش ۴۷۶، کتاب الحوالة ش ۲۲۹۸، کتاب المناقب ش ۳۹۰۶ و کتاب الادب ش ۶۰۷۹ و مسند امام احمد ۶/۱۹۸ ش ۲۵۶۶۷ . [۲۲]صحیح بخاری، کتاب النکاح ش ۵۱۰۳، صحیح مسلم، کتاب الرضاع ش ۱۴۴۵، مسند امام احمد ۶/۱۷۷ ش ۲۵۴۸۲، موطأ امام مالک، کتاب الرضاع ش ۱۲۷۹ و سنن دارمی، کتاب النکاح ش ۲۲۴۸. [۲۳. - صحیح بخاری، کتاب الغسل ش ۲۵۱، صحیح مسلم، کتاب الترخیص ش ۳۲۰ و سنن نسائی، کتاب الطهارة ش ۲۲۷.