دو یار غار

فهرست کتاب

حکام ستمگر به دروغ ابوبکر را یار غار معرفی کردند!

حکام ستمگر به دروغ ابوبکر را یار غار معرفی کردند!

چنانکه می‌دانیم، مثل همیشه و طبق روال نوشته‌های شیعیان که با ساختن یک دشمن خیالی شروع می‌شود، جناب نجاح طائی نیز پیرو همین خط مشی بوده و در مقدمۀ کتاب «آیا مصاحب و همراه رسول خدا در غار أبوبکر بود؟» [۱۵]چنین می‌گوید:

«موضوع این کتاب از موضوعات بسیار مهمّى است که خداوند تعالى توفیق نوشتن آن را به ما عنایت فرمود. با آنکه ۱۴۲۰ سال از هجرت نبوى گذشته، لکن هنوز مسلمانان مطالبى را که حکام ستمگر تألیف و وعّاظ دربارى و یاران آنان نوشته‌اند، مى‌خوانند و مسلمان‌ها نسل به نسل عادت به خواندن دروغ‌هاى نوشته شده درباره غار هجرت نمودند و لذا خطا، سنگین و کار مشکل گردید».

جواب:

در نظر او آن حکام ستمگر، حکام بنی امیه و در راس آن‌ها معاویه بن ابی سفیان است! حال فکر کنید؛ معاویه و بنی امیه ای که به عقیدۀ شیعه حضرت علی را بر منابر لعن می‌کردند و دیگران را نیز به همین عمل امر می‌نمودند چطور است که به راویان اعم از صحابه و تابعین اجازه می‌دادند که فضایل حضرت علیسرا نشر دهند؟ معاویه که علناً لعن می‌کرد چگونه احفاد او به مولفین اجازه دادند که فضایل حضرت علی را درج کنند؟؟ مثل این است که خمینی بعد از پیروزی و بعد از اینکه جای شاه نشست و دستور داد شعار مرگ بر شاه را پر رنگتر کنند! [۱۶]به دوستانش بگوید: هر گاه خواستید در مجالس یا در کتاب‌ها از من تعریف کنید نامی از شاه هم بیاورید.. نه! یک باب کامل را به تعریفِ از او اختصاص دهید، نه نه! اصلاً تا می‌توانید از فضایل داشته و نداشتۀ او بگویید تا جایی که فضایل او از فضایل من هم بیشتر باشد!!!!

روز برویم مرگ بر شاه بگوییم و شب فضایل شاه را بخوانیم!!

مگر نمی‌گویید: معاویه علی را کافر می‌دانست؟ دیگر چرا فضایل این کافر را (نعوذ بالله) نقل می‌کرد؟

ضمناً: حقیقت یار غار بودن حضرت صدیق در قدیمیترین کتاب‌های اهل تشیع ثبت شده است؛ آیا می‌خواهید بگویید آن‌ها هم وعاظ درباری بوده‌اند؟

برای درک نادانی این شخص خواندن این جملات از وی کافیست:

«معاویه بن أبى سفیان در گفتگوئى توافق کرد تا چهار هزار درهم به سمرة بن جندب بدهد، فقط بدین منظور که در میان اهل شام خطبه بخواند و بگوید که آیه:

﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن يُعۡجِبُكَ قَوۡلُهُۥ فِي ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا وَيُشۡهِدُ ٱللَّهَ عَلَىٰ مَا فِي قَلۡبِهِۦ وَهُوَ أَلَدُّ ٱلۡخِصَامِ ٢٠٤ وَإِذَا تَوَلَّىٰ سَعَىٰ فِي ٱلۡأَرۡضِ لِيُفۡسِدَ فِيهَا وَيُهۡلِكَ ٱلۡحَرۡثَ وَٱلنَّسۡلَۚ وَٱللَّهُ لَا يُحِبُّ ٱلۡفَسَادَ ٢٠٥[البقرة: ۲۰۴-۲۰۵] [۱٧]در حقّ على÷نازل شده

و آیه: ﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن يَشۡرِي نَفۡسَهُ ٱبۡتِغَآءَ مَرۡضَاتِ ٱللَّهِۚ وَٱللَّهُ رَءُوفُۢ بِٱلۡعِبَادِ ٢٠٧[البقرة: ۲۰٧] [۱۸]

(که اشاره به قضیه خوابیدن على÷در بستر پیامبر است) در شأن ابن ملجم نازل گردیده.» [۱٩]

جواب: به این فکر کنید، شخصی که در صدد بود قاتل حضرت علی را مجاهد فی سبیل الله جلوه دهد و خود حضرت علی را نیز کافر جلوه دهد، چطور به این فکر نیافتاد که به جای رقیب تراشی برای حضرت علی و فضیلت تراشی برای آن رقبا؛ فضایل سیدنا علی÷را تحریف و تبدیل کند!

مثلاً: «عَبْدُ الْوَهَّابِ بْنُ الضَّحَّاكِ، قال: حَدَّثَنَا إِسْمَاعِيلُ بْنُ عَيَّاشٍ، قال: سَمِعْتُ حُرَيْزَ بْنَ عُثْمَانَ، قال: هَذَا الَّذِي يَرْوِيهِ النَّاسُ عَنِ النَّبِيِّ جقال لِعَلِيٍّ: أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى (حَقٌّ، ولَكِنْ أَخْطَأَ السَّامِعُ، قُلْتُ: فَمَا هُوَ؟ فَقَالَ: إِنَّمَا هُوَ: أَنْتَ مِنِّي مَكَانُ قَارُونَ مِنْ مُوسَى)، قُلْتُ: عَنْ مَنْ تَرْوِيهِ؟ قال: سَمِعْتُ الْوَلِيدَ بْنَ عَبد المَلِك يَقُولُهُ وهُوَ عَلَى الْمِنْبَرِ» [۲۰].

یعنی: «عبد الوهاب بن ضحاک گفت: حدیث کرد مرا اسماعیل بن عیاش و گفت: از حزیر بن عثمان شنیدم که می‌گفت: این حدیثی که مردم از پیامبر نقل می‌کنند که به علی فرمود: ای علی مقام تو نسبت به من چون مقام هارون است به موسی؛ این حدیث درست است اما شنونده آن را اشتباه شنیده!

راوی گوید، گفتم: پس (صحیحش) چطور است؟ گفت: (صحیحش) این است: تو نسبت به من به منزلت «قارون» هستی به موسی [۲۱]! از حزیر پرسیدند: این را چه کسی به تو گفت؟ جواب داد: ولید بن عبدالملک [۲۲]این را بر منبر می‌گفت»

این قول نزد اهل سنت بی‌ارزش و فاقد اعتبار است [۲۳]ولی حکام بنی امیه می‌توانستند چنین کنند، به جای رقیب تراشی می‌توانستند احادیث را تبدیل کنند، هارون را به قارون بدل کنند!

نجاح می‌گوید: معاویه، سمرة بن جندب را اجیر کرده بود که آیاتی را به منظور ذم علی به او نسبت دهد و آیاتی را برای مدح قاتل علی به ابن ملجم نسبت دهد؛ ولی در حال حاضر هیچ قولی در این مورد در دسترس نیست و احدی از مفسرین را نمی‌شناسیم که آیۀ ۲۰٧ بقره را در شان ابن ملجم بداند! اگر سمرة بن جندب چنین خطابه ای ایراد کرده بود، بازتاب آن باید در کتب ما موجود می‌بود ولی چرا چنین نیست؟ چرا احدی احتمال نمی‌دهد که آیات ۲۰۴ و ۲۰۵ بقره در شان علی باشد؟ آیا جوابی غیر از این وجود دارد که نجاح دروغگو و دروغ دوست است؟؟

نه تنها معاویه چنین کاری نکرده بلکه او از کسانی است که فضایل حضرت علی را روایت کرده است!

[۱۵] ترجمۀ کتاب «صاحب الغار ابوبکر أم رجل آخر؟».... او در این کتاب رجزخوانی‌های زیادی کرده است، و ما تنها سخنانی که مربوط به مبحث می‌باشد را از آن نقل می‌کنیم و به آن جواب می‌دهیم. [۱۶] و این ادامه داشت تا اینکه مرگ بر شاه‌ها تبدیل به مرگ بر صدام و بعدها تبدیل به مرگ بر آمریکا و اسرائیل شد! [۱٧] ترجمه آیات: «و از میان مردم کسى است که در زندگى این دنیا سخنش تو را به تعجب وامى‏دارد و خدا را بر آنچه در دل دارد گواه مى‏گیرد و حال آنکه او سخت‏ترین دشمنان است* و چون برگردد [یا ریاستى یابد] کوشش مى‏کند که در زمین فساد نماید و کشت و نسل را نابود سازد و خداوند تباهکارى را دوست ندارد.» [۱۸] ترجمۀ آیه: «و از میان مردم کسى است که جان خود را براى طلب خشنودى خدا مى‏فروشد و خدا نسبت به [این] بندگان مهربان است». [۱٩] باب ۶ فصل اول با عنوان «چه زمانى روایت غار به نفع أبوبکر ساخته شد؟». [۲۰. ] تهذیب الکمال للمزی ج۵ ص۵٧٧، مؤسسه الرساله _بیروت؛ تهذیب التهذیب لابن حجر عسقلانی ج ۲ ص ۲۰٩،دار الفکر _ بیروت. [۲۱] گویند، قارون پسر عموی حضرت موسی÷بوده است!... والله اعلم [۲۲] از خلفای بنی مروان و جانشین و فرزند عبدالملک بن مروان است. [۲۳] حافظ ابوبکر خطیب که این روایت را نقل کرده، خود می‌گوید: «عَبْدُ الْوَهَّابِ بْنُ الضَّحَّاكِ كَانَ مَعْرُوفًا بِالْكَذِبِ فِي الرِّوَايَةِ، فلا يصح الاحتجاج بقوله» (تهذیب الکمال للمزی ج۵ ص۵٧٧، مؤسسه الرساله _بیروت)