حضرت علیسدر بستر نبی خوابیده بود یا بستر خالی بود؟
به شیوۀ جناب نجاح طائی، «مخترع کبیر» پیش میرویم و به سبک ایشان از واقعۀ در فراش خوابیدن حضرت علی یک افسانه میسازیم!
جناب نجاح (مخترع کبیر) میگوید: «پیامبر جاحتیاج داشت شخصى در بستر او بخوابد تا کفّار محاصره کننده خانه خود را به اشتباه بیندازد، و جز على÷کسى نبود که در راه پیامبر جحاضر به چنین فداکارى باشد» [٧۱].
و در جایی دیگر میگوید:
«پیامبر جدر آخر ماه صفر از مکه هجرت نمود به نحوى که در آسمان روشنى ماه به چشم نمىخورد. اما در این که سید رسولان در آن تاریکى سهمگین چگونه کوچههاى باریک شهر را مىدید، باید به قدرت شریف آن حضرت، در دیدن شبانه او که همانند دیدن در روز بود مراجعه کرد.»
۱- میگویم: وقتی شب تا به آن حد تاریک باشد که انسان عادی با چشم عادی نمیتواند راه را تشخیص دهد!! چگونه ابولهب و یارانش میتوانند درون خانه نبی که سقف دارد و بالطبع از کوچههای مکه نیز تاریک تر است را ببینند و تشخیص دهند که چه شخصی در بستر پیامبر خوابیده است؟ با توصیف نجاح طائی اصلاً بستر قابل رؤیت نبود چه برسد به شخص خفته در بستر!!!
پس میگویم: چون شب تا به آن حد تاریک بوده، مهاجمان نیز قادر به دیدن بستر نبوده و نمیتوانستند تشخیص دهند که شخصی در بستر خفته یا خیر! نتیجتاً نبی اکرم جکار عبث نکرده که بیخود شخصی را در رختخواب خود بخواباند.
۲- شما بگویید: چه فرقی بین این دو موضع وجود دارد:
الف: «مشرکین سحرگاهان به خانه نبی حمله کنند و فراش را خالی ببینند»
ب: «مشرکین حمله کنند و حضرت علی را در بستر ببینند».
چه فرقی بین این دو موضع وجود دارد؟ وقتی کفار نتوانند در آن شب راه را تشخیص بدهند چگونه میتوانستند بستر را ببینید که حال به اشتباه بیفتند یا نیفتند؟؟
پس از دو حالت خارج نیست:
۱- یا بستر خالی بوده
۲- یا خود حضرت علی چون بستر نبی را خالی دیده، از آن استفاده کرده!
و آن روایاتی که در این مورد وارد است همه و همه ساختۀ روافض است و اگر هم واقعیت داشته باشد باز سوال دیگری مطرح است!!
* از کجا معلوم که آن علی که در بستر خوابیده همان ابن عم نبی و پدر حسنین باشد؟ از کجا معلوم؟؟
تعجب نکنید! ابتدا این سخن جناب مکارم را بخوانید تا توضیح دهم: «السؤال: لماذا لم يرد اسم الإمام علي بصراحة في القرآن الكريم حتى ننتهي من كل هذه الأبحاث والاختلافات؟
الجواب: نظراً إلى أن اسم «علي» لم يكن منحصراً بالإمام علي عليه السلام كما هو الحال في «أبو طالب» حيث لم تكن هذه الكنية منحصرة بوالده، بل هناك العديد من الأشخاص بين العرب يسمون باسم «علي» و «أبو طالب». وعلى هذا الأساس لو ورد اسم «علي» بصراحة في القرآن الكريم فإن هؤلاء الأشخاص الذين لم يروق لهم قبول هذه الحقيقة سيتحركون بذرائع مختلفة إلى تطبيق هذا الإسم على شخص آخر... انتهى» [٧۲].
یعنی: «پرسش: چرا نام آن حضرت صریحاً در قرآن کریم نیامده، تا این همه بحثها و اختلافات مطرح نشود؟
پاسخ: با توجّه به این که «على» فقط نام امام علی÷نبوده، همان گونه که «ابوطالب» تنها کنیه پدرش نبوده است، بلکه نام و کنیه افراد متعدّدى در میان عرب «على» و «ابوطالب» بوده، بنابراین اگر نام «على» صریحاً هم در قرآن ذکر مىشد، باز هم کسانى که نمىخواستند این حقیقت را بپذیرند بهانهاى داشتند و آن را بر «على» دیگرى تطبیق مىکردند....».
من نیز میگویم: آنکه در بستر خوابیده (آن هم نه به خاطر جان فدا کردن بلکه محض استراحت و خواب) شخصی با نام «غلی» بوده نه «علی» که این غلی نام یکی از غلامان نبی اکرم جبوده است [٧۳]و او بود که از صاحبان امانات باخبر بود و او بود که مامور شد تا فواطم را به مدینه بیاورد و چون در ابتدای اسلام، خط عربی بدون نقطه بود [٧۴]؛ «غلی» را «علی» مینوشتند و بعدها که خط عربی نقطه دار شد، مولفین گمان بردند که شخص خفته در بستر همان علی پسر عموی پیامبر است!! و البته روایات جعلی! و گفتههای روافض نیز بیتاثیر نبود!
ضمناً این نکته را نیز فراموش نکنید که «غلی» چند ماه بعد از هجرت از دنیا رفت به همین خاطر اسم و نشانی از او در تاریخ نمیبینیم!
بله!! اگر قرار باشد بهانههای بنی اسرائیلی که نه، بلکه بهانههای رافضیسم! گونه بگیریم میتوانیم تمام حقایق را واژگون کنیم!
[٧۱] مکارم در تفسیرش: پیامبر شبانه به سوى غار (ثور) حرکت کرد و سفارش نمود على ع در بستر او بخوابد (تا کسانى که از درز در مراقب بستر پیامبر ص بودند او را در بسترش خیال کنند و تا صبح مهلت دهند و او از منطقه خطر دور شود). تفسیر نمونه، ج٧، ص: ۱۴٧. [٧۲] آیات الولاية فی القرآن، ناصر مکارم الشیرازی ص۲۳٧. [٧۳] تعجب نکنید!! در این یاوه گوییها من شاگرد این مخترع کبیر هم به حساب نمیآیم! خود این مخترع در جایی چنین میگوید: «در زمانى که خط عربى فاقد نقطه بود چنین تغییرى بسیار آسان بود، و این تصحیف و تحریف استمرار پیدا کرد تا آنکه نام عمر بن الحطّاب را به خاطر سبک شمردن ابن عاص و حرفه حطّابى یعنى هیزم شکنى به عمر بن الخطّاب تغییر دادند»!! و یادتان باشد، قرار شد که به شیوۀ خود نجاح جواب او را بدهیم! و... چو با کودک سر و کارت فتاد... پس زبان کودکی باید نهاد. [٧۴] خط قرآن نیز بدون نقطه بود و بعدها چون غیر اعراب نیز اسلام آوردند و آنان نمیتوانستند این خط را بخوانند خط را نقطه دار کردند.