عائشهل: هیچ آیهای دربارۀ خاندان من نازل نشده!
نجاح مینویسد: «بخارى در صحیح خود بر نازل نشدن آیه غار در حقّ ابوبکر صحّه گذاشته است، زیرا عایشه نزول آن آیه را در حقّ ابوبکر نفى کرده و گفته است: هیچ آیه از قرآن در حقّ ما نازل نشده است»
در جای دیگری میگوید: «اصحاب پیامبر تأیید کردهاند که این آیه در باب مناقب أبوبکر نازل نشده است و عایشه دختر أبوبکر نازل نشدن قرآن در شأن أبوبکر را چنین تأیید کرده است: خداوند در شأن ما آیاتى از قرآن نازل نکرده است.
و این مطلب را عایشه در حضور هزاران تن از صحابه در عصر معاویه بیان کرد، و همگى آنها ادّعاى وى را در این زمینه تأیید کردند.
بنابراین آیه غار در حق أبوبکر نازل نشده است.»
و در جایی دیگر: «و هنگامى که عایشه در مقابل عبد الرّحمن بن أبى بکر و مروان حکم و هزاران نفر از صحابه حاضر در مسجد پیامبر جگفت:
آیه اى از قرآن در حقّ ما نازل نشده است
عبد الرّحمن بن أبى بکر بر این گفته سکوت کرد، و مروان بن حکم هم سکوت نمود و دیگر صحابه از اهل مکه و مدینه نیز سکوت کردند، و همین سکوتشان دلیل موافقتشان با گفتار وى بوده، و دلیلى بسیار قوى بر دروغ بودن أخبار روایت شده درباره حضور أبوبکر در غار مىباشد.
و در صورتى که عدّه اى از اصحاب اعتقاد به حضور أبوبکر در غار داشتند، حتماً به واسطه آیه غار و حضور أبوبکر در غار ثور با عایشه به مخالفت مىپرداختند.»
و در جایی دیگر: «و عایشه حضور أبوبکر را در غار با این جمله که: آیه اى از قرآن در شأن ما نازل نشده است تکذیب نمود، بنابراین عایشه از کسانى مىباشد که حضور أبوبکر را در غار تکذیب کردهاند.
و این اجماع و اتّفاق عمومى از جانب صحابه مسلمان، بر حضور نداشتن أبوبکر در غار و روایت بخارى، روایات دروغین ساخته شده بعد را درباره حضور أبوبکر در غار و هجرت تکذیب نموده است.
بنابراین عایشه بخاطر روایتهاى گذشتهاش درباره حضور أبوبکر در غار پشیمان شد، و صحابه، وى را در گفتارش در مجلس مروان تأیید کردند.»
جواب:
ابتدا میخواهم از یک دروغ «نجاح طائی» پرده بر دارم، او میگوید: «و هنگامى که عایشه در مقابل عبد الرّحمن بن أبى بکر و مروان حکم و هزاران نفر از صحابه حاضر در مسجد پیامبر جگفت:
آیهاى از قرآن در حقّ ما نازل نشده است»
و باز میگوید: «و این مطلب را عایشه در حضور هزاران تن از صحابه در عصر معاویه بیان کرد»
قزوینی نیز به روایت مورد اشارۀ نجاح، استناد کرده و نوشته است:
«بخارى در صحیح خود به نقل از عائشه مىنویسد که وى تصریح کرده است که هیچ آیهاى در قرآن کریم در باره خاندان وى نازل نشده است:
«عن يُوسُفَ بن مَاهَكَ قال كان مَرْوَانُ على الْحِجَازِ اسْتَعْمَلَهُ مُعَاوِيَةُ فَخَطَبَ فَجَعَلَ يَذْكُرُ يَزِيدَ بن مُعَاوِيَةَ لِكَيْ يُبَايَعَ له بَعْدَ أبيه فقال له عبد الرحمن بن أبي بَكْرٍ شيئا فقال خُذُوهُ فَدَخَلَ بَيْتَ عَائِشَةَ فلم يَقْدِرُوا فقال مَرْوَانُ إِنَّ هذا الذي أَنْزَلَ الله فيه «وَالَّذِي قال لِوَالِدَيْهِ أُفٍّ لَكُمَا أَتَعِدَانِنِي» فقالت عَائِشَةُ من وَرَاءِ الْحِجَابِ ما أَنْزَلَ الله فِينَا شيئا من الْقُرْآنِ إلا أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ عُذْرِي.»
از یوسف بن ماهک نقل شده است که معاویه بن أبى سفیان، مروان را به حکومت حجاز منصوب کرده بود، مروان خطبه خواند و در آن از یزید بن معاویه نام برد تا براى حکومت بعد از پدرش از مردم بیعت بگیرد. عبد الرحمن بن أبى بکر چیزى گفت، مروان گفت: او را بگیرید. عبد الرحمن وارد خانه عائشه شد و آنها نتوانستند او را دستگیر کنند. مروان گفت: او کسى است که خداوند این آیه را در باره او نازل کرده است: «و آن کس که به پدر و مادر خود گوید: «اف بر شما، آیا به من وعده مىدهید که زنده خواهم شد...». عائشه از پشت پرده گفت: هیچ چیزى از قرآن در باره خاندان ما نازل نشده است؛ مگر این که خداوند [آیه] عذر مرا نازل کرده است (اشاره به آیه افک).»
چنانکه از نقل قول قزوینی متوجه شدید، جمعیت هزار یا هزاران نفری حضور نداشتهاند بلکه عبدالرحمن از محل خارج شده و به خانۀ خواهرش یعنی «ام المؤمنین عایشه» داخل شده و مروان نیز به دنبال وی آمده و صحبت این دو با هم در حجرۀ عایشه صورت گرفته است؛ پس «مکتشف بزرگ عصر ما» شاهدی هزاران نفر را از کجا آورد؟
تا به حال دروغهای زیادی از او بر ملا شد ولی این دروغ از بزرگترین دروغها و به بزرگی هزاران تن بود!! برای «مکتشف بزرگ» این دعا را میکنم: خدایا به او بده، وجدانی گویا و یک جفت چشم بینا و مقداری! فکر پویا؛ آمین یا رب العالمین.
قزوینی در ادامه مینویسد: «طبق قواعد زبان عربی، در جمله «ما أَنْزَلَ الله فِينَا شيئا»کلمه «شيئا»نکره در سیاق نفى است و دلالت بر عموم مىکند؛ یعنى هیچ آیهاى در قرآن کریم به صورت اختصاصى در باره عائشه و اطرافیان او نازل نشده است. از طرف دیگر کلمه «الا» در جمله «إلا أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ عُذْرِي»از ادات حصر است و طبق قواعد ثابت شده در علم اصول، جمله استثنائیه، دلالت بر حصر مىکند و داراى مفهوم است.
بنابراین، این روایت ثابت مىکند که هیچ آیهاى در قرآن کریم به صورت اختصاصى در باره خاندان عائشه که ابوبکر نیز جزو آن است، نازل نشده است. در نتیجه این روایت با روایاتى که ثابت مىکند ابوبکر به همراه رسول خدا جدر غار بوده و آیه «غار» در باره او نازل شده است، در تعارض است.
برخى از علماى اهل سنت پاسخ دادهاند که مراد از «فینا» فرزندان ابوبکر است و شامل خود ابوبکر نمىشود. عینى در عمدة القارى مىنویسد:
مراد از «فینا» فرزندان ابوبکر است؛ زیرا در باره ابوبکر آیه ﴿ثَانِيَ ٱثۡنَيۡنِ﴾و ﴿مُّحَمَّدٞ رَّسُولُ ٱللَّهِۚ...﴾و آیه ﴿وَٱلسَّٰبِقُونَ ٱلۡأَوَّلُونَ﴾و آیات بسیارى نازل شده است.
در پاسخ مىگوییم: اولاً: این ادعائى است بدون دلیل؛ بلکه دلیل بر خلاف آن وجود دارد؛ چرا که طبق ادعاى مروان بن حکم آیه ﴿وَٱلَّذِي قَالَ لِوَٰلِدَيۡهِ أُفّٖ لَّكُمَآ...﴾در مذمت عبد الرحمن و تکریم پدر و مادر او؛ یعنى ابوبکر و ام رومان نازل شده است و عائشه با گفتن جمله «ما أَنْزَلَ الله فِينَا شيئا»نزول هر نوع آیهاى در باره تمام افراد مورد ادعاى مروان نفى مىکند که از جمله آنها والدین عبد الرحمن است.
ثانیاً: طبق پنداشت اهل سنت، آیات ﴿مُّحَمَّدٞ رَّسُولُ ٱللَّهِۚ...﴾و آیه ﴿وَٱلسَّٰبِقُونَ ٱلۡأَوَّلُونَ﴾شامل فرزندان ابوبکر و از جمله خود عائشه نیز مىشود و عائشه، و دیگر فرزندان ابوبکر را از بارزترین مصادیق همراهان رسول خدا و سابقون الأولون دانستهاند. آیا بدر الدین عینى مىتواند قبول کند که آیه ﴿مُّحَمَّدٞ رَّسُولُ ٱللَّهِۚ﴾و ﴿وَٱلسَّٰبِقُونَ ٱلۡأَوَّلُونَ﴾شامل عائشه نمىشود؟
بنابراین، سخن عینى و ابن حجر، مردود است.
جواب ما:
تدلیس بزرگ قزوینی در این جملات مشهود است: «هیچ آیهاى در قرآن کریم به صورت اختصاصى درباره عائشه و اطرافیان او نازل نشده است.» و «هیچ آیهاى در قرآن کریم به صورت اختصاصى در باره خاندان عائشه که ابوبکر نیز جزو آن است، نازل نشده است»
قسمت مورد نظر روایت، چنین میگوید: «ما أَنْزَلَ الله فِينَا شيئا»معنی تحت الفظی آن این میشود «نازل نکرده است خدا در مورد ما چیزی»
حال جناب «قزوینی» از کجا دانسته که منظور ام المؤمنین از قید «فینا» خاندان اوست؟! ما ماندهایم!!
یعنی اگر من بگویم: «ما میرویم» شما نتیجه میگیرید که من و پدرم و پدر بزرگم که در قبر خوابیده، دسته جمعی میرویم؟؟؟
اگر من بگویم: «ما گوشت خوار نیستیم» شما این را بر کل خانواده و خاندان من تعمیم میدهید؟؟؟
جناب قزوینی در جواب میگوید: آیهای که مروان به آن اشاره کرد در مورد رابطه فرزند با والدین است، پس ابوبکر هم شامل سخن عائشه میشود.
جواب این است که: «ایراد مروان و سخن او در مورد عبد الرحمن بود و میخواست او را سرزنش کند به همین دلیل سیده عائشه به منظور رفع اتهام از برادر میفرمایند: «هیچ آیهای در مورد ما (من و برادرم) نازل نشده مگر آیات افک که در مورد برائت من بود.»
و این واضح است که کسی تا به حال «فینا» را به معنی «خانواده یا خاندان ما» نگرفته است و اگر مقصود سیده عائشه چنین بود باید میفرمود: «ما انزل الله في اهلنا»چنانکه در قرآن آمده است: ﴿مَسَّنَا وَأَهۡلَنَا ٱلضُّرُّ﴾یعنی: «ما و خاندان ما را گرسنگى و پریشانى رسیده است»و اگر بگوئید این معنی را با توجه به سیاق ماجرا اخذ کردهاید، باز مشکلی پیش میآید؛ چنانکه در قرآن چنین آمده است:
﴿قَالَ أَلَمۡ نُرَبِّكَ فِينَا وَلِيدٗا وَلَبِثۡتَ فِينَا مِنۡ عُمُرِكَ سِنِينَ ١٨﴾[الشعراء: ۱۸]. «(فرعون) گفت: آیا تو را (ای موسی) از کودکى در میان خود نپروردیم و سالیانى چند از عمرت را پیش ما نماندى»
طبق این آیه که در آن لفظ «فینا» آمده است و منظور از آن، فرعون و همسر فرعون هستند؛ رسول خدا جکه همسر عائشه است نیز خانوادۀ حضرت عائشه محسوب میشوند [۱۶٩]، چنانکه در آیۀ فوق منظور فرعون از اینکه میگوید: «پیش ما» این است که نزد شخص فرعون و خصوصاً تحت تربیت همسر فرعون؛ به این معنی که خداوند با کلمۀ «فینا» همسر فرعون را نیز وارد ماجرا میکند، پس چطور ممکن است که همسر حضرت عائشه یعنی نبی اکرم جخارج از خانوادۀ سیده عائشه باشد؟
پس دیدید که از قید «فینا» که معنی تحت اللفظیش میشود «در مورد ما» میتوان در سیاق جمله معانی متفاوتی کسب کرد و باید به محیط توجه داشت؛ صحبت فرعون در مورد بزرگ کردن حضرت موسی÷بود، پس منظور او از فینا خود و «اهل» اوست و وقتی شخصی چون انس بن مالک میگوید: «كان الرّجل منّا اذا قرء البقرة وآل عمران جدّ فينا»= اگر مردى از ما سوره بقره و آل عمران را میخواند و یاد میگرفت در نظر ما عظیم میبود.»
می دانیم که منظور او از قید «فینا» خودش و یارانش است.
یا در آیۀ ۶۲ سورۀ هود: ﴿قَالُواْ يَٰصَٰلِحُ قَدۡ كُنتَ فِينَا مَرۡجُوّٗا قَبۡلَ هَٰذَآۖ﴾= گفتند: اى صالح به راستى تو پیش از این میان ما مایۀ امید بودى»در اینجا «فینا» یعنی در نزد قوم
در نهج البلاغه آمده است: «و خلّف فينا راية الحق من تقدّمها مرق ومن تخلّف عنها زهق ومن لزمها لحق»(نهج البلاغه خطبۀ ۱۰۰)
یعنى: «رسول خدا جنشانه حق را در میان ما به ودیعت نهاد....»
سؤال: منظور حضرت علی÷از قید «فینا» چیست؟؟ ادامۀ سخنانشان این سؤال را جواب میدهد: «هر که از آن پیشى جوید از دین به در رود و هر که از آن واپس ماند، تباه شود و هر که همراه او گام بردارد همراه رستگارى باشد.» پس منظور حضرت علی از قید «فینا» خانواده و خاندان خودش نیست، بلکه منظور امت اسلامی است.
مثالی دیگر، در مورد زمانی است که هِرَقل (هراکلیوس؛ قیصر روم) از ابو سفیان در مورد نسب نبی اکرم جپرسید؛ ابو سفیان در جواب گفت: «هو فينا ذو نسب»= او در میان ما، از نسب با لایی برخوردار است.» منظور از میان ما چیست؟؟ آیا همراهانش؟؟ خیر؛ چرا؟؟ چونکه هرقل از نسب نبی اکرم جدر میان مردمش پرسیده بود، پس منظور از فینا، «بین قوم ما» خواهد بود. چرا؟ چون صحبت از قوم نبی اکرمجاست.
* سخن مروان نیز در مورد عبد الرحمن است و لهذا ام المؤمنین عائشه با اشاره به آیات افک، برادرش را با خود جمع بسته و میگوید: «ما انزل الله فينا شيئا....»
پس باید به سیاق صحبت سیده عائشه نگریست و چنانکه بنگریم، خواهیم دید که ایشان دربارۀ برادر خودشان با رفع اتهام از وی و در مورد خودشان با اشاره به آیات «افک» صحبت میکنند پس وقتی که میفرمایند «فینا» منظور خود و برادرشان است.
چنانکه گفته شد: خداوند با استفاده از کلمۀ «فینا» همسر فرعون را نیز داخل در ماجرا میکند؛ و جناب قزوینی قید «فینا» را به معنی «خاندان ما» اخذ میکنند؛ پس سؤال میپرسیم، حضرت عائشه و حضرت رسول جکه به منزلۀ لباس و آبروی یکدیگر هستند [۱٧۰]و به طبع اهل یکدیگر نیز به حساب میآیند، و از آنجا که جناب قزوینی سخن سیده عائشه را تعمیم میدهند، آیا میتوانیم بگوییم که هیچ آیهای در مورد رسول اکرم جنیز نازل نشده است؟؟؟ در مورد کسی که کل قرآن بر او نازل شده؟!
قزوینی به شکلی میگوید: «اهل سنت معتقدند فرزندان ابوبکر از جمله بارزترین مصداق آیات ﴿وَٱلسَّٰبِقُونَ ٱلۡأَوَّلُونَ﴾و ﴿مُّحَمَّدٞ رَّسُولُ ٱللَّهِۚ وَٱلَّذِينَ مَعَهُۥٓ...﴾هستند؛ اما با توجه به سخن عائشه، میتوان گفت که او (عائشه) مصداق این دو آیه نیست؛ آیا اهل سنت این را میپذیرد؟!»
در جواب میگویم: شأن نزول خصوصی داریم و شان نزول عمومی؛ مثلاً:
آیات پایانی سوۀ «لیل» در مورد حضرت صدیق اکبرسنازل شده است ولی تشویقی است برای همه به انفاق در راه خدا؛ آیۀ مربوط به احترام به والدینشان نزولش در مورد سعد بن ابی وقاص است ولی امرش عمومی است.
ولی آیات نازله در مورد مهاجرین و مجاهدین و نصرت دهندگان دین، مربوط به شخص خاصی نیست، بلکه یک عدۀ خاصی (که تعداشان به هزاران نفر میرسد) را در نظر دارد.
بگذارید اینگونه بگویم: هیچ مسلمانی در طول تاریخ اسلام نگفته که سیده عائشه همسر حضرت نبی اکرم جنیست؛ با اشراف بر این موضوع احدی شک نمیکند که این آیه: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِيُّ قُل لِّأَزۡوَٰجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَآءِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ...﴾[الأحزاب: ۵٩]. و این آیه: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِيُّ قُل لِّأَزۡوَٰجِكَ إِن كُنتُنَّ تُرِدۡنَ ٱلۡحَيَوٰةَ ٱلدُّنۡيَا﴾[الأحزاب: ۲۸] که در مورد تمام زنان نبی اکرم جاست و عائشه نیز یکی از آنهاست ولی چون آیه منحصراً در مورد شخص ام المؤمنین عائشه نیست، سیده عائشه از این آیه صرف نظر کرده و به وقت مباحثه با مروان از آن استفاده نکرده است.
و یا این آیه: ﴿ٱلنَّبِيُّ أَوۡلَىٰ بِٱلۡمُؤۡمِنِينَ مِنۡ أَنفُسِهِمۡۖ وَأَزۡوَٰجُهُۥٓ أُمَّهَٰتُهُمۡۗ﴾[الأحزاب: ۶]. «پیامبر نسبت به مؤمنان از خودشان نیز اولیتر است و همسران وی مادران مومنان هستند.»
این آیه نیز در مورد تمام زنان نبی اکرم جاست و احدی در این مورد شک نمیکند، پس با این وجود فهمیدیم که جناب قزوینی، کاری به جز سفسطه گری ندارند و دانسته حق را کتمان میکنند!
اما جوابی دیگر اینکه، آیۀ غار دربارۀ حضرت ابوبکر صدیقسنازل نشده بلکه ابوبکر صدیق جزئی از آیه است پس با سخن ام المؤمنین به هیچ وجهی در تضاد نیست.
جالب است که «آیةالله العلامه، الشیخ محمد حسن مظفر» که از بزرگان شیعه است همین سخن ما را میگوید و روایت «ما انزل الله فینا شی»را مغایر با آیۀ غار نمیداند:«ولا ينافي هذا العموم آية الغار؛ لنزولها في رسول اللّه صلّى اللّه عليه وآله وسلم، ولكنّها دلّت على خطابه لأبي بكر، وهو ليس نزولا فيه!» [۱٧۱]
یعنی: «عموم سخن عایشه با آیه غار منافاتى ندارد. زیرا آن آیه درباره رسول خدا جفرود آمد و اگر چه بر این دلالت دارد که ابوبکر مخاطب پیامبر بوده امّا این به معناى نزول آیه در شأن وى نیست.» [۱٧۲]بدون شرح!
[۱۶٩] که البته در این باره احدی نمیتواند مناقشه کند. [۱٧۰] ﴿هُنَّ لِبَاسٞ لَّكُمۡ وَأَنتُمۡ لِبَاسٞ لَّهُنَّۗ﴾[البقرة: ۱۸٧] = آنها (همسرانتان) جامه عفاف شما و شما نیز لباس عفّت آنها هستید. (ترجمه الهه قمشهای) [۱٧۱] دلائل الصدق لنهج الحق، ج۶، ص: ۵۵۴؛ محمد حسن مظفر _قم. [۱٧۲] ترجمه دلائل الصدق، ج۲، ص: ۵۴۳، مترجم: محمد سپهرى _تهران.