دو یار غار

فهرست کتاب

تبدیل «ابن اریقط» به «ابن بکر» توسط نجاح طائی

تبدیل «ابن اریقط» به «ابن بکر» توسط نجاح طائی

با وجود اینکه در بارۀ نام پدر یا مادر آن راهنما اختلاف است ولی احدی نگفته که نام پدر یا مادر وی «بکر» بوده تا بتوانیم آن را «ابن بکر» بنامیم!! [۳٩]تاکید می‌کنم! احدی نگفته «عبدالله فرزند بکر» بوده، حتی کسی نگفته نام جدش بکر بوده! البته جناب مخترع کبیر را قلم بگیرید!

خود «نجاح» در کتاب دیگرش به نام «السيرة النبويه» می‌نویسد:

«و مرّ رسول اللّه جوعبد اللّه بن اريقط بن الديل بن بكر بخيمة ام معبد...» [۴۰].

خود او نام آن راهنما را به این شکل «عبد اللّه بن اریقط بن الدیل بن بکر» ضبط کرده است، یعنی اگر قول او را صحیح بدانیم اینگونه می‌شود که «بکر» «پدر جد عبد الله» بوده است!

حال ببینید این «نجاح» چقدر جاهل است که «پدر عبدالله» را نمی‌بیند «پدر بزرگ» او را نمی‌بیند و به «پدرِ پدربزگش» چسبیده است!! آن هم در حالیکه تا به حال احدی، ابن اریقط را به غیر از پدرش به کسی دیگر نسبت نداده است.

من «ابوبکر بن حسین بن احمد بن عبد الله» هستم ولی احدی مرا «ابوبکر بن عبد الله» نمی‌خواند، بلکه گفته می‌شود: «ابوبکر بن حسین» و این کاملاً طبیعی است ولی ادعای او چون شاهدی در تاریخ ندارد به اختراعات مخترعین بیشتر شبیه است!

البته لازم به ذکر است که: آنانکه نسب او را به بنی بکر نسبت داده‌اند، آن را چنین نوشته‌اند:

«رجلا من بني الدئل بن بكر»یعنی مردی از طایفۀ «دئل بن بکر» نه اینکه «دئل» جد او باشد!

دکتر ابراهیم آیتی شیعی می‌نویسد: «عبد اللّه بن أریقط لیثى دیلى هم گفته مى‏شود. پدر این عبد اللّه از طایفه بنى دیل بن بکر بن عبد مناة بن کنانه و مادرش از بنى سهم بن عمرو بود.» [۴۱]

این نسب را به شکل کاملتر نیز ثبت کرده‌اند:

«النُفاثي: نسبة إلى نفاثة بن عدي بن الديل بن بكر. واسمه عبد الله بن أريقط» [۴۲].

یعنی اگر واسطۀ دیگری در این بین نباشد (که ظاهراً هست) نسب او را باید چنین بنویسیم: «عبد الله بن أریقط بن نفاثة بن عدی بن الدیل بن بکر (بن عبد مناة بن کنانه (بن خزیمة))» یعنی جناب نجاح دو نفر را از قلم انداخته و قسمتی از نسب او را بلعیده و «بکر» را که «پدر جد جد» او می‌باشد به جای پدر آن راهنما جا زده است! [۴۳]

جناب مخترع کبیر در کتاب «السيرة النبویة» می‌نویسد:

«عبد الله بن اريقط بن بكر دليله وهو الذى صحبه فى الغار والسفر. ثم جعل المحرفون متأخرا أبا بكر بدل ابن بكر....» [۴۴].

یعنی: «عبد الله بن اریقط بن بکر راهنمای پیامبر بود و او همان است که یار غار و همسفرش بود ولی تحریف کنندگان ابا بکر را به جای ابن بکر قرار دادند!»

در این قول نام آن راهنما را مختصر کرد و عبد الله بن اریقط بن دیل بن بکر را به عبد الله بن اریقط بن بکر تبدیل کرد و «دیل» را به خودش تخفیف داد!! و این «اریقط» که در قول قبلی نجاح فرزند «دیل» بود با شعبده‌ای فرزند «بکر» شد!! البته شعبده بازی‌های جناب نجاح هنوز تمام نشده است و خواهیم دید که او چگونه با قلمش ما را مات و مبهوت خودش خواهد کرد؛ چنانکه می‌نویسد: «فریبکاران حزب قریش، اقدام به اجراى نقشه تغییر در نام أبوبکر نمودند، تا نام وى موافق نام عبدالله بن بکر گردد» [۴۵].

در قول بالایی پاک کنش را در آورده و این بار «عبدالله بن اریقط بن بکر» را به «عبدالله بن بکر» تبدیل کرد و «اریقط» را نیز از رده خارج نمود!!! یعنی «عبدالله» که فرزند «اریقط» بود در این نقل فرزند بلا واسطۀ «بکر» شد!!

گمان نکنید که او چوب جادویی و پاک کنش را به کناری نهاده است! خیر؛ زورش که نمی‌آید، باز هم شعبده می‌کند!! به همین دلیل در سکانس‌های مختلف از آن راهنما به این شکل = «ابن بکر» یاد می‌کند، مثلاً می‌نویسد:

«و در هنگام رسیدن کفّار به غار، رسول خدا جبه همراه رفیق خود ابن بکر بسر مى‌برد....» [۴۶]

نام یکی از فصول کتابش چنین است: «دلائل اثبات مهاجرت رسول خدا جهمراه با ابن بکر، نه أبوبکر» [۴٧].

نام یکی دیگر از فصول کتابش: «ابن بکر خانواده ابوبکر را از مکه به مدینه آورد» [۴۸]

شاید بگویید: «نجاحِ بنده خدا خواسته مختصر نویسی کند به همین دلیل تنها به «ابن بکر» بسنده کرده است»

می‌گویم: مختصر «عبد الله بن أريقط بن نفاثة بن عدي بن الديل بن بكر» می‌شود = «ابن اریقط» نه «ابن بکر»؛ و این را تمامی عقلا می‌پسندند و اگر قرار باشد کسی به عنوان «ابن بکر» شناخته شود آن شخص «دیل بن بکر» است نه «نبیرۀ» او!

اما این شیادی و این پله پله حذف واسطه‌ها به چه منظور بود؟؟ چرا نجاح در کل کتابش «نفاثه بن عدی» را خط زده و بعد از آن دیل را خط زد و در جایی اریقط را و سپس عبدالله را؟؟ [۴٩]

جواب: او این مراحل را طی کرد تا بتواند این ادعا را بکند: «جعل المحرفون متأخرا أبا بكر بدل ابن بكر» [۵۰]= تحریف کنندگان «ابا بکر» را به جای «ابن بکر» قرار دادند!

بله، او می‌خواست ذهن‌ها را به این وهم بیاندازد که آن راهنما معروف به «ابن بکر» بوده و همه او را با شهرت «ابن بکر» می‌شناختند، تا بتواند بگوید بعدها به جای «ابن بکر» ابی بکر نهادند! و جای «ن» را با «ی» عوض کردند؛ ولی چنانکه قبلاً مشخص شد کسی چنین شخصی را نمی‌شناسد بلکه چنانکه از طبرسی و مجلسی نقل شد او «ابن اریقط» است نه ابن بکر!!

* چنانکه قبلاً گفتیم: در مورد والد یا والدۀ او اختلافاتی وجود دارد ولی احدی نگفته نام آنان «بکر» بوده است! و برای اینکه خواننده را خاطر جمع کنیم از امهات کتب شیعه که به این واقعه اشاره کرده‌اند شواهدی مطرح می‌کنیم تا آنان نیز مهری باشند بر دهان مخترع کبیر!

۱- ابن عقده کوفی(متوفی۳۳۳هـ): «ودليلهم ابن أريقط» [۵۱].

۲- قاضی نعمان مغربی (م۳۶۳هـ): «... وعبد الله ابن أريقط إليه ليمضوا معه إلى المدينة...» [۵۲].

۳- ابن طیفور (م۳۸۰هـ): «ودليلهما الليثي عبد الله بن أريقط» [۵۳]

۴- ابن حمزة الطوسی (م۵۶۰هـ): «ودليلهما الليثي عبد الله بن أريقط» [۵۴].

۵- قطب الدین راوندی (م۵٧۳هـ): «لبعض قريش يقال له: ابن أريقط» [۵۵].

۶- ابن شهر آشوب (م۵۸۸هـ): «وَ دَلِيلُهُمُ عبداللَّه بْنُ أُرَيْقِطَ اللَّيْثِي‏» [۵۶].

٧- ابن یوسف حلی (م٧۰۵هـ): «معه أبو بكر وعامر بن فهر مولى أبي بكر وعبد الله بن أريقط» [۵٧].

۸- عله حلی (م٧۲۶هـ): «استأجر عبد الله بن ارقط ليدله على طريق» [۵۸].

٩- حسین جرجانی (قرن۸): «و چون برفتند چهار كس بودند... وعبد اللّه بن اريقط الليثى» [۵٩].

۱۰- محمد باقر مجلسی(م۱۱۱۱هـ): «ودليلهم عبد الله ابن أريقط الليثي» [۶۰].

تا اینجا مختصری بود از قدیم‌ترین مصادر شیعه، اکنون چندی از مصادر متاخرین را عرضه می‌کنیم تا کار را محکمتر کرده باشیم!

۱- محـدث قمی (م۱۳۵٩هـ): «عبد اللّه بن أریقط (أرقطّ به روایت طبرى) در خدمت آن حضرت بودند» [۶۱]

۲- سید محسن امین (م۱۳٧۱هـ): «ودليلهم الليثي عبد الله بن أريقط» [۶۲].

۳- هاشم معروف الحسنی (م۱۴۰۴هـ): «و كان الدليل عبد اللّه بن اريقط الليثي».

۴- شهاب الدین مرعشی (م۱۴۱۱هـ): «ودليلهما عبد الله بن أريقط الليثي» [۶۳].

۵- محمدحسین طباطبایی (م۱۴۱۲هـ): «واقبل راع لبعض قريش يقال له ابن أريقط» [۶۴].

۶- محمد هادى غروى (معاصر) ‏: «وخرج رسول اللّه من الغار وأخذ به ابن أريقط على طريق نخلة» [۶۵].

٧- محمد ریشهری (معاصر): «ودليلهما الليثي عبد الله بن أريقط» [۶۶]و «ودليلهم ابن أريقط» [۶٧].

۸- سیدحسن ابطحی (معاصر): «نیمۀ شب سوّم «عبدالله بن اریقط» دو شتر به در غار آورد» [۶۸].

٩- علی میرشریفی (معاصر): «رسول خدا عبد اللّه بن اریقط را که از چوپانان قریش بود..» [۶٩].

۱۰- هاشم محلاتی (معاصر): «همانروز عبد اللّه بن ارقط را- و برخى عبد اللّه بن اریقط گفته‏اند- که در زمره مشرکین و از طائفه بنى دئل بن بکر بود» [٧۰].

تا اینجا از ده نفر از متقدمین و ده نفر از متاخرین نقل قول شد که هر ۲۰ نفر آن‌ها او را «عبدالله» دانسته و فرزند «اریقط» یا «ارقط» نوشته‌اند!! حال جناب نجاح، «ابن بکر» را از کجا آورده؟ ما نفهمیدیم!

[۳٩] بله در تاریخ داشته‌ایم که شخصی را به پدربزرگش نسبت داده‌اند؛ مانند: ابو عبیده بن جراح، ولی خواهید دید که در مورد ابن بکر نه تنها کسی چنین نکرده بلکه اصولاً غیر منطقی است که چنان کند زیرا که «بکر» نه تنها پدر او نیست، بلکه نه جد او و نه حتی جد جد او هم نیست!!!! [۴۰] السیرة النبوية (للنجاح الطائی) ص ۲٧۲ [۴۱] تاریخ پیامبر اسلام (فارسی) پاورقی ص۲۱۸، دکتر محمد ابراهیم آیتى _تهران [۴۲] العثمانیه للجاحظ پاورقی ص۵۳ _مصر [۴۳] چطور است که مرا «ابوبکر بن آدم» بخوانند، چرا که هر چه باشد من هم از نسل «آدم» می‌باشم و طبق روش «نجاح» حذف واسطه‌ها بدون شاهد تاریخی، بلا اشکال است! [۴۴] السیرة النبوية (للنجاح الطائی) ص ۲۶٧ [۴۵] آیا مصاحب و همراه رسول خدا در غار أبوبکر بود؟ باب ۶ فصل دوّم با عنوان «دلائل اثبات مهاجرت رسول خدا جهمراه با ابن بکر، نه أبوبکر» [۴۶] باب۶ فصل ششم با عنوان: «ساختن قصّه دروغین حضور أبوبکر و... در غار» [۴٧] باب ۶ فصل دوّم [۴۸] باب ٧ فصل سوم [۴٩] اگر بگوییم: او نسبت به بعضی از این واسطه‌ها نا آگاه بوده، دلیل ناشیانه ای تراشیده‌ایم زیرا که وی، اصل کتابش بر وجود شخصی با نام «ابن بکر» می‌چرخد و ممکن نیست سر سری از کنار این شخصیت گذشته باشد! و اگر بگویید: چرا خیلی از نویسندگان؛ خیلی از واسطه‌ها (مانند نفاثه) را از قلم انداخته‌اند؛ می‌گویم: آنان در این مورد تحقیق نکردند تا هر چه بیشتر به اصل نسب آن راهنما دست پیدا کنند ولی «نجاح» چنانکه گفته شد حول این شخصیت؛ پژوهش‌هایی داشته است؛ و از طرفی آن مولفین هر چه باشند هیچ گاه نسب‌های قطعی را ساقط نکرده‌اند و «عبد الله بن اریقط» را «ابن بکر» ننوشته‌اند و این اختراعی جدید، از مخترع کبیر است. [۵۰] السیرة النبوية (للنجاح الطائی) ص ۲۶٧ [۵۱] فضائل أمیر المؤمنین ع، ص: ۱۸۰ابن عقده کوفی . [۵۲] شرح الاخبار ج۱ ص ۲۵٩، قاضی نعمان _ قم. [۵۳] بلاغات النساء ص۴۳، ابن طیفور _قم. [۵۴] الثاقب فی المناقب، ابن حمزه ص۸۵ _ قم. [۵۵] قصص الانبیاء ص ۳۳۴، قطب الدین راوندی _ موسسه الهادی. [۵۶] مناقب آل أبی طالب ج۱ ص ۱۶۴، ابن شهر آشوب _قم. [۵٧] العدد القوية ص۱۲۰، علی بن یوسف حلی _مکتبه مرعشی. [۵۸] تذکرة الفقهاء للحلی، ج۲ ص۳۰۵ ط.ق. [۵٩] جلاء الأذهان و جلاء الأحزان‏ (فارسی) ج۴ص٧۳، ابو المحاسن حسین بن حسن‏جرجانى _تهران. [۶۰] بحار الانوار، مجلسی ج۱۸ص۴۳ و ج۱٩ص٩۸ و ج۲۲ص۲۵۱_ بیروت. [۶۱] منتهى الآمال فی تواریخ النبی و الآل (فارسی)‏، محدث قمی ج۱ص٩۸ _قم. [۶۲] اعیان الشیعه، سید محسن امین ج۱ ص۳۳۸ _بیروت. [۶۳] شرح إحقاق الحق، مرعشی ج۲۱ ص۲٩۰ _مکتبه مرعشی، قم. [۶۴] تفسیر المیزان، طباطبایی ج٩ ص۲٩۳ _قم. [۶۵] موسوعة التاریخ الإسلامی‏، محمد هادى یوسفى غروى‏ ج۱ص٧۴۲ _قم. [۶۶] الخیر والبركة، محمد الریشهری ص ۲۴۰ _دار الحدیث، قم. [۶٧] موسوعة الإمام علی بن أبی طالب، محمد الریشهری ج۱ ص۱٧۰ _دارالحدیث، قم. [۶۸] رسول اکرم (فارسی) ص٧۰_آیت الله سید حسن ابطحی خراسانی _قم. [۶٩] پیام آور رحمت (فارسی) ص۶٧‏ سید على میر شریفى‏ _ تهران. [٧۰] زندگانى محمد ج(فارسی)، ترجمۀ سیره ابن هشام، مترجم:سید هاشم رسولى محلاتى ج‏۱ص۳۱۸ _ قم.