۲- ابو الغادیه
قزوینی: «هم چنین نسبت به کسانى که در بیعت رضوان حضور داشتند خداوند مىفرماید:
﴿۞لَّقَدۡ رَضِيَ ٱللَّهُ عَنِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ إِذۡ يُبَايِعُونَكَ تَحۡتَ ٱلشَّجَرَةِ فَعَلِمَ مَا فِي قُلُوبِهِمۡ فَأَنزَلَ ٱلسَّكِينَةَ عَلَيۡهِمۡ وَأَثَٰبَهُمۡ فَتۡحٗا قَرِيبٗا ١٨﴾[الفتح: ۱۸].
خداوند از مؤمنان- هنگامى که در زیر آن درخت با تو بیعت کردند- راضى و خشنود شد خدا آنچه را در درون دلهایشان (از ایمان و صداقت) نهفته بود مىدانست از این رو آرامش را بر دلهایشان نازل کرد و پیروزى نزدیکى بعنوان پاداش نصیب آنها فرمود. اما در میان همین افراد، کسانى همچون ابوالغادیه وجود دارد؛ چنانچه ابن تیمیه مىنویسد:
«أبو الغادية وكان ممن بايع تحت الشجرة وهم السابقون الأولون».
ابوالغادیه، از کسانى است که در زیر درخت بیعت کرده است و همانها «سابقون الأولون»هستند.
ابن تیمیه الحرانی، أحمد عبد الحلیم ابوالعباس (٧۲۸ هـ)، منهاج السنةالنبوية، ج۶، ص۳۳۳، تحقیق: د. محمد رشاد سالم، ناشر: مؤسسةقرطبة، الطبعة: الأولى، ۱۴۰۶هـ.. او همان کسى است که عمار بن یاسر را به شهادت رساند که رسول خدا جدر باره او فرمود:
«وَيْحَ عَمَّارٍ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ، يَدْعُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ، وَيَدْعُونَهُ إِلَى النَّار».
عمار را گروه نابکار مىکشند؛ در حالى که عمار آنها را به سوى بهشت و آنها عمار را به سوى آتش دعوت مىکنند.
صحیح البخاری، ج۱، ص ۱۱۵، کتاب الصلاة، ب ۶۳، باب التَّعَاوُنِ فِي بِنَاءِ الْمَسْجِدِ، ح ۴۴٧ و ج۲، ص۲۰٧، کتاب الجهاد والسیر، ب ۱٧، باب مَسْحِ الْغُبَارِ عَنِ النَّاسِ فِي السَّبِيلِ، ۲۸۱۲.
ذهبى در میزان الإعتدال مىنویسد:
«عن أبي الغادية سمعت رسول الله جيقول: قاتل عمار في النار وهذا شيء عجيب فإن عمارا قتله أبو الغادية».
از أبو غادیه نقل شده است که گفت: از رسول خدا شنیدم که فرمود: کشنده عمار در آتش است. و این چیزى است عجیب؛ زیرا خود ابو الغادیه عمار را کشته است. الذهبی، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان، (٧۴۸هـ)، میزان الاعتدال فی نقد الرجال، ج ۲، ص ۲۳۶، تحقیق: الشیخ علی محمد معوض والشیخ عادل أحمد عبدالموجود، ناشر: دار الکتب العلمية- بیروت، الطبعة: الأولى، ۱٩٩۵م.
جواب:
در مورد اینکه، ابو الغادیه از بایعین تحت الشجرة باشد، سند صحیح متصلی در دست نیست بلکه فقط بزرگانی چون ابن حزم و به تبعیت از او ذهبی و دیگران او را از جلمه سابقین اولین و از جمله کسانی که در بیعت رضوان حضور داشتهاند یاد کردهاند؛ اما اگر بپذیریم و او را جزء بایعین تحت الشجرة بدانیم، نمیتوانیم که به بهشتی بودن او گواهی ندهیم، به هیچ وجه نمیتوانیم او را جهنمی بدانیم؛ چرا که این وعدۀ خداوند است که سابقین اولین و بایعین تحت الشجرة، از خدا راضی هستند و خدا نیز از آنها راضی است و بهشت را به آنان وعده داده است و هیچ چیز نمیتواند ما را مطمئن کند که این مرضیان خداوند و این وعده داده شدگان به بهشت، سر انجامشان جهنّم است الا آیهای از آیات قرآن؛ همانطور که خداوند صریحاً از سابقین اولین و بایعین تحت الشجرةو از مهاجرین و انصار، اظهار رضایت کرده و به آنان وعدۀ بهشت داده است، ما نیز به آیهای صریح نیاز داریم که این آیات را نسخ کند تا بدانیم که خدا بعد از رضایت از آنان؛ بر آنان خشم گرفته است! که چنین آیهای وجود ندارد.
ما نمیتوانیم با یک احتمال و بر اساس روایت تاریخی و اقوال بعضی از علما نتیجه ای بگیریم که خلاف آیۀ صریح قرآن است، پس خواه نا خواه یا باید روایات تاریخی و گفتۀ علما اشتباه باشد، یا نتیجه گیری ما!
کسانی چون ابن حزم که گفتهاند «ابوالغادیه» از کسانی است که در بیعت رضوان حضور داشته و او قاتل عمار بن یاسر است؛ در نهایت نتیجه نگرفتهاند که یک شخصی که از جانب خدا به بهشت وعده داده شده به جهنم میرود و خدا وعدۀ خودش را خلاف میکند!
شیخ الاسلام ابن تیمیه میفرمایند: «وَالَّذِي قَتَلَ عَمَّارَ بْنَ يَاسِرٍ هُوَ أَبُو الْغَادِيَةِ، وَقَدْ قِيلَ: إِنَّهُ مِنْ أَهْلِ بَيْعَةِ الرِّضْوَانِ، ذَكَرَ ذَلِكَ ابْنُ حَزْمٍ. فَنَحْنُ نَشْهَدُ لِعَمَّارٍ بِالْجَنَّةِ، وَلِقَاتِلِهِ إِنْ كَانَ مِنْ [أَهْلِ] بَيْعَةِ الرِّضْوَانِ بِالْجَنَّةِ» [٩۵۶]
یعنی: «و کسی که عمار بن یاسر را کشت، ابو الغادیه بود، و گفتهاند که او از اهل بیعت رضوان بوده است، چنانکه ابن حزم ذکر کرده است. پس ما برای عمار گواهی میدهیم که اهل بهشت است، و قاتل او اگر از اهل بیعت رضوان باشد، برای او نیز گواهی به بهشت میدهیم.»
تأکید شیخ الاسلام بر این است که «اگر» ابو الغادیه اهل بیعت رضوان بوده است، به هر حال او را بهشتی میدانیم؛ به این معنی که شیخ الاسلام، اهل بیت رضوان بودن «ابو الغادیه» را قطعی نمیدانند و با قید «اگر» اظهار میکند که در این صورت او بهشتی است!
به نص صریح قرآن، خداوند از بایعین تحت الشجره راضی شده است، پس اگر فرضاً ثابت شود که ابو الغادیه قاتل عمار بوده، چون خداوند که علام الغیوب است او را به بهشت بشارت داده ما نمیتوانیم شهادت به جهنمی بودن او بدهیم.
خداوند انبیاء الهی را بر میگزیند و میداند که ممکن است خطایی از آنان سر بزند و حتی ممکن است مانند حضرت یونس÷قوم خود را ترک کند ولی به هر حال خداوند میداند که در نهایت مأموریت خود را به خوبی به انتها خواهند رسانید، پس به همین دلیل آنان را به نبوت مبعوث کرد.
خداوند در مورد حضرت یونس÷میفرماید:
﴿وَذَا ٱلنُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَٰضِبٗا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقۡدِرَ عَلَيۡهِ فَنَادَىٰ فِي ٱلظُّلُمَٰتِ أَن لَّآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنتَ سُبۡحَٰنَكَ إِنِّي كُنتُ مِنَ ٱلظَّٰلِمِينَ ٨٧﴾[الأنبياء: ۸٧]. «و ذوالنون را [یاد کن] آنگاه که خشمگین (از میان قومش) رفت و پنداشت که ما هرگز بر او قدرتى نداریم تا در [دل] تاریکیها ندا درداد که معبودى جز تو نیست منزهى تو، راستى که من از ستمکاران بودم».
خداون گفت: یونس فکر میکرد که بر او قدرتی نداریم و اگر ما تا اینجا را بخوانیم حتماً او را مذموم میدانیم ولی ادامۀ آیه که سخن از توبۀ آن حضرت است نظر ما را عوض میکند؛ از طرفی شخصی که منتخب از جانب خدای علام الغیوب است، حتماً عاقبت به خیر میشود.
ما معدل کارهای شخص را میبینیم، اگر شخص مسلمان و موحدی گناه کرده، تنها به گناهانش نمینگریم، نگاه میکنیم که آیا او کار خوب و عمل ثوابی انجام داده است یا خیر؟ و خداوند متعال نیز به هردو جنبۀ اعمال شخص مینگرد و در علم خدا گذشته است که اهل بیعت رضوان تا آخر عمر اعمالشان چنان است که در نهایت آنان را به بهشت رهنمود میکند و اهل جهنم نخواهند شد.
[٩۵۶] منهاج السنة ج۶ ص ۲۰۵