شخصی به نام عبد الله بن بکر وجود خارجی ندارد
نجاح طائی بارها از شخصی به نام «عبد الله بن بکر» نام میبرد و او بازیگر نقش اول فیلمنامه ایست که او به قلم آورده است.
جناب مخترع کبیر مدعی است که «عبد الله بن بکر» همان شخصی است که همراه پیامبر در غار و راهنمای او در راه بوده است. اما خوب است که بدانید چنین شخصی با این اسم (در آن تاریخ) وجود خارجی ندارد، در هیچ کدام از کتب تاریخ و تراجم و طبقات و انساب و.... از او نامی نیست. بله! شخصی به عنوان راهنمای سفر نبی اکرم جوجود داشته ولی احدی به جز نجاح نگفته که نام او «عبد الله بن بکر» بوده است!!
اسم و رسم آن راهنما در روایات و کتب مختلف به صورتهای گوناگونی درج شده است، از جمله:
عبد الله بن اریقط [۳۱]؛ عبد الله بن اریقد؛ عبد الله بن ارقطّ یا عبد الله بن ارقد یا عبد الله بن أرقم و بعضی او را لیث بن عبدالله بن اریقط گفتهاند و بعضی نام او را اریقط [۳۲]و بعضی رقیط [۳۳]پنداشتهاند.
بعضی او را «لیثی» و بعضی «دئلی» یا «دؤلی» یا «دیلی» یا «دئل» یا «دیل» و بعضی «عدوی» و بعضی «بنی دیل بن بکری» نوشتهاند!!
بعضی «اریقط» را نام پدرش پنداشته بعضی چون حلبی و برزنجی نام مادر او را «اریقط» دانستهاند و بعضی نیز نام خودش را «اریقط» [۳۴]یا «رقیط» [۳۵]دانستهاند! که در لابلای تمام این اختلافات، متاخرین و غالب متقدمین «عَبْدُ اللهِ بْنُ أُرَيْقِطٍ اللَّيْثِيُّ» را صحیحتر میدانند. [۳۶]و الله اعلم
حال بین تمامی این اقوال و این اختلافات در عجبم که جناب نجاح، «عبد الله بن بکر» را از کجا آورد!!! بیائید، ببینیم منبع این اختراع او کدام تألیف و کدام مؤلف است!
او در باب ۳ فصل دوم با عنوان «عبدالله بن بکر کیست؟» روایتی را از بحار الانوار مجلسی و اِعلام الوری طبرسی و کمال الدین صدوق نقل میکند.
روایت به نقل از «نجاح» ، چنین است: «إذ التقى النبي جبعبدالله بن أريقط بن بكر في جبل ثور فقال له رسول الله ج: يا ابن أريقط أأتمنك على دمي؟
فقال ابن بكر: إذاً والله أحرسك وأحفظك ولا أدلّ عليك فأين تريد يا محمد؟ قال محمد ج: يثرب. قال ابن بكر: لأسلكنّ بك مسلكاً لا يهتدي فيها أحد».
یعنی: «و چون عبدالله بن أریقط بن بکر در کوه ثور با رسول خدا جملاقات کرد حضرت فرمود: اى فرزند أریقط آیا تو را بر جان خود ایمن بدانم؟
ابن بکر گفت: بنابراین سوگند به خدا که تو را حفظ و حراست مىنمایم و احدى را بر تو آگاه نمىکنم، اى محمّد کجا مىخواهى بروى؟ محمّد جفرمود: یثرب!
ابن بکر گفت: تو را از راهى خواهم برد که احدى بدان راه نیابد»
حال ببینیم این مخترع کبیر در نقل این روایت چه تلبیسی به کار برده است:
این روایت در بحار الانوار ج۱٩ ص ۶٩ (همان آدرسی که داده و همان چاپی که از آن نقل کرده) به این شکل آمده است:
«فَخَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ ج وَ أَقْبَلَ رَاعٍ لِبَعْضِ قُرَيْشٍ يُقَالُ لَهُ ابْنُ أُرَيْقِطٍ فَدَعَاهُ رَسُولُ اللَّهِج فَقَالَ لَهُ يَا ابْنَ أُرَيْقِطٍ آتَمِنُكَ عَلَى دَمِي فَقَالَ إِذاً واللَّهِ أَحْرِسُكَ وأَحْفَظُكَ ولَا أَدُلُّ عَلَيْكَ فَأَيْنَ تُرِيدُ يَا مُحَمَّدُ قَالَ يَثْرِبَ قَالَ لَأَسْلِكَنَّ بِكَ مَسْلَكاً لَا يَهْتَدِي فِيهَا أَحَد»
آیا اثری از «عبد الله بن اریقط بن بکر» یا از «ابن بکر» یا از «بکر» وجود داشت؟؟؟؟
مجلسی این روایت را از اِعلام الوری طبرسی نقل کرده یعنی منبع اصلی اعلام الوری است پس ما به منبع اصلی سر میزنیم.
اعلام الوری طبرسی ج۱ ص۱۴۸ (همان آدرس و دقیقاً همان چاپ):
«و أقبل راع لبعض قريش يقال له: ابن اريقط فدعاه رسول اللّه ج وقال له: «يا ابن اريقط أءتمنك على دمي؟». قال: إذا واللّه أحرسك وأحفظك ولا أدلّ عليك، فأين تريد يا محمد؟ قال: «يثرب». قال: واللّه لأسلكنّ بك مسلكا لا يهتدي فيه أحد».
دوباره میپرسم: آیا اثری از «ابن بکر» دیدید؟؟ دقت کنید، شاید چشمان من کم سو شده است! مهم نیست؛ هنوز یک کتاب مانده، جای امیدی هست!
منبع سوم «کمال الدین شیخ صدوق ص ۵۶ چاپ قم» است که در متن کتاب چیزی در این مورد نیست ولی در پاورقی، همان متن فوق از کتاب اعلام الوری نقل شده است و اثری از «ابن بکر» نیست!!!
در اصل، تنها یک منبع واحد است که هم «مجلسی» و هم «محقق کتاب کمال الدین شیخ صدوق» از همان منبع استفاده کردهاند ولی با این حال آن دو منبع را نیز بررسی کردیم تا به خوبی دست این متفکر فرهیختۀ اسلامی رو شود!!!
نکته: در ادامۀ همین روایت که مورد استناد نجاح طائیست، آمده است:
«فَأَيْنَ تُرِيدُ يَا مُحَمَّدُ قَالَ يَثْرِبَ قَالَ لَأَسْلِكَنَّ بِكَ مَسْلَكاً لَا يَهْتَدِي فِيهَا أَحَدٌ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ جائْتِ عَلِيّاً وبَشِّرْهُ بِأَنَّ اللَّهَ قَدْ أَذِنَ لِي فِي الْهِجْرَةِ فَهَيِّئْ لِي زَاداً ورَاحِلَةً وقَالَ لَهُ أَبُو بَكْرٍ ائْت أَسْمَاءَ ابْنَتِي وقُلْ لَهَا تُهَيِّئُ لِي زَاداً ورَاحِلَتَيْن....» [۳٧].
یعنی: «ابن اریقط گفت: قصد کجا را دارى اى محمد؟ فرمود: یثرب، گفت: به خدا قسم که راهى را به تو نشان مىدهم که هیچ کس تو را پیدا نکند... پس رسول الله جبه او فرمود: على را پیدا کن و به او بشارت بده که خداوند به من اجازه هجرت داده است و بگو که مرکب و زاد و توشه راه را فراهم کند. ابوبکر به او (به ابن اریقط) گفت: دخترم أسماء را پیدا کن و به او بگو: که دو مرکب و زاد و توشه را براى من فراهم کند...».
پس طبق همین روایت که دست آویز «نجاح» مسکین است، زمانی که پیامبر اکرمجبا «ابن اریقط» صحبت میکرده ابوبکر هم همراهش بوده است!
در همین ابتدا او هم دروغ گفته هم روایت را تحریف فرموده و هم آن را قیچی کرده است!
برای اختتام این بخش شما را دعوت میکنم، باری دیگر این نوشتۀ جناب نجاح را بخوانید:
«إذ التقى النبي جبعبدالله بن أريقط بن بكر في جبل ثور فقال له رسول الله ج: يا ابن أريقط أأتمنك على دمي؟ فقال ابن بكر: إذاً والله أحرسك وأحفظك ولا أدلّ عليك فأين تريد يا محمد؟ قال محمد ج: يثرب. قال ابن بكر: لأسلكنّ بك مسلكاً لا يهتدي فيها أحد» [۳۸].
یعنی: «و چون عبدالله بن أریقط بن بکر در کوه ثور با رسول خدا جملاقات کرد حضرت فرمود: اى فرزند أریقط آیا تو را بر جان خود ایمن بدانم؟ ابن بکر گفت: بنابراین سوگند به خدا که تو را حفظ و حراست مىنمایم و احدى را بر تو آگاه نمىکنم، اى محمّد کجا مىخواهى بروى؟ محمّد جفرمود: یثرب! ابن بکر گفت: تو را از راهى خواهم برد که احدى بدان راه نیابد»
او از قول نبی اکرم جنقل میکند که خطاب به آن راهنما گفت: «يا ابن أريقط أأتمنك على دمي؟» = ای «ابن اریقط» آیا تو را بر جان خود ایمن بدانم؟؟
دقت کنید، رسول خدا او را «ابن اریقط» خواند ولی «مکتشف عصر ما» در خط بعدی او را «ابن بکر» مینامد!!! آیا تناقض از این بیشتر و جهالت از این بالاتر ممکن است؟؟!
[۳۱] و گفتهاند اریقط نام مادرش بوده است! (سیره حلبی) و همینطور الکوکب الأنور از برزنجی [۳۲] فروغ ابدیت ص۴۲۰، آیت الله جعفرسبحانی؛سید المرسلین (ترجمۀ فروغ ابدیت به عربی)، ج۱ ص۶۰۳، مترجم: جعفر الهادی _قم [۳۳] مستعذب الإخبار بأطیب الأخبار (پاورقی) ص۲۳۱، ابو مدین فاسى _بیروت [۳۴] فروغ ابدیت، آیت الله جعفرسبحانی ص۴۲۰؛سید المرسلین، ج۱ ص۶۰۳،مترجم:جعفر الهادی _قم [۳۵] مستعذب الإخبار بأطیب الأخبار (پاورقی)ص۲۳۱، ابو مدین فاسى _بیروت [۳۶] خطیب بغدادی در «الأسماء المبهمة في الأنباء المحكمة» ج۳ ص ۱۸۳ به همین شکل ضبط کرده است. و غالب دانشمندان اسلامی نیز به همین شکل از او یاد کردهاند. [۳٧] بحار الانوار ج۱٩ ص ۶٩ – ٧۰، اعلام الوری ج۱ ص۱۴۸ - ۱۴٩ [۳۸] باب ۳ فصل دوم با عنوان «عبدالله بن بکر کیست؟»