سخن آخر
نجاح، قزوینی، میلانی، سبحانی و ای کسانی که عوام شیعه، شما را عالم میدانند و مرجعشان و محل رجوعشان و پاسخگوی سؤالاتشان شما هستید! با ما و با عوام شیعه چنین میکنید؛ روز بازرسی، در درگاه الهی، در جهان باز پسین، نزد احکم الحاکمین، آنجا و آن زمان چه میکنید؟ چه جواب خواهید داد؟؟
همه را روی در تو و تو به خواب
چه دهی پیش کردگار جواب؟
[۱۰۵۰]
در این بحث، دانستیم که اگر تئوری شیعه را قبول کنیم، نعوذ بالله هم بر خدا ایراد گرفتهایم و هم رسول خدا را بیتدبیر دانستهایم! چرا که همین خداوندی که میفرماید: «من پیامبر را یاری کردم» همین خدا ابوبکر را که به قول شیعه برای پیامبر آزار و زحمت بود، صاحب پیامبر گرداند، و همین پیامبری که عقل کل است، کسی را به همراه خود برد، که بدترین و ترسو ترینِ انسانها بود!!
اما مقصود چیست؟؟ هدف آخوند شیعی چیست؟ غیر از ضربه زدن به اسلام؟ غیر از زیر سؤال بردن نصرت الهی؟؟ غیر از خدشه وارد کردن در تدبیر نبوی؟؟ غیر از کشیدن تصویری زشت از چهرۀ زیبای اسلام؟؟ زمانی که نزدیکترین یار رسول خدا، پدر زن رسول خدا، رفیق دوران کودکی و جوانی و پیری رسول خدا، چنین باشد؛ بقیه چگونه خواهند بود؟؟
مکارم شیرازی مینویسد:
«مهم این است که استاد شاگردان خود را در مواقع لازم بیازماید و شایستگیهاى آنها را به دست آورد، و اصولاً شایستگى شاگردان دلیل بزرگى بر شایستگى استاد است، اگر شاگردان کار فوق العادهاى انجام دهند مهم است...» [۱۰۵۱].
اما اگر، برعکس شود و شاگردان شایسته نباشند چه؟؟ آیا نتیجه بر عکس نمیشود؟؟ اگر، ثمرۀ ۲۳ سال دعوت و انذار و ابلاغ رسول خدا، انحراف و ارتداد کل اصحابش باشد الا سه نفر!! چه؟ آیا غیر مسلمان حق ندارد که بگوید: این دینی که مربی و معلمش نتوانست قوم خودش را تربیت کند، یاران نزدیکش را تربیت کند، پدر زنش، شوهر دو دخترش (عثمان) و اکثریت اطرافیانش را تربیت کند؛ چه امیدی به آن دین هست؟ چگونه میتواند بشریت را رهبری کند؟ چگونه میتواند، انسانها را تربیت کند؛ حال آنکه مربی آن دین نتوانست یاران خود را تربیت کند؟!
و شما ای خوانندۀ شیعه، دو راه بیشتر نداری؛ یا باید سخن آخوند را قبول کنی که میگوید: «خداوند فرمود: ای مردم اگر محمد را یاری نکنید، من او را یاری میکنم همانگونه که در شب هجرت او را یاری کردم و ابوبکر را که سوهان روح و موجب آزار و اذیت رسول بود همراه او فرستادم!!» یا سخن ما اهل سنت را که میگوییم، خداوند فرمود:
«ای مردم اگر محمد را یاری نکنید، من او را یاری میکنم، همانگونه که در شب هجرت او را یاری کردم و این یاری را با همراه کردن ابوبکر با پیامبر کامل کردم، تا هم مصاحب خوبی با او در غار باشد، هم بتواند در خدمت آن حضرت باشد.»
ای خوانندۀ شیعی یا باید سخن آخوند را قبول کنی که میگوید:
«رسول خدا ابوبکر را که دشمن دین بود و از ابوجهل و ابولهب بدتر و هم شرّ و هم فتنه بود، برای اینکه از شر او در امان باشد به جای اینکه او را از خود دور کند، همین شر را به خود نزدیک کرد و همراه خود به غار برد!!»
یا اینکه سخن ما را قبول کنی که میگوییم:
«رسول خدا شخصاً ابوبکر صدیق را به عنوان همسفر در نظر گرفت وی نیز لوازم سفر را مهیا کرد و این سفر و این هجرت با برنامهای حساب شده انجام شد و پیامبر، ابوبکر را که مخلصترین یار او بود با خود برد».
و اگر سخن آخوند شیعی را قبول کنی، هم بر خدا خرده گرفتهای و هم نبی اکرم را بیتدبیر دانستهای و هم عقل خودت را مسخره کردهای که گمان میکنی، ابوبکر علم غیب داشته که نیمه شب در خارج از مکه رسول خدا را در مسیری که بر خلاف مسیر هجرت به مدینه است، مییابد و با او همراه میشود، یا اینکه گمان میکنید او علم غیب داشته که نیم شب به خانۀ پیامبر بیاید، آن هم زمانی که همه در خوابند و....
در پایان به تمام کسانی که از ایرادات بنی اسرائیلی آخوندها خسته شدهاند، همان را میگویم، که رسولش به یار غارش گفت.
﴿لَا تَحۡزَنۡ إِنَّ ٱللَّهَ مَعَنَا﴾
التماس دعا
آبان ماه سال ۱۳٩۰ ش
[۱۰۵۰] اوحدی مراغهای. [۱۰۵۱] تفسیر نمونه (فارسی) ج ۱۵ص ۴٧۱ (ذیل آیۀ ۴۰ سورۀ نمل)دار الکتب اسلامیه_تهران