فخر رازی چون شیعه را احمق خوانده پس دلیلی برای اثبات ادعای خود ندارد!!
جناب قزوینی، در بخش مربوط به «ثانی اثنین» قول «فخر رازی» را نقل کرده که ایشان آخوندان شیعه را احمق خوانده و گفته: «وطعن بعض الحمقى من الروافض فی هذا الوجه» یعنی بعضی از احمقهای رافضی بر این گفتۀ ما ایراد گرفتهاند... و جناب قزوینی فرصت را غنیمت شمرده و گفته است: «فحاشى به دیگران، دور از ادب و نشانه این است که حتى خود او به استدلالش اعتقاد ندارد؛ زیرا فحاشى به طرف مقابل منطق کسانى است که هیچ منطق و دلیل براى اثبات ادعاى خود ندارد.»
اما من واقعاً در عجبم که چرا جناب قزوینی، این همه حواس پرت هستند و من در عجب ماندهام که مگر ایشان بعد از نوشتن، نوشتههای خودشان را مرور نمیکنند؟!! خود ایشان در چند خط (٧ خط) قبل از اینکه سخن «فخر رازی» را نقل کنند، از شیخ مفید، نقل کرده و نوشتهاند: «شیخ مفید رضوان الله تعالى علیه این چنین استدلال مىکند: «وأما كونه للنبي جثانيا، فليس فيه أكثر من الأخبار بالعدد في الحال، وقد يكون المؤمن في سفره ثاني كافر، أو فاسق، أو جاهل، أو صبي، أو ناقص، كما يكون ثاني مؤمن وصالح وعالم وبالغ وكامل، وهذا ما ليس فيه اشتباه، فمن ظن به فضلا فليس من العقلاء.»
یعنی: «اما اینکه خداوند ابوبکر را ثانى پیامبر قرار داده [٧۶۳]، تنها گزارش از عدد است و چه بسا که مؤمن در مسافرت ثانى کافر یا فاسق، جاهل، کودک و یا ناقص قرار گیرد؛ همان طورى که ممکن است ثانى مؤمن، صالح، عالم، بالغ و یا کامل قرار گیرد، اشتباهى در این مطلب نیست، پس کسى که فضیلتى از آن استنباط کند، از عقلا شمرده نمىشود.» [٧۶۴]
دقت کردید که چقدر حواسشان پرت است؟ شیخ مفید، فخر رازی را از عقلا نمیداند، یعنی فخر رازی را نادان میداند! حال چطور است که قزوینی بر فخر رازی ایراد میگیرند و شیخ مفید را فراموش کردهاند؟؟ مگر نمیبیند که اگر این گناه است، از همانهاست که در شهر شما هم میکنند؟! به قول عرب: «رمتني بدائها وانسلت»= «مرا متهم به عیبی کرد که خود او بدان مبتلا است!»
جناب قزوینی فراموش کردهاند که شیعه وِرد شبانه روزش لعن و فحش به خیر امة است و آیا این لعن و ناسزا گوییهای شما دلیل بر بیمنطق بودن شما و دلیل بر معتقد نبودن به دلایل خودتان است؟ آیا فحاشیهای «مهدی دانشمند» هم دلیل بر این است که هیچ دلیلی بر ادعای خودش ندارد؟؟ آیا فحاشی یاسر الحبیب نیز چنین است؟؟ آیا فحاشی مجلسی اول و دوم و فحاشی جزائری و فحاشی خمینی به خلفا همۀ اینها دلیل بر این است که هیچ دلیلی بر ادعای خود ندارند؟؟
عبدالجلیل قزوینی رازی شیعی که در رد اهل سنت کتاب نوشته، در مورد جبریه مینویسد: «و این مذهب جبر هیچ عالمى فاضلى عابدى عفیف نفسى اختیار نکند مگر مشتى دوغ بازى [٧۶۵]لُتَنبان [٧۶۶]مَنبَل [٧۶٧]بىنماز بربطساز چنگ نواز زرق فروش [٧۶۸]لوطى خمّار قمّار تحمّلگوى [٧۶٩]مروانى صورت، اموى صفت، مشتى غلا [م] باره بىنفس خام ناتمام عام اولئک کالأنعام» [٧٧۰]
چنانکه خواندیم این عالم شیعی ۳ خط تمام را دشنام گفته، حال ما بگوییم که «جبریه» بر حق هستند و هر چه در طعن آنان گفته میشود به این معنی است که طعانین به عقیدۀ خود معتقد نیستند؟؟
و واقعاً که: «آبکش را ببین که به کفگیر میگوید: تو سه تا سوراخ داری!!»
ناسزا گویی خوب نیست، اما احمق گفتن به احمقها عینِ «سزا» است و «ناسزا» نیست!
[٧۶۳] مفید هم اعتراف مفید که ابوبکر ثانی پیامبر است آن هم منصوب از جانب الله تبارک وتعالی [٧۶۴] الإفصاح فی إمامة أمیر المؤمنین÷، ص ۱۸٧، شیخ مفید ـ قم، الطبعة الأولى، ۱۴۱۲هـ. [٧۶۵] دغل بازی (ر.ک: پاورقی کتاب مذکور) [٧۶۶] شکم پرست [٧۶٧] بیکاره [٧۶۸] کنایه از منافق [٧۶٩] مراد مهمل گوی است. [٧٧۰] نقض (فارسی)، شیخ عبدالجلیل قزوینی رازی (قرن ۶)، متن: ص ۱۸٩ – ۱٩۰ _تهران