قزوینی: زهری، از تدلیسکنندگان در حدیث!
ابن حجر عسقلانى نیز در کتاب «تعريف اهل التقديس بمراتب الموصوفين بالتدليس»، زهرى را در مرتبه سوم از مدلسین قرار داده و در تعریف این مرتبه از مدلسین گفته است:
افرادى که تدلیس بسیار داشتهاند، ائمه به روایات آنان احتجاج نکردهاند، مگر روایاتى را که در آنها تصریح به سماع کرده باشند؛ و بسیارى از ائمه روایات آنان را مطلقا رد کردهاند!
و در ترجمه زهرى مىنویسد:
محمد بن مسلم بن عبید الله بن شهاب زهرى فقه مدنى، که در شام زندگى کرده و مشهور به امامت و جلالت و از تابعین بود؛ شافعى و دارقطنى و دیگران او را مدلس خواندهاند!
از طرف دیگر عالمان اهل سنت تدلیس و مدلسین تقبیح کرده و تدلیس را برادر کذب دانستهاند؛ چنانچه خطیب بغدادى در الکفايةفى علم الروايةاز قول شعبةبن حجاج مىنویسد:
تدلیس، برادر دروغ است. غندر مىگوید: از شعبه شنیدم که مىگفت: تدلیس در حدیث از زنا بدتر است، من از آسمان سقوط کنم برایم بهتر از این است که تدلیس کنم.
معافى مىگوید: از شعبه شنیدم که مىگفت: من زنا کنم، بهتر از این است که تدلیس کنم.
و در ادامه مىنویسد:
خداوند، خراب کند خانه تدلیس کنندگان را، آنها در نزد من جز دروغ نیستند. تدلیس همان دروغ است.
آیا بازهم مىتوان به روایت زهرى اعتماد کرد؟
جواب:
ابتدا لازم به توضیح است که بدانید، شیعیان فقیرترین فرقه نسبت به علم رجال و حدیث شناسی هستند؛ همین علم حدیث دست و پا شکستهای نیز که دارند آن را از اهل سنت گرفتهاند و از خود چیزی ندارند، چنانکه «حر عاملی» در این باره مینویسد: «والاصطلاح الجدید موافق لاعتقاد العامة واصطلاحهم، بل هو مأخوذ من كتبهم كما هو ظاهر بالتتبع، وكما یفهم من كلام الشیخ حسن وغیره» [۶۲۱]یعنی: «اصطلاح کنونی (تقسیم بندی در علم) با اعتقاد و اصطلاحات عامه (اهل سنت) سازگار است، بلکه چنانکه از تحقیق و بررسی در این زمینه و از سخنان شیخ حسن [۶۲۲]و دیگران بدست میآید، از کتابهای آنان برگرفته شده است.»
محمد باقر بهبودی نیز مینویسد: «تا اواخر قرن هفتم معیار صحت و اعتبار همان دو معیار مشخصى بود که از قرآن و سنت مایه مىگرفت. شرح مختصر این دو معیار در ابتداى سخن گذشت. ولى از اواخر قرن هفتم گرایش تازهاى مشهود شد و به تقلید از دانشمندان اهل سنت، معیار جدیدى براى صحت حدیث معین گشت: در این سیره جدید، صحت حدیث را تنها از نظر سند مورد توجه قرار دادند و بر همین اساس، احادیث کتب اربعه را به پنج دسته: حدیث صحیح؛ حدیث حسن؛ حدیث موثق؛ حدیث قوى و حدیث ضعیف تقسیم کردند.» [۶۲۳]
اما هر چند که علم حدیث را از روی کتب اهل سنت کپی برداری کردهاند [۶۲۴]؛ اما باز هم در بحث رجالی به شدت ضعیف هستند چنانکه خود قزوینی در یکی از کلاسهای درسشان گفتند: «اهل سنت در علم رجال از ما خیلی جلوتر هستند. اگر آنها در علم رجال هیچ کاری نکنند و ما دویست سال کار کنیم، به موقعیت فعلی آنها هم شاید نرسیم»!! پس جناب قزوینی:
اگر دانی که نان دادن ثواب است... تو خود میخور که بغدادت خراب است!
به فکر علم رجال مذهب خودت باش که هیچ اساس و بنیادی ندارد. حال اگر محققی به خود زحمت دهد و به کتب رجالی قدمای شیعه سری بزند، خواهد دید که در شرح حال هیچ کدام از راویان گفته نشده که مثلاً فلانی مدلس است!! در کتب قدمای رجالی شیعی چیزی به این عنوان وجود ندارد، به احتمال قوی، آنان اصلاً نمیدانستهاند که تدلیس چیست و مدلس کیست، که حال بخواهند شخصی را به این صفت نسبت دهند، حال صاحبان مذهبی که حتی معنی تدلیس را نمیدانند آمدهاند بر کسانی که پایه گزار علم حدیث بودهاند خرده میگیرند و میخواهند درس خودشان را به خودشان یاد بدهند! پس باید گفت: شمایی که هنوز معنای کلمۀ تدلیس را نمیدانید بهتر است به مکتب رفته و ملا شوید و زمانی که ملا شدید خود به خود خواهید فهمید که خرده گرفتن بر امام زُهری در بحث تدلیس عین بیسوادی است.
اما اصل جواب ما به این مکتب نرفتههای ملا شده! این است که؛ اولاً تدلیس انواع مختلفی دارد که با زیر مجموعههایش گاهاً از ۵ نمونه نیز تجاوز میکند و آن تدلیسی که شعبه آن را مذموم میداند و میگوید این همانند دروغ است، تدلیسی است به نام «تدلیس التسویه» که این بدترین نوع تدلیس است، در این نوع تدلیس، راوی سلسله رجال روایت را تسویه میکند و اشخاص ضعیف و کذاب را به گونه ای از سند حذف میکند که جز اهل فن کسی متوجه نمیشود.
شعبه فقط دو نفر را به عنوان مدلس معرفی میکند و میفرماید غیر این دو، شخص دیگری را که اهل تدلیس باشد ندیدهام و این در حالی است که او هم عصر امام زُهری است.
ابن جعد در مسندش از شعبه نقل میکند که وی فرمود: «مَا رَأَيْتُ أَحَداً مِنْ أَصْحَابِ الحَدِيْثِ، إِلاَّ وَهُوَ يُدَلِّسُ، إِلاَّ ابْنَ عَوْنٍ، وَعَمْرَو بنَ مُرَّةَ» [۶۲۵]
و جالب است که خود «امام شعبه» نیز توسط برخی متهم به تدلیس شده است! اما هیچ قدحی بر صداقت او وارد نمیکند و او نزد اهل سنت «امیر المؤمنین در حدیث» است.
اما نوع تدلیسی که امام زُهری به آن منتسب است:
حافظ ابن حجر عسقلانی، امام زُهری را در طبقۀ سوم یعنی در طبقۀ مکثرین در تدلیس قرار داده است، اگر این طبقه بندی را صحیح بدانیم، باز هم مشکلی در روایات امام زُهری خصوصاً آن دسته که در صحیحین وارد شده است، ایجاد نمیشود!
«شیخ ابن عثیمین» در کتاب «مصطلح الحدیث» میفرماید: «وحديث المدلس غير مقبول إلا أن يكون ثقة، ويصرح بأخذه مباشرة عمن روى عنه، فيقول: سمعت فلاناً يقول، أو رأيته يفعل، أو حدثني ونحوه، لكن ما جاء في «صحيحي البخاري ومسلم» بصيغة التدليس عن ثقات المدلسين فمقبول؛ لتلقي الأمة لما جاء فيهما بالقَبول من غير تفصيل.» [۶۲۶]
یعنی: «حدیث مدلس غیر مقبول است مگر آنکه فردی ثقه باشد، و (و با الفاظی) تصریح کرده باشد که حدیث را مستقیماً از کسی که از وی روایت کرده، گرفته است. مثلا بگوید: (سمعت فلاناً یقول؛ شنیدم فلانی میگفت) یا (رأیته یفعل؛ دیدم فلانی چنین میکرد) یا (حدثنی؛ برایم گفت) و همانند آنها. اما احادیثی که با صیغۀ تدلیس در صحیح بخاری و مسلم آمدهاند و از ثقات مدلسین نقل شدهاند، مقبول هستند، زیرا امت آنچه را که در آن دو کتاب آمدهاند - بصورت کلی - مقبول دانستهاند.»
اما ظن نویسنده آن است که امام زُهری در لیست مدلسین قرار نمیگیرد چه برسد به اینکه کثیر التدلیس باشد!! و تا به حال روایتی را ندیدهایم یا قولی از علما به ما نرسیده که ادعا کرده باشند در فلان روایت امام زُهری مرتکب تدلیس شده است، لهذا علامه ذهبی میفرماید:
«محمد بن مسلم الزهري الحافظ الحجة. كان يدلس في النادر.» [۶۲٧]
امام ذهبی میفرماید: تدلیس امام زُهری نایاب است، و این بر اهل تحقیق واضح و آشکار است و سخن امام ذهبی به این معناست که امام زُهری اگر مدلس باشد از کسانی است که به نُدرت تدلیس میکردهاند که در واقع باید در طبقه بندی «ابن حجر» در طبقۀ اول مدلسین قرار میگرفت نه در طبقۀ سوم، و روایات طبقۀ اول نیز بیمناقشه مورد قبول است.
محمد حسن عبدالغفار در این باره مینویسد: «والثاني الذي تدليسه قليل كنقطة من بحر، مثل الزهري، فتدليسه قليل بالنسبة لرواياته التي ملأت الكتب، فهذا تقبل روايته ولا يقدح فيه.» [۶۲۸]
قرینۀ دیگری که وجود دارد این است که امام زُهری حتی اگر در روایاتش تصریح به سماع نکند باز هم روایاتش مقبول است؛ چنانکه از «علائی [۶۲٩]» و «ابن عجمی [۶۳۰]» و «َشیخ حماد انصاری [۶۳۱]» و «ابوزرعه عرقی [۶۳۲]» و دیگران نقل شده است.
ابن عجمی، میفرماید: «محمد بن شهاب الزهري الامام العالم المشهور ومشهور به وقد قبل الأئمة قوله عن» [۶۳۳]
یعنی: «محمد بن شهاب زهری، امام و عالمی مشهور است و همچنین مشهور به (تدلیس) است و ائمه قولش را در مواردی که از «عن» استفاده کرده (یعنی تصریح به سماع ننموده) قبول کردهاند»
پس در نتیجه باید در طبقه بندی مدلسین در طبقۀ اول قرار میگرفت.
اما بالفرض که امام زُهری در طبقۀ سوم نیز قرار بگیرد باز هم چنانکه تمام علما بر صحت روایات کتب صحیحن متفقند [۶۳۴]خدشهای بر روایت غار وارد نمیشود و از طرفی صحت سماع امام زُهری از «عروةبن زبیر» که امام زُهری روایت غار را از او نقل کرده، از مسلمات است و او از ملازمان و همراهان «عروه» بوده است.
از سویی دیگر «ابن حجر عسقلانی» که به اشتباه، امام زُهری را در طبقۀ سوم قرار داده، در مورد امام زُهری مینویسد: «الفقيه الحافظ، متفق على جلالته وإتقانه» [۶۳۵]
و شیخ رحیلی در حاشیۀ کتاب «من تُکلِّمَ فیه وهو موثق» مینویسد: «قلت: هو ثقة إمام لا يؤثر فيه جرح جارح، وقد استفاضت عدالته وحفظه، وضبطه واشتهر في ذلك بين الناس، وكان يدلس في النادر، رحمه الله. حجة إمام» [۶۳۶]
در پایان، امام أبی محمد عبدالله بن محمد الأندلسی میسراید:
«لَا تَقْبَلَنْ مِنَ التَّوَارِخِ كُلَّ مَا
جَمَعَ الرُّوَاةُ وَخَطَّ كُلُّ بَنَانِ
ارْوِ الْحَدِيثَ الْمُنْتَقَى عَنْ أَهْلِهِ
سِيَّمَا ذَوِي الْأَحْلَامِ وَالْأَسْنَانِ
كَابْنِ الْمُسَيِّبِ وَالْعَلَاءِ وَمَالِكٍ
وَاللَّيْثِ وَالزُّهْرِيِّ أَوْ سُفْيَانِ»
[۶۳٧]
یعنی:
«از تاریخ تمام آنچه را که راویان گرد آوردهاند و هر کسی نوشته است را قبول نکن.
حدیث برگزیده و درست را از اهل آن به خصوص بزرگان و ماهران فن روایت کن.
از افرادی مانند ابن المسیب و العلاء و مالک و اللیث و زهری یا سفیان روایت کن.»
پس جناب آقای قزوینی، علم حدیث ما مانند علم حدیث شما بچه بازی نیست که کسانی چون شما بتوانند از آن ایراد بگیرند، خواهشاً شمایی که بیل زن هستید اول به باغچۀ خود برسید!
[۶۲۱] وسائل الشیعة (آل البیت) - الحر العاملی - ج ۳۰ - ص ۲۵٩ [۶۲۲] منظور از شیخ حسن، عالم شیعی، حسن بن زین الدین عاملی مشهور به صاحب المعالم است. [۶۲۳] گزیده کافى، مقدمه، ص: ۵،محمد باقر بهبودی _تهران [۶۲۴] همچنین حسین بن شهاب الدین الکَرَکی نیز مینویسد: «مانصه: لم يكن للامامية تأليف في الدراية، لعدم احتياجهم اليها، وأول من ألف في الدراية من أصحابنا الشهيد الثاني، اختصر دراية ابن الصلاح الشافعي في رسالته ثم شرحها» هدایة الابرار الى طریق الائمة الاطهار ص۱۰۴ و نگا: ۱۰۲؛ ۱٧۸-۱۸۰ – حسین بن شهاب الدین الکرکی [۶۲۵] مسند ابن جعد، ص ۲۴ رقم ۵۰، علی بن الجعد بن عبید؛ سیر اعلام النبلاء لذهبی ج۱۱ ص ۴۴۶ - مؤسسة الرسالة؛ تاریخ دمشق ج۳۱ ص۳۴۵، ابن عساکر [۶۲۶] مصطلح الحدیث ص ۱۵-۱۶، ابن عثیمین [۶۲٧] میزان الاعتدال ج۴ ص۴۰ رقم ۸۱٧۱ _بیروت [۶۲۸] شرح کتاب التدلیس فی الحدیث للدمینی، محمد حسن عبدالغفار [۶۲٩] جامع التحصیل فی أحکام المراسیل، ص۱۰٩، أبو سعید العلائی _بیروت [۶۳۰] التبیین فی أسماء المدلسین ص۵۰ رقم ۶٧، سبط ابن العجمی _بیروت [۶۳۱] التدلیس والمدلسون رقم ۱۲۴ _حماد انصاری [۶۳۲] المدلسین ص٩۰ رقم ۶۰، أبو زرعة أحمد بن عبد الرحیم العرقی _دار الوفاء [۶۳۳] جامع التحصیل فی أحکام المراسیل، ص۱۰٩، أبو سعید العلائی _بیروت [۶۳۴] الا روایاتی معدود که اهل فن در آن مورد سخن گفتهاند که آن دسته روایات شامل روایت غار نمیشود. [۶۳۵] تقریب التهذیب لابن حجر عسقلانی ج۲ ص۱۱۳ _بیروت؛ مغانى الأخیار رقم ۵۴۸، بدر الدین العینى [۶۳۶] من تُکلِّمَ فیه وهو موثق رقم ۳۱۸، امام ذهبی؛ با تعلیقات: عبد الله بن ضیف الله الرحیلی [۶۳٧] نونیة القحطانی ص۲۴؛ مكتبة السوادی للتوزیع - جدة