نزول آیه ﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن يَشۡرِي نَفۡسَهُ...﴾در باره حضرت علی
قزوینی: «حتى اگر فرض کنیم که آیۀ غار دلالت بر فضیلت ابوبکر مىکند، بازهم نمىتواند با فضیلت آیه ﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن يَشۡرِي نَفۡسَهُ ٱبۡتِغَآءَ مَرۡضَاتِ ٱللَّهِۚ وَٱللَّهُ رَءُوفُۢ بِٱلۡعِبَادِ ٢٠٧﴾و خوابیدن امام على÷به نام پیغمبر جو به جاى آن حضرت در بستر برابرى کند. امیرالمؤمنین÷در حالى به جاى پیامبر و به نام او خوابیده بود که یقین داشت هنگام صبح دلیران و جنگاوران قریش حمله خواهند کرد و احتمال کشته شدن آن حضرت بسیار زیاد بود؛ اما خطر کشته شدن ابوبکر بسیار کم بود و بر فرض که پیامبر جو ابوبکر گیر هم مىافتادند (با توجه به داشتن اقوام زیاد در بین مشرکین) احتمال این که ابوبکر نجات پیدا کند بسیار زیاد بود.
جواب:
اینکه حضرت صدیق یار غار بوده، شکی نیست و شکی نیست که آیۀ غار به او نیز اشاره دارد، اما نزول آیۀ ﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن يَشۡرِي نَفۡسَهُ ٱبۡتِغَآءَ مَرۡضَاتِ ٱللَّهِۚ وَٱللَّهُ رَءُوفُۢ بِٱلۡعِبَادِ ٢٠٧﴾[البقرة: ۲۰٧] در مورد حضرت علی صحیح نیست بلکه علما در این باره نزدیک به ۱۰ قول را ذکر کردهاند.
اما اینکه گفته است، بالفرض اگر قریشیان رسول خدا و ابوبکر را گیر میآوردند، ابوبکر را رها میکرند، چرا؟؟ چونکه اقوام زیادی بین مشرکین داشت؛ سوال این است که مگر رسول اکرم از ابوبکر کس و کار کمتری داشت؟ آیا بنی هاشم قوم او نبودند؟؟ آیا ابو لهب از رؤسای مشرکین و عموی پیامبر نبود؟؟؟ آیا ممکن است، شخص عاقلی لحظه ای به این فکر کند که مشرکین پیامبر را به خاطر پا در میانی قومش، رهایش کنند؟؟ از طرفی اگر چنین باشد، چرا هیچ کدام از این اقوام ابوبکر، زمانی که میشنیدند که ابوجهل جار میکشد و میگوید: هر که محمد یا ابوبکر را کشته بیاورد برای هر کدام ۱۰۰ شتر میدهم! چرا آن قوم بلند نشدند و نگفتند، ابوبکر را نکشید او از قوم ماست؟؟
قزوینی اول فکر کن بعد بنویس!
در ادامه وی میخواهد نزول این آیه در مورد حضرت علی را ثابت کند، پس مینویسد:
قزوینی: «طبق روایت صحیح السندى که پیش از این گذشت و بزرگان اهل سنت نیز صحت آن را تأیید کردهاند، ابن عباس با اشاره به همین آیه مىگوید:
«قال: وشري عَلِىٌّ نَفْسَهُ لَبِسَ ثَوْبَ النبي جثُمَّ نَامَ مَكَانَهُ».
على (علیه السلام) همان کسى است که با جانش رضایت خداوند را خرید و با پوشیدن لباس پیامبر در بستر او خوابید.»
جواب:
ما قبلاً ثابت کردیم که این روایت موضوع است و همچنین آیة الله العظمی محمد آصف محسنی نیز روایت را ضعیف میدانند، پس این دلیل شما، پوچ است.
ادامه:
قزوینی: «و بسیار دیگر از بزرگان اهل سنت در تفاسیرشان نقل کردهاند که این آیه در باره امیرمؤمنان÷نازل شده است؛ از جمله خود فخررازی در تفسیر خود در ذیل این آیه مینویسد:
«روایت دوم این است که این آیه در باره علی بن أبی طالب نازل شده است، در آن هنگام که بر بستر رسول خدا جدر شب خروج به سوی غار، خوابید نازل شده است. روایت شده است که هنگامی که علی در بستر رسول خدا خوابید، جبرئیل بر بالای سر آن حضرت و میکائیل در زیر پای او ایستاده بود، و جبرئیل فریاد زد، مبارک باد بر همانند تو ای پسر ابوطالب، خداوند به خاطر این عمل تو بر ملائکه مباهات میکند. سپس این آیه نازل شد.»
جواب:
این آیه نمیتواند شأن نزول خاصی داشته باشد که همزمان دربارۀ چندین شخص با مواضع مختلف نازل شده باشد! و میبینیم که فخر رازی در ابتدا میگوید: «فِي سَبَبِ النُّزُولِ رِوَايَاتٌ أَحَدُهَا...»و سپس بعد از نقل دو روایت، روایتی که میگوید آیه دربارۀ حضرت علی است نقل کرده است ولی آن را تأیید ننموده است مهمتر از آن، اینکه روایت هیچ سندی ندارد و از طرفی «آیة الله العظمی محمد آصف محسنی» روایت را ضعیف میداند.
اما اگر صرف احتمال دادن یک مفسر بر اینکه این آیه در مورد فلانی نازل شده دلیلی باشد برای شما؛ ما به راحتی میتوانیم از ۱۰ مفسر شیعی نام ببریم که گفتهاند: یکی از اسباب نزولی که در مورد این آیه ذکر کردهاند، این است که آیه در مورد زبیر است، یا در مورد معصب بن عمیر، مثلاً:
ابو الفتوح رازی در این باره مینویسد: «مفسّران خلاف کردند در سبب نزول آیت، و آن که آیت در حقّ که فرود آمد. ضحّاک گفت: آیت در زبیر و مقداد فرود آمد چون برفتند و خبیب را از درخت بگرفتند- چنان که قصّهیش برفت. و جماعتى دیگر مفسّران گفتند: آیت در صهیب رومى آمد که او برخاست تا هجرت کند و بیاید از مکه به مدینه. قریش خبر بداشتند، از پى او بیامدند.... و بعضى دیگر گفتند: آیت در باب امر به معروف و نهى منکر آمد- چنان که حکایت کرده شد از عبداللَّه عبّاس.... عبداللَّه عبّاس گفت، و در تفسیر اهل البیت†آمده است که: آیت در شأن امیر المؤمنین على-÷- آمد در شب غار....» [۱۰۲٧]
کاشفی سبزواری مینویسد: «و آن زبیر بن العوام رض بود و مقداد بن اسود رض که از مدینه بمکه رفتند و خبیب رض را که در جنگ رجیع گرفتار شده بود و بدست مکیان افتاده و بر دار کشیده بودند از دار فرو گرفته متوجه مدینه گشتند و هفتاد سوار قریش از عقب ایشان آمده آغاز حرب کردند ایشان خبیب را از اسپ فرو گرفته بر زمین نهادند و زمین او را فرو برود و به بلیع الارض ملقب شد و آن دو مرد مردانه با هفتاد تن داعیه محاربه نمودند و کافران در حرب ایشان صرفه ندیده بازگشتند و گویند که این ایت در شان صهیب رومى رض است که هر چه داشت در مکه بکافران داد تا اجازت هجرت بمدینه یافت و رضاى خداى و خوشنودى پیغمبر را بمال دنیا بخرید
فرد بزر وصلش ار مىتوانى بخر
که وصلش عزیز است و زر هیچ نیست
و گفتهاند که در حق امیر المومنین على رض است که در شب غار بر فراش سید مختار تکیه گرفت و جان را فداى آنحضرت کرد وَ اللَّهُ رَؤُفٌ و خداى مهربان است بِالْعِبادِ با بندگان خود که در طلب رضاى او جان فدا مىکردند.» [۱۰۲۸]
می بینید که کاشفی، سبب نزولی که در مورد زبیر و مقداد گفتهاند را میپسندد و سخن عدهای که آیه را در مورد حضرت علی میدانند را با قید «گفتهاند» بدون تائید نقل میکند!
سپس او روایتی خیالی و عجیب و غریبی را از غزالی نقل کرده و گفته ابن اثیر و تنوخی ثعلبی و ثعالبی و دیگران نیز نقل کردهاند، بخوانید: «ابوحامد غزالی در کتاب احیاء علوم الدین مینویسد: «علی (علیه السلام) بر بستر رسول خدا جخوابید، پس خداوند به جبرئیل و میکائیل وحی کرد، من بین شما دو نفر برادری قرار داده و عمر یکی از شما را از دیگری طولانیتر کردم، حال کدام یک از شما زندگی را به دیگری ایثار میکنید، هر دوی آنها زندگی را انتخاب کردند (هیچ کدام ایثار نکردند). خداوند به هر دوی آنها وحی کرد، آیا نمیخواهید همانند علی بن أبی طالب باشید، بین او و محمد جبرادری قرار دادم، پس او بر بستر رسول خدا خوابید و جانش را فدای کرد، و زندگیاش به نفع او ایثار کرد، به زمین فرود آیید و او را از دشمنش حفظ کنید، پس جبرئیل بر بالای سر او و میکائیل بر زیر پای او ایستادند و جبرئیل گفت: مبارک باد بر مثل تو ای پسر ابوطالب، خداوند به خاطر این عمل تو بر ملائکه مباهات میکند. سپس این آیه نازل شد: «بعضى از مردم (با ایمان و فداکار)، جان خود را به خاطر خشنودى خدا مىفروشند و خداوند نسبت به بندگان مهربان است».
همین روایت را ابن اثیر جزری در اسد الغابه، ابو علی تنوجی در المستجاد، ثعلبی و ثعالبی در تفسیرشان، عاصمی شافعی در سمط النجوم العوالی، ابو سعید خادمی در بریقة المحمودیة و... نقل کردهاند.
جواب:
این روایت هیچ سندی ندارد، تأکید میکنم، هیچ سندی ندارد و همه آن را از ثعلبی گرفتهاند و تنها منبع، کتاب اوست که او نیز بدون سند نقل کرده است و متنش نیز سراسر عجایب و دروغ است و از طرفی، چنانکه گفتیم «آیة الله العظمی محمد آصف محسنی» روایت را تضعیف کرده است و همچنین شیخ الحدیث «محمد ناصر الدین آلبانی» این روایت را «موضوع» میداند. [۱۰۲٩]و همینطور شیخ الاسلام ابن تیمیه و دیگر بزرگان!
قزوینی: «ابن عساکر در تاریخ مدینه دمشق مینویسد:
«از ابن عباس نقل شده است که علی در شبی که رسول خدا از مکه خارج شد، (علیه السلام) بر بستر آن حضرت خوابید تا قریش به اشتباه بیفتد، و در باره این قضیه بود این آیه نازل شد: ﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ...﴾»
و در روایت دیگر نقل میکند:
«از ابن عباس نقل شده است که: رسول خدا جعلی (علیه السلام) در بستر خود خواباند، در آن شبی که به سوی غار رفت. سپس ابوبکر آمد تا رسول خدا را ببیند، علی÷به او خبر داد که آن حضرت رفته است، ابوبکر به دنبال ایشان راه افتاد. قریشیان، علی÷را تا صبح زیر نظر داشتند، وقتی صبح شد، دیدند که علی÷در بستر خوابیده است، سؤال کردند، محمد جکجا است؟ گفت: نمیدانم. گفتند: اگر محمد را پیدا کنیم، ضرری به تو نمیرسد؛ ولی اگر پیدا نکنیم، تو ضرر خواهی کرد. در باره این قضیه این آیه نازل شد: ﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ...﴾».
جواب:
آلبانی در این باره مینویسد:
قلت: وهذا موضوع؛ آفته عبد النور هذا؛ قال العقيلي (ص ۲۶٧): «كان ممن يغلو في الرفض، لا يقيم الحديث، وليس من أهله».
ثم ساق له حديثاً في زواج فاطمة من علي؛ وقال: «الحديث بطوله لا أصل له، وضعه عبد النور». وقال الذهبي فيه: «كذاب». ثم ساق الحديث وكلام العقيلي فيه وفي راويه هذا الكذاب.
ومن طريقه: أخرجه ابن عساكر (۱۲/ ٩۰/ ۱) بطوله.
ثم روى ابن عساكر من طريق عباد بن ثابت: حدثني سليمان بن قرم: حدثني عبد الرحمن بن ميمون أبو عبد الله: حدثني أبي عن عبد الله بن عباس به نحوه.
قلت: وهذا إسناد ضعيف؛ ميمون هذا هو أبو عبد الله البصري الكندي؛ ويقال: القرشي، مولى سمرة؛ ضعيف؛ كما في «التقريب». وقد قال فيه أحمد: «أحاديثه مناكير».
وابنه عبد الرحمن؛ لم يوثقه غير ابن حبان. وقال الحافظ: «مقبول».
وسليمان بن قرم سيىء الحفظ يتشيع.» [۱۰۳۰]
[۱۰۲٧] روض الجنان و روح الجنان فی تفسیرالقرآن، ج۳، ص: ۱۵۸ به بعد، ابو الفتوح رازی [۱۰۲۸] مواهب علية، ص: ۶۵ [۱۰۲٩] سلسلة الأحادیث الضعيفة والموضوعة ج۱۰ ص۶۵۰ رقم۴٩۴۶ _ریاض [۱۰۳۰] سلسلة الأحادیث الضعيفة والموضوعة ج۱۰ ص۶۳۶ رقم ۴٩۴۰ _ریاض