تفاوت بین نهی از امری و وقوع آن
با تفحص در روایات وارد شده در این باره، متوجه شدیم که هیچ روایت صحیح السندی که در آن به محزون شدن، ابوبکر صدیقساشاره داشته باشد، وجود ندارد، روایات صحیحی که در این باره وارد شده است، صرفاً نهی رسول خدا را نقل کردهاند و میدانیم، نهی از چیزی به این معنی نیست که، شخص نهی شده، آن عمل را انجام داده است.
نواب محسن الملک [۸۶۴](به تبعیت از شیخ الاسلام) میفرماید: «ورود نهی بر امری مستلزم وقوع آن امر منهی عنه نیست، ورنه هزارها اعتراضات بر ائمه کرام وارد خواهد شد و شیعه را بجز عصمت ائمه جوابی میسر نخواهد شد، مثلاً در علل الشرائع (که از کتب معتبرۀ شیعه است) میآرد که پیغمبر خدا جبه حضرت علی مرتضی فرمود که: «يا علي، لا تتكلم عند الجماع.. ولا تنظر إلي فرج امرأتك... ولا تجامع امرأتك بشهوة امرأة غيرك»» [۸۶۵]. یعنی ای علی، بوقت جماع کلام مکن و مبین شرمگاه زن خود را، و صحبت مکن با زن خود بشهوت زن دیگری. در اینجا از شیعه باید پرسید که حضرت علی این کارها که نهی بران وارد شده میکرد یا نه؟ اگر گویند نمیکرد پس آن قاعدۀ مخترعه ایشان باطل خواهد شد که در دو نهی مستلزم وقوع منهی عنه هست.»
و در این باره آیات قرآن نیز زیاد هستند، چنانکه خداوند پیامبر خود را از اموری نهی میکند و آن نهیها به این معنی نیست که نبی اکرم مرتکب آن اعمال شده است.
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِيُّ ٱتَّقِ ٱللَّهَ وَلَا تُطِعِ ٱلۡكَٰفِرِينَ﴾[الأحزاب: ۱] یعنی: «ای پیامبر از خدا بترس و از کافران اطاعت نکن»اگر بخواهیم مانند شیعه رفتار کنیم و نهی را، دال بر واقع شدن عمل بدانیم، باید نتیجه بگیریم که (نعوذ بالله) رسول خدا از کافران اطاعت میکرده است!
برای درک بهتر این قضیه که البته بسیار واضح و ساده است، به این مثال توجه کنید:
«فرض کنید، عدهای به بانکی حمله کرده و قصد دزدی داشتهاند، اما پلیس ویژه به موقع خود را رسانده و آن دزدها در بانک گیر افتادهاند؛ فرماندۀ گروه ویژه به محض اینکه به محل رسیدند به اعضاء گروه میگوید: تیر اندازی نکنید!! و این به آن معنا نیست که قبل از این سخن، مامورین تیراندازی کردهاند؛ دقایقی میگذرد و یکی از دزدها اسلحه را بر سر یکی از گروگانها گذاشته و به جلوی پنجره میآید؛ در این حال، دوباره فرماندۀ گروه میگوید: تیر اندازی نکنید!! و باز هم به این معنا نیست که قبل از این نهی، آنان تیراندازی کردهاند؛دقایق دیگری میگذرد و یکی از دزدها، یکی از گروگانها را میکُشد و فرماندۀ گروه، بلافاصله میگوید: تیراندازی نکنید، تیراندازی نکنید! و باز هم این به آن معنا نیست که آنان قبل از این نهی تیراندازی کردهاند!! و صحنه همینطور به جلو میرود و فرمانده چند بار دیگر نیز تذکر میدهد که «تیر اندازی نکنید» و باز هم به این معنا نیست که اعضای گروه قبل از این نهی، «تیر اندازی کرده باشند»..... فتدبر جداً».
اما حقیقت این است که، حزن نبی رحمة جکه در آیات از آن یاد شده و همچنین حزن ابوبکر صدیقس(اگر ثابت شود) مذموم نیست، بلکه حزن هردو ممدوح و زیباست؛ حضرت رسول جبه خاطر ایمان نیاوردن مشرکان ناراحت میشوند و ابوبکر صدیق نیز ناراحت میشوند از اینکه، رسول خدا آسیب ببیند و اسلام ناتمام بماند.
قزوینی که نمیدانم قلبش مانند سنگ است، یا سنگ مانند قلب اوست! بر اشک ریختن ابوبکر خرده میگیرد که چرا بعد از نیش مار اشک ریخت!! شما با هو هو کردن یک مداح بر سر منبر سونامی به راه میاندازید، اگر خاری در دستتان برود، دکتر و بیمارستان را روی سرتان میگذارید، آنوقت بر اشک ریختن غیر اختیاری ابوبکر خرده میگیرید؟؟
اگر ابوبکر در غار، درد نیش مار را میپذیرد، و انعکاس آن قطرۀ اشکی است که بر گونۀ مظهر رسالت میچکد و از خواب بیدارش میکند، چه جای خُرده است بر آن بزرگوار و یار غار؟
[۸۶۴] از علمای شیعه که به مذهب اهل سنت در آمده و کتابی به نام «آیات بینات» دارد که به فارسی با نام «باقیات الصالحات» ترجمه شده است. [۸۶۵] «يَا عَلِيُّ لَا تَتَكَلَّمْ عِنْدَ الْجِمَاعِ كَثِيراً فَإِنَّهُ إِنْ قُضِيَ بَيْنَكُمَا وَلَدٌ لَا يُؤْمَنُ أَنْ يَكُونَ أَخْرَسَ ولَا تَنْظُرْ إِلَى فَرْجِ امْرَأَتِكَ وغُضَّ بَصَرَكَ عِنْدَ الْجِمَاعِ فَإِنَّ النَّظَرَ إِلَى الْفَرْجِ يُورِثُ الْعَمَى يَعْنِي فِي الْوَلَدِ يَا عَلِيُّ لَا تُجَامِعِ امْرَأَتَكَ بِشَهْوَةِ امْرَأَةِ غَيْرِك» علل الشرائع ج۲ ص۵۱۵