نجاح: هیچ کس در غار نبود!
«أبوطفیل عامر بن واثله، از پدر خود نقل مىکند که گفت: در میان جستجوکنندگان پیامبر ج، من نیز وى را جستجو مىکردم.
حضرت در غار تشریف داشتند، من در غار نگاه کردم لکن احدى را در آنجا نیافتم
و بخارى در تاریخ صغیر و صالح بن حنبل، أبوطفیل را مورد اطمینان و موثّق دانستهاند». [۲۰۳]
جواب:
او دروغ خود را به کتاب «الاصابه» اثر ابن حجر عسقلانی حواله داده است؛ که بیشک چنین دروغ آشکاری در این کتاب وجود ندارد و اگر شما دوست عزیز یک بار دیگر متن شبهۀ «نجاح» را بخوانید، خواهید فهمید که سخن او چقدر متناقض است.
میگوید: حضرت در غار تشریف داشتند، ولی وقتی نگاه کردم هیچ کس را در غار ندیدم!!!!
مگر میشود؟؟ یا نبی اکرم جدر غار بوده و یا نبوده!! مگر میشود که هم باشد و هم نباشد؟؟ و تویی که در آن زمان همراه مشرکان به در غار آمدی چرا به همراهان خود چیزی نگفتی؟
این متن مرا به یاد این جک انداخت که میگوید:
اولی به دوست خود گفت: آن مجسمۀ شیر را که آن گوشه است، میبینی؟؟ دومی گفت: همان که آن گوشه است و به رنگ خاکستری است و دهانش نیز باز است و دست راستش را بلند کرده؟؟؟
اولی گفت: بله بله! همان را میگویم.
دومی: نه اگر آن را میگویی، نه من نمیبینمش!!
حال ببینید که متن مورد نظر در کتاب «الاصابه» به چه شکل است:
«۱۰۱۶۰ أبو الطفيل عامر بن واثلة... وذكر بن سعد عن علي بن زيد بن جدعان عن أبي الطفيل قال كنت أطلب النبي جفيمن يطلبه وهو في الغار الحديث وهو ضعيف لأنهم لا يختلفون أن أبا الطفيل لم يكن ولد في تلك الليلة قلت وأظن أن هذا من رواية أبي الطفيل عن أبيه وقال صالح بن أحمد بن حنبل عن أبيه أبو الطفيل مكي ثقة وذكره البخاري في التاريخ الصغير عن أبي الطفيل قال أدركت ثمان سنين من حياة النبي ج...»
یعنی: «ابو الطفیل عامر بن واثله.... ابن سعد از ابن جدعان و ا از ابی الطفیل نقل میکند که گفت: «من از کسانی بودم که به طلب نبی اکرم جرفتم و او در غار بود»
ابن حجر گوید: و این قول ضعیفی است چرا که شکی در آن نیست که ابا الطفیل در آن موقع به دنیا نیامده بود! و میگویم: گمان میکنم که این روایت ابی الطفیل از پدرش باشد.
و صالح بن احمد بن حنبل از پدرش نقل کرد که گفت: ابو الطفیل از اهل مکه و مورد اعتماد است و بخاری در کتاب «تاریخ الصغیر» از ابی الطفیل روایت کرده که گفته است: من ۸ سال از عمر نبی اکرم جرا درک کردهام.»
نتایج:
۱- ابن سعد روایت را از خود ابو الطفیل نقل میکند نه از پدرش! به همین دلیل ابن حجر میگوید: این روایت ضعیف است و اختلافی در این نیست که او در این تاریخ به دنیا نیامده است.
۲- ابو الطفیل میگوید: من ۸ سال از عمر نبی اکرم جرا درک کردهام. و در روایت ابن سعد آمده است که ابو الطفیل در سال جنگ احد به دنیا آمده است؛ یعنی بعد از ماجرای هجرت و به هیچ وجه نمیتوانسته جزء جستجو کنندگان باشد. [۲۰۴]
۳- در روایت سخنی از عدم رؤیت کسی وجود ندارد؛ اصلاً صحبت از رؤیت نیست.
از اینها که بگذریم، این روایت چگونه نبودن حضرت ابوبکر صدیقسدر غار را ثابت میکند؟؟ اگر به این وسیله میگوئید ابوبکر در غار نبوده، پس یا باید بگوئید هیچ کس در غار نبود یا بگوئید نبی اکرم جدر غار تنها بودند و این مغایرت دارد با قرآن و از آن طرف مغایرت دارد با ادعای خود «نجاح» که میگوید: ابوبکر در غار نبود بلکه ابن بکر!!در غار بود!
او این قول خود را در باب: «دلائل اثبات مهاجرت رسول خدا جهمراه با ابن بکر، نه أبوبکر» آورده است، ولی طبق گفتۀ خود او پیامبر تنها در غار بوده یا غار خالی بوده است!
خلاصه اینکه: این نجاح چنان دروغهای بزرگ و شاخداری گفته که دور خودش را به وسیلۀ این دروغها یک دالان بزرگ ساخته است که به هیچ وجه نمیتواند از آن خارج شود!
او از این دروغی که گفته بود شرمنده نشده و پشت سرش میگوید:
«مشرکان قریش به درون غار کوچک ثور نگاه کردند، و احدى را مشاهده نکردند، پس گفتند: در این غار احدى وجود ندارد» یعنى به دقّت در غار نگاه کردند، و احدى را مشاهده نکردند»
او این سخنش را به تاریخ یعقوبی ارجاع داده است، مثل همیشه ابتدا اصل متن را ببینیم.
تاریخ یعقوبی: «فطلبوا الأثر فلم يقعوا عليه، وأعمى الله عليهم المواضع فوقفوا على باب الغار وقد عششت عليه حمامة، فقالوا: ما في هذا الغار أحد، وانصرفوا» [۲۰۵]
یعنی: «پس ردّ پاى او را گرفتند و بر او دست نیافتند و خدا سرگردانشان ساخت، چنان که بر در غار ایستادند و چون دیدند، کبوترى بر آن آشیانه نهاده است، گفتند: کسى در این غار نیست و منصرف شدند.»
از کجای این روایت فهمیدی که آنان به داخل غار نگاه کردند؟؟ روایت میگوید: آنها چون آشیانۀ کبوتر را دیدند فهمیدند که کسی در غار نیست و صحبتی از نظر کردن در کار نیست؛ وانگهی اگر ادعای تو درست باشد، باز به جایی نخواهی رسید، چون اگر کسی را در غار ندیده باشند به این معنی است که پیامبر اکرم جهم در غار نبوده است یا خداوند پرده بر چشمانشان نهاده بود و بخدا من نمیدانم تو از طرح این ادعا چه قصدی داری و دنبال چه میگردی! فقط میدانم که خودت در دالان دروغهایت گیر افتادهای و نمیدانی که چه میگویی! و از همه مهمتر سخن «آلوسی» را در موردت مصدوق میدانم که گفت:
«ولعمري إنه أشبه بهذيان المحموم أو عربدة السكران...» [۲۰۶]یعنی: به جان خودم سوگند که این «شبهات» به هذیان یک بیمار یا به عربدههای یک مست شبیه است....!
[۲۰۳] باب۶ فصل ۲ با عنوان: دلائل اثبات مهاجرت رسول خدا جهمراه با ابن بکر، نه أبوبکر [۲۰۴] طبقات الکبری لابن سعد ج۶ ص۶۴ _ بیروت (أَبُو الطُّفَيْلِ: أَدْرَكْتُ ثَمَانِي سِنِينَ مِنْ حَيَاةِ رَسُولِ اللَّهِج, وَوُلِدْتُ عَامَ أُحُدٍ.= من هشت سال از زندگانى حضرت پیامبر (ص) را درک کرده ام و به سال جنگ احد زاییده شدهام) [۲۰۵] تاریخ یعقوبی ج۲ ص۳٩ _ بیروت [۲۰۶] روح المعانی ج۵ صص ۲٩۱، أبو الثناء شهاب الدین آلوسی _بیروت