دو یار غار

فهرست کتاب

نجاح و قزوینی: در حیات پیامبر کسی در مورد یار غار بودن ابوبکر سخنی نگفت!

نجاح و قزوینی: در حیات پیامبر کسی در مورد یار غار بودن ابوبکر سخنی نگفت!

نجاح می‌نویسد: «رسول خدا جاعتراف به همراهى أبوبکر در غار نکردند زیرا اگر همراه حضرت بود بر منقبت و فضیلت عظیمى دست مى‌یافت، که مستحقّ مدح و ستایش پیامبر جمى‌گردید، اما مدح و ستایشى دیده نشده است.»

و در جایی می‌نویسد: «در زمان پیامبر جروایت حضور أبوبکر در غار معروف نبود، و پس از گذشتن ده سال از حکومت آن حضرت نیز به گوش احدى از صحابه نرسید، لکن بعد از شهادت و رحلت وى روایت مذکور را به دروغ وضع نمودند»

و در جایی دیگر می‌نویسد: «هیچکدام از مسلمانانى که به مدینه هجرت کردند و أبوبکر و عمر که در بین آنان بودند، و کفّارى که در مکه حضور داشتند، و بعداً اسلام آوردند، که جستجو کنندگان رسول خدا جدر هنگام هجرت در بین آن‌ها و جود داشتند، اعتراف به حضور أبوبکر در غار نکرده‌اند. و هیچ کدام از آنان شاهد رفتن أبوبکر به غار و حضور وى در کوه ثور و هجرت وى از مکه به مدینه نبوده‌اند. و آنچه درباره حضور أبوبکر در آن موقعیت‌ها گفته شده، تماماً اعتماد بر پیش گوئى‌ها و گمان‌هائى دارد که از هیچ مدرک و اساس صحیحى برخوردار نمى‌باشد.»

و قزوینی نیز مقالۀ خود را اینگونه شروع می‌کند:

«استدلال به آیه غار، از دیر باز در میان جوامع اسلامی، محافل علمى و مناظرات مذهبى مطرح بوده است؛ اما تاکنون مستندى یافت نشده است که ابوبکر و یا یکى از اطرافیان وى در زمان حیات رسول خدا جبه همراهى ابوبکر اشاره و به آن استشهاد کرده باشند.»

جواب:

دروغ بودن این ادعا نیز با روایاتی از کتب شیعه ثابت می‌شود.

۱- فرات کوفی در تفسیرش در بیان جریان اعلان آیات سورۀ «برائت» در روایتی نسبتاً طولانی می‌نویسد:

«حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ الْعَبَّاسِ الْبَجَلِيُّ مُعَنْعَناً عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍب[فِي‏] قَوْلِهِ [تَعَالَى‏] بَراءَةٌ مِنَ اللَّهِ ورَسُولِهِ إِلَى الَّذِينَ عاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ فَقَالَ [النَّبِيُّ ج‏] إِنَّ جَبْرَئِيلَ نَزَلَ عَلَيَّ فَأَخْبَرَنِي أَنَّ اللَّهَ يَأْمُرُنِي أَنَّهُ لَنْ يُؤَدِّيَ [عَنِّي‏] غَيْرِي أَوْ رَجُلٌ مِنِّي وأَنَا وعَلِيٌّ مِنْ شَجَرَةٍ وَاحِدَةٍ والنَّاسُ مِنْ شَجَرٍ [شَجَرَاتٍ شَجَرَةٍ] شَتَّى أَ مَا تَرْضَى يَا أَبَا بَكْرٍ أَنَّكَ صَاحِبِي فِي الْغَارِ قَالَ بَلَى يَا رَسُولَ اللَّهِ....» [۲۶۶]

«ابن طاووس» با سندی دیگر این ماجرا را اینچنین نقل می‌کند:

«وحدثنا أحمد بن محمد، قال: حدثنا أحمد بن يحيى بن زكريا، قال: حدثنا مالك بن إبراهيم النخعي، قال: حدثنا حسين بن زيد، قال: حدثني جعفر بن محمد، عن أبيهقال: لما سرح رسول الله جأبا بكر بأول سورة براءة إلى أهل مكة، اتاه جبرئيل÷فقال: يا محمدان الله يأمرك ان لا تبعث هذا وان تبعث علي بن أبي طالب، وانه لا يؤديها عنك غيره، وقال: ارجع إلى النبي ج، فقال أبو بكر: هل حدث في شئ؟ فقال علي÷: سيخبرك رسول الله ج. علي بن أبي طالب، فأكثر أبو بكر عليه من الكلام، فقال له النبي ج: كيف تؤديها وأنت صاحبي في الغار.» [۲۶٧]

یعنی: پیامبر اکرم، ابوبکر را همراه با آیات اول سورۀ «برائت» به سوی اهل مکه فرستاد، پس جبرئیل آمد و گفت: ای محمد همانا خدا تو را امر می‌کند که بر این امر کسی جز علی ابن ابی طالب را اعزام نکنی.... پس ابوبکر گفت: آیا چیزی از من سر زده؟.... پس پیامبر به او گفت:... تو صاحب من بودی در غار!!»

و این ماجرا توسط سیدنا علی [۲۶۸]، ابن عباس، ابو سعید خدری [۲۶٩]، ابوهریره [۲٧۰]و امام جعفر صادق از امام باقر نقل شده است که جایی برای شک در صحتش برای شیعه باقی نمی‌گذارد و همین یک مورد کافیست که دروغگوئی «قزوینی» و «نجاح» ثابت شود مگر اینکه اینان ائمۀ خود را هم تکذیب کنند!

و اگر ابوبکر یار غار نبود و این ماجرا بعد از وفات نبی اکرم جساخته شده است باید قبول کنید که ائمۀ شما نیز در این جعل دست داشته‌اند و همکاری کرده‌اند که به هیچ وجه این را نخواهید پذیرفت! و تا الان ثابت کردیم که ائمۀ شیعه یار غار بودن حضرت «صدیق اکبر» را قبول داشته‌اند، همانطور که از سیدنا علی و امام محمد باقر و جعفر صادق و امام رضا و امام زمانشان و همینطور از شاگردان ائمۀ آنان به تفصیل نقل شد که این «حقیقت» را تأیید کرده‌اند.

اما با همین یک روایت ثابت شد که نه تنها در حیات پیامبر اکرم جاین حقیقت مشهور و واضح را همه می‌دانستند بلکه «سیّد اولین و آخرین» این حقیقت را بیان کرده‌اند.

اما اینکه: پیامبر به وسیلۀ این ماجرا ابوبکر را مدح کرده است یا نه! به این روایات توجه کنید:

۱- حَمْدَوَيْهِ وإِبْرَاهِيمَ، قَالا حَدَّثَنِي أَيُّوبُ بْنُ نُوحٍ، عَنْ صَفْوَانَ، عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَيْدٍ، عَنْ فُضَيْلٍ الرَّسَّانِ، قَالَ سَمِعْتُ أَبَا دَاوُدَ، وهُوَ يَقُولُ حَدَّثَنِي بُرَيْدَةُ الْأَسْلَمِيُّ، قَالَ‏ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ جيَقُولُ إِنَّ الْجَنَّةَ تَشْتَاقُ إِلَى ثَلَاثَةٍ، قَالَ فَجَاءَ أَبُو بَكْرٍ، فَقِيلَ لَهُ يَا أَبَا بَكْرٍ أَنْتَ‏ الصِّدِّيقُ‏ وأَنْتَ‏ ثانِيَ اثْنَيْنِ إِذْ هُما فِي الْغارِ، فَلَوْ سَأَلْتَ رَسُولَ اللَّهِ جمِنْ هَؤُلَاءِ الثَّلَاثَةِ» [۲٧۱](راویان این روایت طبق کتب شیعه، همه ثقه هستند.)

یعنی: «بریده اسلمی می‌گوید که من از رسول خدا جشنیدم که فرمود: جنت مشتاق است به سوی سه کس. درین اثنا حضرت ابوبکر بیامد پس از وی گفته شد: که ای ابوبکر، تو صدیق هستی و تو ثانی اثنین إذ هما فی الغار هستی. کاش از رسول خدا می‌پرسیدی که این سه کس کدام‌اند؟..»

در این روایت به وضوح مشخص است که در زمان حیات نبی اکرم ج، ابوبکر صدیق را یار غار خطاب می‌کردند؛ اما جای تعجب است که چطور قزوینی می‌گوید که تا کنون مستندی در این باره یافت نشده، کافی بود صحیح بخاری را باز کند و در آن بخواند:

۲- ابن عباس نقل می‌کند که رسول خدا جدربارۀ ابوبکرسفرموده‌اند: «لَوْ كُنْتُ مُتَّخِذًا مِنْ أُمَّتِي خَلِيلًا، لاَتَّخَذْتُ أَبَا بَكْرٍ، وَلَكِنْ أَخِي وَصَاحِبِي» [۲٧۲]

۳- «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ جلأَبِي بَكْرٍ: «أَنْتَ صَاحِبِي فِي الْغَارِ، وَصَاحِبِي عَلَى الْحَوْضِ» [۲٧۳]

یعنی: «تو دوست و همراه من بودی در غار (ثور) و تو همراه منی در کنار حوض کوثر»

۴- و از حضرت علیسروایت شده که فرمود: پیامبر جفرمود: «رَحِمَ اللَّهُ أَبَا بَكْرٍ، زَوَّجَنِي ابْنَتَهُ، وَحَمَلَنِي إِلَى دَارِ الْهِجْرَةِ» [۲٧۴]= «خدا ابوبکر را رحمت کند که دخترش را به عقد من درآورد و مرا در سفر هجرت به دوش گرفت».

والحمد لله رب العالمین

[۲۶۶] تفسیر فرات الکوفی ص ۱۶۱-۱۶۲‏،فرات ابن ابراهیم کوفى (م۲۸۶) _تهران، بحار الانوار ج۳۵ ص۳۰۱ _بیروت، در تفسیر طبری ج۱۴ ص۱۰٧ نیز این روایت با کمی تفاوت از «ابن عباس» نقل شده است. [۲۶٧] إقبال الأعمال ج۲ ص۳٩، ابن طاووس، مکتب الإعلام الإسلامی، ط۱؛ بحار الانوار ج ۳۵ ص۲۸۸ _ بیروت [۲۶۸] الغدیر فی الکتاب و السنة و الأدب،ج‏۶،ص:۴۸۳ و وی به نقل از جامع البیان: مج ۶/ ج ۱۰/ ۶۴. [۲۶٩] جواهر المطالب فی مناقب الإمام علی÷ج۱ ص ٩۵، ابن دمشقی (م۸٧۱) _قم [۲٧۰] جواهر المطالب فی مناقب الإمام علی÷ج۱ ص ٩۵ [۲٧۱] اختیار معرفة الرجال ج۱ ص۱۳۰، الطوسی (م۴۶۰هـ) _قم؛ الدرجات الرفيعة فی طبقات الشيعة ص۲۵۸، السید على خان المدنى_قم؛ معجم الرجال الحدیث خوئی ج۱۳ ص۲۸۵ _ ط۵ سال۱۴۱۳ ق؛ نفس الرحمن فی فضائل سلمان ص۳۲۳، میرزا حسین النوری الطبرسی _نشر آفاق [۲٧۲] صحیح البخاری ج ۵ ص۴ رقم ۳۶۵۶؛ صحیح مسلم ج۴ ص۱۸۵۵ رقم ۲۳۸۳؛ در طریق دیگری به این شکل آمده است: «لَوْ كُنْتُ مُتَّخِذًا خَلِيلًا غَيْرَ رَبِّي لَاتَّخَذْتُ أَبَا بَكْرٍ خَلِيلًا، وَلَكِنْ أَخِي وَصَاحِبِي فِي الْغَارِ» (معجم الکبیر للطبرانی ج۱۳ ص۱۱۶ رقم۲۸۶ و ج۱۳ ص۱۱۸ رقم ۲٩۱) [۲٧۳] شرح السنة للبغوی ج۱۴ ص۸۲ رقم ۳۸٧۳ _بیروت [۲٧۴] مستدرک علی صحیحین حاکم ج۳ ص٧۶ رقم ۴۴۴۱ و او میگوید: طبق شرایط مسلم صحیح است؛ البته ذهبی در تعلیق این روایت را حذف کرده و صحتش قطعی نیست!