نجاح: یحیی بن معین منکری دیگر!!
نجاح مینویسد: «و یحیى بن معین درباره روایتى که از طریق انس ابن مالک راجع به حاضر بودن أبوبکر در غار نقل شده تشکیک کرده است.
حسن بن قاسم بن دحیم دمشقى از محمّد بن سلیمان منقرى نقل مىکند که: یحیى بن معین به بصره آمد و احادیث أبوسلمه را مىنوشت. پس گفت: اى اباسلمه مىخواهم برایت مطلبى را بگویم امیدوارم در غضب نشوى.
أبوسلمه گفت: بگو!
یحیى گفت: حدیث همام بن ثابت از انس بن مالک از أبوبکر که همان حدیث غار مىباشد، کسى از اصحاب تو روایت نکرده است، و فقط عفّان و حبّان آن را روایت کردهاند، و آن را در کتاب تو نیافتم، و فقط آن را بر روى جلد کتاب دیدم.
أبوسلمه گفت: تو چه مىگوئى؟
یحیى گفت: آیا قسم مىخورى این حدیث را از همام شنیدهاى؟
أبوسلمه گفت: مىگوئى بیست هزار حدیث از من نوشتهاى، اگر در این احادیث به نظرت صادق هستم، سزاوار نیست در حدیثى مرا تکذیب نمائى، و اگر به نظرت دروغ مىگویم، سزاوار نیست مرا تصدیق نمائى، و نباید مطلبى از من بنویسى تا مرا با آن بدنام کنى.
برّه دختر أبى عاصم، سه بار طلاق داده شود، اگر حدیث را از همان نشنیده باشم، بخدا سوگند هرگز دیگر با تو سخن نمىگویم.»
جواب:
نمیدانم این «کاشف بزرگ» نادان است یا خودش را به نادانی زده است! زیرا بحث مذکور در کتاب «تهذیب الکمال» مربوط به ثقه بودن یا ثقه نبودن «موسی بن اسماعیل» است که یکی از راویان یکی از احادیث غار بوده است؛ حدیث اینچنین است:
«حَدَّثَنَا مُوسَى بْنُ إِسْمَاعِيلَ، حَدَّثَنَا هَمَّامٌ، عَنْ ثَابِتٍ، عَنْ أَنَسٍ، عَنْ أَبِي بَكْرٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: كُنْتُ مَعَ النَّبِيِّ جفِي الغَارِ، فَرَفَعْتُ رَأْسِي فَإِذَا أَنَا بِأَقْدَامِ القَوْمِ، فَقُلْتُ: يَا نَبِيَّ اللَّهِ، لَوْ أَنَّ بَعْضَهُمْ طَأْطَأَ بَصَرَهُ رَآنَا، قَالَ: «اسْكُتْ يَا أَبَا بَكْرٍ، اثْنَانِ اللَّهُ ثَالِثُهُمَا» [۲۳۶]
یعنی: «ابوبکرسفرمود: من همراه نبی اکرم جدر غار بودم پس سرم را بالا کردم پس همان موقع قدمهای آن قوم را دیدم پس گفتم: ای پیامبر خدا اگر بعضی از اینها به زیر پایش نظر افکند ما را میبینند، پیامبر فرمود: سکوت کن ای ابابکر ما دو نفری هستیم که الله سوم ماست.»
یحیی بن معین نیز به علت وجود «موسی بن اسماعیل» به صحت حدیث مشکوک بوده زیرا وی در ثقه بودن او تردید داشته است.
نجاح در ادامه مینویسد: حدیث غار را عبّاس بن الفضل أزرق از ثابت از أنس نقل نمود یحیى بن معین درباره وى گفت: او دروغگوى خبیثى مىباشد.»
این دیگر هذیان محض است و این تکذیب ربطی به حدیث غار ندارد و «عباس بن فضل» نزد جمهور علما متروک و متهم به دروغ است.
اما نکتۀ مهم این است که «یحیی بن معین» یار غار بودن ابوبکر صدیق را انکار نمیکند بلکه در مورد یکی از احادیثی که در این باره وارد شده شک دارد.
مثال: «شخصی میآید و میگوید: در روز جمعه به مسجد رفتیم و نماز را به جماعت خواندیم، وسط نماز بودیم که یک دفعه صدها افعی از سقف افتادند.»
حال ما در مورد راستگو بودن راوی قول بالا شک داریم و این شک را ابراز میکنیم، این به این معنی نیست که ما به برگزار شدن نماز جمعه به جماعت شک داریم بلکه ما به «افتادن افعی از سقف» مشکوک هستیم و وجود یک راوی درغگو شک ما را تقویت میکند... فتدبر
[۲۳۶] صحیح البخاری ج۵ ص۶۵ رقم ۳٩۲۲ _ دار طوق النجاة