چرا حضرت علی، سیدنا ابوبکر را به سوی پیامبر راهنمایی کرد؟
قزوینی سخنانش را ادامه داده و مینویسد: «ممکن است این سؤال پیش بیاید که چرا امیرمؤمنان÷مسیر رسول خدا جرا به ابوبکر نشان داد؟ جواب واضح است؛ چون اگر امیرمؤمنان÷جای رسول خدا را نشان نمیداد، ممکن بود که ابوبکر با ایجاد سروصدا و یا پرس و جو از این و آن، مشرکان را متوجه عدم حضور رسول خدا نماید و مشرکان همان لحظه به دنبال رسول خدا راه مىافتادند و آن حضرت را قبل از آن که به غار برسد، دستگیر نمایند؛ بنابراین امیرمؤمنان÷برای حفظ اسرار هجرت، مسیر رسول خدا را به ابوبکر نشان داد.
جواب:
چو عقل زائل شود
هر خزعبل برهان شود!
در عجبم که چرا اندیشه نمیکنند!! اگر ابوبکر میخواست سر و صدا کند چرا درون غار سر و صدا نکرد؟ چرا وقتی علی جای پیامبر را به او گفت، در جا لو نداد؟ مگرشما عقل ندارید که چنین اراجیف میبافید؟
علی چطور به خود اجازه داد که جای پیامبر را لو دهد و از کجا میدانست که ابوبکر جای پیامبر را لو نمیدهد؟ از طرفی، ابوبکر نزد شما از ابولهب بدتر است، یعنی دانستن ابوبکر باید بدتر از دانستن ابولهب باشد پس دوباره میپرسم، چرا علی جای پیامبر را لو داد؟ از سویی دیگر، ابوبکر نصف شب آنجا چه میکرد؟
اما اینکه میگوید: ابوبکر سر و صدا میکرد و مشرکان با خبر شده و به دنبال نبی اکرم میرفتند و ایشان را دستگیر میکردند، این از کم خردی قزوینی است.
۱- اگر بگوییم ابوبکر ۱ ساعت بعد از حرکت پیامبر به خانۀ ایشان آمد باید قبول کنیم که در این مدت پیامبر اکرم جبه غار رسیدهاند چرا که مفسرین و مؤرخین نوشتهاند که فاصلۀ غار ثور با مکه یک ساعت راه است.
۲- اگر بگوییم ابوبکر بلافاصله یا چند دقیقه بعد از نبی اکرم رسید، این بسیار بعید است که کفاری که خانه پیامبر را محاصره کردهاند و نمیخواهند پیامبر از محاصره شدنش با خبر شوند، اجازه دهند ابوبکر داخل خانه شود و وضعیت بیرون خانه را شرح دهد و همچنین ابو لهب که به مشرکین اجازه نداد سر شب حمله کنند به دلیل وجود زنان و کودکان چگونه به ابوبکر اجازه میدهد به همین راحتی وارد شود و گذشته از آن چطور به همین راحتی ابوبکر را رها میکنند که از خانه خارج شود و چطور این احتمال را ندادند که ابوبکر ممکن است برود و یاران پیامبر و همچنین آن دسته از بنی هاشم را که پشتیبان پیامبر بودند را با خبر کند و کارشان را خراب کند؟؟ یا چگونه حضرت علی به این فکر نکرد که با رفتن حضرت ابوبکر به سمت بئر میمون، ممکن است بعضی از مشرکین او را تعقیب کنند و به رسول خدا برسند؟!
گذشته از آن، این روایت از لحاظ سندی ضعیف است و ما در صفحات گذشته هم از لحاظ متن و هم سند این روایت را بررسی کردیم؛ مراجعه کنید.
********
بعد از این قزوینی میرود بر سر نقد روایتی که امام «زُهری» از «عروه بن زبیر» از ام المؤمنین عائشه نقل کرده که در صحیح بخاری آمده است، او به خیال خودش میخواهد این روایت را از لحاظ سند بررسی کرده و ضعفش را ثابت کند! بله! همینها که جرأت ندارند روایات کتب خودشان را غربال کنند الان میخواهند سند روایات ما را بررسی کنند، و چه شود آن روز که گاری سوار بخواهد بر خلبان جنگندۀ اف ۱۶ ایراد بگیرد! [۴۶۲]
قبل از بررسی سخنان قزوینی این را باید بگویم که این روایت در نزد اهل سنت کوچکترین اشکالی ندارد و از نظر سند کاملاً صحیح است و تا به حال کسی از اهل سنت نگفته که این روایت از نظر سند مشکل دارد، پس از نظر اهل سنت این روایت کاملاً مقبول و مورد اعتماد است اما اگر قزوینی و امثال او بخواهند آسمان را به زمین ببافند و از شخصی چون امام زهری ضعف پیدا کنند و به خیال خودشان روایت را مردود جلوه دهند، بدانند که در خواب و خیال به سر میبرند چرا که امام زهری نزد اهل سنت مقامی نزدیک به مقام ائمۀ اربعه دارد و تا به حال کسی نگفته روایات او قابل اعتماد نیست و او ثقه نیست بلکه همه او را با کلماتی چون «امام»، «حجة»، «حافظ» و.... یاد کردهاند، پس از نظر اهل سنت این روایت و راویان آن بیاشکال هستند.
اما شبهات قزوینی بر سه وجه است، وجه اول: زهری از عمال بنی امیه بود. وجه دوم: زهری مدلس بود. وجه سوم: زهری دشمن سیدنا علی بود.
ما ابتدا، وجه سوم (دشمنی زهری با سیدنا علی!) را بررسی میکنیم سپس در مورد دو وجه دیگر صحبت خواهیم کرد.
[۴۶۲] قزوینی در یکی از کلاسهای درسش میگوید: «اهل سنت در علم رجال از ما خیلی جلوتر هستند. اگر آنها در علم رجال هیچ کاری نکنند و ما دویست سال کار کنیم، به موقعیت فعلی آنها هم شاید نرسیم»