قزوینی: رسول خدا به تنهایی هجرت کرده است!
قزوینی مینویسد:
«ابن کثیر دمشقى در کتاب البدايةوالنهايةدر فصلى تحت عنوان «فصل فى سبب هجرة رسول الله بنفسه الكريمة»روایت مفصلى را از نحوه هجرت رسول خدا جنقل مىکند که ثابت مىکند رسول خدا به تنهائى هجرت کرده است. در تمام این روایات هیچ اشارهاى که رسول خدا ابوبکر را به همراه خود برده باشد نشده است. ما تکههاى از این روایت را نقل مىکنیم: رسول خدا از خانه خارج شد، مشتى از خاک برداشت، خداوند چشمان مشرکان را نابینا کرد و آنها رسول خدا را ندیدند، آن حضرت خاکها را بر سر آنها پاشید؛ در حالى که این آیه را مىخواند: ﴿يسٓ ١ وَٱلۡقُرۡءَانِ...﴾مردى از آنها باقى نماند؛ مگر این که خاک بر سر او نشست، سپس رسول خدا به سمتى که مىخواست برود، حرکت کرد....
جواب:
ابتدا توجه کنید به عنوان باب کتاب البدايةوالنهاية: «فِي سَبَبِ هِجْرَةِ رَسُولِ اللَّهِ جبِنَفْسِهِ الْكَرِيمَةِ»= «در سبب هجرت شخص رسول خدا»
سبب هجرت، نه نحوۀ هجرت و قزوینی هر چه نقل کرده مربوط است به قبل از ملحق شدن نبی اکرم جبه ابوبکر صدیقسو سخنی از غار و سراقه و قباء و مدینه و... نیست.
جالب اینجاست که صفحۀ بعد و باب بعدی در کتاب «البدايةوالنهاية» چنین است «بَابُ هِجْرَةِ رَسُولِ اللَّهِ جبِنَفْسِهِ الْكَرِيمَةِ مِنْ مَكَّةَ إِلَى الْمَدِينَةِ وَمَعَهُ أَبُو بَكْرٍ الصِّدِّيقُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ»یعنی: «باب هجرت رسول اکرم جاز مکه به مدینه در حالیکه ابوبکر صدیق سهمراهشان بودند»
و در این باب شیوۀ سفر و نحوۀ هجرت و مراحل آن را بررسی کرده است، که تنها به ذکر قسمتی از یک روایت طولانی اکتفا میکنیم:
«عَائِشَةَ أُمِّ الْمُؤْمِنِينَ آنها قَالَتْ: كَانَ لَا يُخْطِئُ رَسُولُ اللَّهِ جإِنَّ يَأْتِيَ بَيْتَ أَبِي بَكْرٍ أَحَدَ طَرَفَيِ النَّهَارِ، إِمَّا بُكْرَةً، وَإِمَّا عَشِيَّةً حَتَّى إِذَا كَانَ اليوم الذي أذن الله فيه رسوله جفِي الْهِجْرَةِ وَالْخُرُوجِ مِنْ مَكَّةَ مِنْ بَيْنِ ظَهْرَيْ قَوْمِهِ أَتَانَا رَسُولُ اللَّهِ جبِالْهَاجِرَةِ فِي سَاعَةٍ كَانَ لَا يَأْتِي فِيهَا، قَالَتْ فَلَمَّا رَآهُ أَبُو بَكْرٍ قَالَ: مَا جَاءَ رَسُولُ اللَّهِ جفي هَذِهِ السَّاعَةَ إِلَّا لِأَمْرٍ حَدَثَ! قَالَتْ فَلَمَّا دَخَلَ تَأَخَّرَ لَهُ أَبُو بَكْرٍ عَنْ سَرِيرِهِ ...» [۱٧۳]
یعنی: «از مادر مؤمنان حضرت عائشه روایت کرده که ایشان گفتند: تابه حال اتفاق نیفتاده بود که رسول خدا موقعی از روز به خانۀ ما بیاید مگر اینکه صبح زود بوده باشد یا اوائل شب تا آن زمانی که خداوند اجازۀ هجرت وخروج از مکه و از میان مردم مکه را به رسولش داد پس ایشان در ساعتی نزد ما آمدند که اصلاً نیامده بودند و زمانی که (پدرم) ابوبکر او را دید گفت: حضرت رسول دراین ساعت نیامدهاند جز اینکه اتفاق مهمی افتاده است. مادر مؤمنان میگویند: هنگامی که حضرت وارد شدند ابوبکر از جایش بلند شد.»
روایت بسیار طولانی است که به منظور پرهیز از اطالۀ کلام از نقل آن پرهیز میکنیم ولی همین مختصر برای رسوایی «قزوینی و هم تیمیهایش» کافی است.
* من یقین دارم که خود قزوینی نیز میدانست که از نقل این روایت و نوشتن این سطور چیزی عایدش نمیشد ولی چون هدفشان گمراه نمودن عوام شیعه است و گروه تحقیقاتی ایشان نیز ملت علاف الدوله هستند، مینویسند و مینویسند و باز هم مینویسند!
قزوینی در ادامه مینویسد:
«احمد بن حنبل نیز در مسند خود داستان هجرت رسول خدا جرا نقل مىکند؛ که در این روایت هیچ اشارهاى به همراهى ابوبکر با آن حضرت نشده است:
ابن عباس در باره این سخن خداوند ﴿وَإِذۡ يَمۡكُرُ بِكَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ لِيُثۡبِتُوكَ﴾[الأنفال: ۳۰]. «یاد کن اى رسول ما! هنگامى که کافران از راه حیلهگرى تصمیم گرفتند تا تو را به بند کشند». نقل شده است که در یکى از شبها، کفّار قریش در شهر مکه به مشورت پرداختند و نتیجه مشورتشان آن بود که بعضى گفتند: بامداد که شد، محمد را دستگیر کرده او را به بند کشیم؛ دیگرى پیشنهاد کرد: چنین نیست بلکه او را مىکشیم؛ دیگرى پیشنهاد داد او را تبعید مىکنیم.
خداى تعالى، رسول جرا از تصمیمهاى قریش، آگاه ساخت. آن شب على÷در بستر پیغمبر جخوابید و آن حضرت از خانه بیرون رفت تا به غار ثور رسید. کافران آن شب على÷را که خیال مىکردند پیغمبر جاست، تحت نظر گرفته بودند که مبادا شبانه از خانه بیرون برود!
بامداد که به خانه رسول خدا جحملهور شدند، على÷را مشاهده کردند و دانستند که از حیلهگرى خود بهرهاى نبردهاند. از على÷پرسیدند: مصاحب تو (رسول خدا) کجاست؟ حضرت على÷اظهار بىاطلاعى کرد. کفّار قریش اثر پاى حضرت را دنبال کرده تا به کوه منتهى شد. آنجا اثر پائى به چشم نخورد، ناچار بر فراز کوه آمدند غار ثور را دیدند، تارهائى بر در غار تنیده شده بود، گفتند: اگر پیغمبر با وجود همین تارهاى عنکبوت وارد غار شده بود، تارهاى عنکبوت از هم گسیخته مىشد. و به این ترتیب، از تصمیمى که داشتند منصرف شدند. رسول خدا جسه شبانه روز در غار به سر برد.
ابن کثیر دمشقى بعد از نقل این روایت مىگوید:
سند این روایت «حسن» است و این بهترین داستانى است که در قصه تنیدن تار عنکبوت بر در غار نقل شده است و این تنیدن تار عنکبوت به منظور حمایت خداوند از پیامبرش بوده است.
ابن حجر عسقلانى نیز این روایت را «حسن» مىداند:
احمد بن حنبل روایت ابن عباس را با سند «حسن» در باره این سخن خداوند ﴿وَإِذۡ يَمۡكُرُ...﴾نقل کرده است.
جواب:
در این مورد از دو طریق جواب خواهیم داد.
۱- علیرغم اینکه ابن کثیر و ابن حجر این روایت را حسن دانستهاند؛ ولی در واقع این روایت مردود است به دلیل وجود «عثمان الجزری»
شیخ «آلبانی» بعد از نقل روایت فوق، مینویسد: «قال ابن كثير عقبه: وهذا إسناد حسن، وهو من أجود ما روي في قصة العنكبوت على فم الغار.
كذا قال، وليس بحسن في نقدي، لأن عثمان الجزري إن كان هو عثمان بن عمرو بن ساج الجزري فقد قال ابن أبي حاتم في «الجروح والتعديل» (۳/۱/۱۶۲) عن أبيه: «لا يحتج به».
وأورده الذهبي في «الضعفاء» وقال: «تكلم فيه».
وإن كان هو عثمان بن ساج الجزري ليس بينهما عمرو، فقد جنح الحافظ في «التهذيب» إلى أنه غير الأول، ولا يعرف حاله، ولم يفرق بينهما في «التقريب»، وقال: «فيه ضعف».
وابن عمرو لم يوثقه أحد غير ابن حبان، ومن المعروف تساهله في التوثيق، ولذلك فهو ضعيف لا يحتج به كما قال أبو حاتم....» [۱٧۴]
و شعیب الأرنؤوط نیز در این باره مینویسد:
«إسناده ضعيف. عثمان الجزري قال أحمد: روى أحاديث مناكير زعموا أنه ذهب كتابه وقال ابن أبي حاتم: سألت عنه أبي فقال ما أعلم روى عنه غير معمر والنعمان. وقد أخطأ الهيثمي وتابعه أحمد شاكر وحبيب الرحمن فظنوه عثمان بن عمرو بن ساج الجزري المترجم في التهذيب وقال ابن كثير في تاريخه: وهذا إسناد حسن! وهو من أجود ما روي في قصة نسج العنكبوت على فم الغار» [۱٧۵]
و همینطور بنگرید به کتاب «تفسیر طبری [۱٧۶]» با حواشی، احمد شاکر و محمود شاکر
۲- عدم قید شئ دلیل بر عدم آن نیست؛ سفر اسراء معراج را در نظر بگیرید، خداوند میفرماید: ﴿سُبۡحَٰنَ ٱلَّذِيٓ أَسۡرَىٰ بِعَبۡدِهِۦ﴾فقط از نبی اکرم جصحبت است و از جبرئیل و براق حرفی نیست، آیا این دلیل بر این میشود که آن دو را خط بزنیم؟؟ آیا میتوانیم همراهی «جبرئیل» را دروغ بدانیم؟
پس در صورت صحت این روایت، باز هم مشکلی ایجاد نمیشود، مگر برای کسی که خدا بر قلبش مهر زده است.
[۱٧۳] البداية والنهاية ج۳ ص۲۱۸، دار احیاء التراث العربی [۱٧۴] سلسلة الأحادیث الضعیفة والموضوعة ج۳ ص۲۶۲، آلبانی _ریاض [۱٧۵] مسند امام احمد بن حنبل ج۱ ص۳۴۸،تحقیق شعیب الارنوط _قاهره [۱٧۶] تفسیر طبری ج۱۳ ص۴٩٧ _ با حواشی احمد شاکر و محمود شاکر