دو یار غار

فهرست کتاب

پیشگفتار

پیشگفتار

بسم الله الرحمن الرحيم

الْـحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ، وَالصَّلَاةُ وَالسَّلَامُ عَلَى أَشْرَفِ الْـمُرْسَلِينَ، نَبِيِّنَا مُحَمَّدٍ، عبداللَّه وَرَسُولِهِ، وَعَلَى آلِهِ وَصَحْبِهِ اَجْمَعين وَمَنْ تَبِعَهُمْ بِإِحْسَانٍ إِلَى يَوْمِ الدِّينِ.

چنانکه از عنوان کتاب مشخص است، صحبت بر سر آیۀ غار و قصۀ هجرت نبی اکرم (که بر کف پایش هزاران بوسه‌ها باید زدن) و یار غار ایشان، رفیقِ شفیق و صدیق عتیق امیر المؤمنین ابى بکر صدّیق- رضوان اللّه وسلامه علیه (که دم به دم در مدح او دم از وفا باید زدن) و همچنین مباحث حول این آیه و این هجرت است؛ آیه‌ای که به قول علامه سیوطی: «آیتی است که آخوندان شیعه به وقت خواندنش قالب تهی می‌کنند!» و هجرتی که تا به آن حد مهم بود که مبداء تاریخ اسلامی قرار گرفت [۱]و تا امروز اگر از تاریخ اسلامی صحبتی به میان می‌آید خود به خود از آن هجرت [۲]نیز یاد می‌شود [۳]و این نشان دهندۀ اهمیت آن هجرت است که تا دنیا دنیاست، تاریخ هجری وجود دارد و خاطرۀ آن سفر سرنوشت ساز در اذهان زنده خواهد بود!

و آیۀ غار!! آیا تا به حال به این فکر کرده‌اید که به چه منظور، خداوند حکیم این آیت را در قرآن ثبت کرد؟ چرا؟ که چه چیزی را به ما بفهماند و یاد دهد؟؟ علت ذکر این عبارات: ﴿ثَانِيَ ٱثۡنَيۡنِ إِذۡ هُمَا فِي ٱلۡغَارِ إِذۡ يَقُولُ لِصَٰحِبِهِۦ لَا تَحۡزَنۡ إِنَّ ٱللَّهَ مَعَنَاۖچیست؟ چرا دقیقاً اعلام شد که فقط یک نفر همراه رسول خدا بوده است؟ چرا عین سخن نبی اکرم جنقل شد؟ ابتدای آیه می‌فرماید: اگر پیامبر را یاری نکنید خداوند او را یاری می‌کند سپس ماجرای غار و همراهی ابوبکر ذکر می‌شود؛ چرا چنین است؟ آیا غیر از این است که می‌خواهد مردمان را ترغیب کند که ابوبکر وار باید رفت، در کام اژدها؟؟!

ای یار غار، سید و صدیق نامور
مردان قدم به صحبت یاران نهاده‌اند
مجموعۀ فضائل و گنجینۀ صفا
لکن نه همچنان که تو در کام اژدها [۴]

این دو بیت سعدی شیراز و منظور وی را آنگاه می‌فهمیم که بتوانیم تصور کنیم، اژدهای قریش با دَمِ آتشین در کنار غار سرد و تاریک ایستاده است و تنها لازم است که بوی آدمی را احساس کند!؛ چنین صحنه‌ای را تصور کنید تا بتوانید بیان شیوای شیخ الاجل را درک کنید.

اما حکمت نزول این آیه چه بود؟؟ آیا همانطور که شیعه می‌گوید: «قصد خداوند از این آیه این بود که ما بفهمیم ابوبکر مؤمن نبوده است؟!!» یا چنانکه ما می‌گوییم: «قصد خداوند از این آیه این بود که یاری خداوند به بهترین شیوه است و ابوبکر نیز جزء نصرت الهی برای پیامبر بود؟!» یا اینکه به ما بفهماند، که متاع دنیا قلیل است و دنیا دوست، ذلیل!

برای فهمیدن منظور، همین الان قرآن را باز کنید و به دقت به آیات ۳۸ و ۳٩ و ۴۰ سورۀ توبه بنگرید و در آن تدبّر کنید؛ در آن آیات می‌خوانیم که خداوند ابتدا، سستی در جهاد را مذمّت نموده و متّصلاً حیات دنیا را ناچیز شمرده و سپس فرموده: اگر اسلام را یاری نکنید خدا قومی دیگر را خواهد آورد.. [۵]سپس داستان هجرت را بیان کرده و در آن ماجرا از ابوبکر به عنوان صاحب و همراه و یار نبی یاد نموده! تا هم نصرت خود را اشاره کرده باشد و هم ما را ترغیب کند که:

همچو بوبکر، مـــرد راه شو
دائماً با حق، قارب درگاه شو
همچو صدیق با نبی در غار تار
مونس و غمخوار، فارغ از اغیار شو! [۶]

علمای اهل تشیع از این آیه و فضایل ثابته از آن بی‌خبر نیستند، بلکه آنان مانند همان فیلی هستند که با دسته ای از موشها همراه شد و در نهایت فیل بودن خودش را نیز از یاد برد!، آنقدر در نقش خود فرو رفته‌اند که حقیقت را فراموش کرده‌اند و دروغ را عین حقیقت می‌پندارند! [٧]

دروغ‌هایی را به قلم می‌آورند که کم کم خودشان نیز آن را باور خواهند کرد! حقایقی را انکار می‌کنند که مسلّم تاریخی است و در طول تاریخ کسی برخلاف آن چیزی نگفته است، ولی در عصر حاضر کسانی ابلیس وار این حقایق را «خصوصاً این سفر را» که می‌توانست بهانه‌ای برای ایجاد وحدت باشد [۸]، انکار کرده و حقایق را تحریف یا تکذیب می‌کنند!

این سفر تا به آن حد بر گردۀ علمای شیعه سنگین آمده که حاضر شدند به دروغ از امام غائبشان! روایت بسازند و از زبان او بگویند: «این آیه و این سفر فضیلتی برای ابوبکر نیست» [٩]و جالب اینکه وی منکر نمی‌شود که ابوبکر در غار همراه پیامبر نبوده!!! ولی نجاح طائی و قزوینی و هم کلاسیانش [۱۰]بر خلاف امام معصوم موهوم خودشان می‌گویند: «ابوبکر یار غار نبی نبوده!!» پس که بوده؟؟ شاید خود امام زمان بوده!!

همینطور گفته‌اند: «حضرت علی در فراش خوابیده بود و اصلاً نترسید ولی ابوبکر در غار محزون شد!!!» بچه بازی است و لج و لجبازی، تو گویی این جملات را کودکی هفت، هشت ساله گفته است!

روایات بسیاری ساخته و به ائمه نسبت داده‌اند و حین آن آورده‌اند که این آیه به دلایلی فضیلت نیست!! و باید توجه کرد که ائمه فراموش می‌کنند که بگویند: اصلاً ابوبکر در غار نبود که حالا فضیلت باشد یا نباشد! بلکه به قول «نجاح طائی» شخص دیگری، در غار همراه نبی بود!!!!

درود و هزاران درود بر روان زنده یاد دکتر علی شریعتی که در کتاب «تشیع علوی و تشیع صفوی» خود، نکتۀ مهمی را برملا می‌کند و می‌فرماید: «تشیع صفوی این پرده را برداشت و حتی بر روی موارد اشتراک و اتفاق افکند» [۱۱].

و همچنین می‌فرماید: «روحانیون شیعه همواره در تلاشند تا موارد اتفاق را با تفسیرها و تأویلات باطل و منحرف خویش به نکات اختلاف تبدیل سازند.»

اما چرا چنین قصدی دارند؟ چرا می‌خواهند حقایق را تغییر دهند؟ دو جواب دارد!

جواب اول: آنان از بیداری شیعیان می‌ترسند! چرا می‌ترسند؟ چون اگر آنان بیدار شوند و ببینند که این همه وقت چون کبک سرشان در برف بوده، دیگر خمس نخواهند داد! دیگر چیزی به نام حق امام نخواهند داد، دیگر قلک‌هایی که به نام ضریح بر بالای قبر امام و امامزاده ساخته شده، پر نخواهند کرد!! و آن وقت چه می‌شود؟؟ آن وقت جیب ملایانی که با پول مردم از همه جا بی‌خبر پر شده، خالی خواهد شد! و آن روز کسی به روضه‌های روضه خوانان توجهی نخواهد کرد و آن روز روزیست که زندان مرجعیت نابود می‌شود و آن روز روزیست که تخت طاغوتِ حکومت ولایت فقیه واژگون خواهد شد؛ خلاصه کنم: بیداری مردم مساوی است با نابودی تشیع صفوی و ما امیدواریم چنین روزی برسد تا برادران خود را بدون غل و زنجیر مرجعیت ببینیم! که ان شاءالله زنده خواهیم بود و آن روز را خواهیم دید.

اما جواب دوم: جواب دوم آن است که اگر تا دیروز ما به این آیه به عنوان فضیلتی از فضایل سیدنا ابوبکر صدیقساستناد می‌کردیم آنان مجبور بودند به بحث بنشینند ولی جدیداً دست به انکار حقایق زده تا به موقع بحث بگویند: اول باید ثابت شود که ابوبکر یار غار است بعد در مورد فضیلت بودن یا نبودن آن بحث کنیم و صاحب این قلم نیز به همین منظور این جستار را به قلم آورده تا دهان این گزافه گویان را ببندد و هم مصداق صاحب غار و هم فضایل نهفته در آیه را به صورت واقع ثابت کند و پاسخی بگوید به ملایان قزلباش دیروز و امروز و شاید هم فردا!

******

آفرین به آن دوست عزیز مستبصری که گفت: «علمای مذهب شیعه مانند عمله بناهایی هستند که هر وقت از کنار محل ساخت و سازشان می‌گذری، می‌بینی که به جان ساختمانی افتاده‌اند و همیشه بیل و کلنگشان آماده است که یا قسمتی را بسازند یا خراب کنند!!» آخوند شیعی در طول تاریخ چنین بوده‌اند، در علم رجالشان چنان بوده که به اعتراف ممقانی، چیزی که در نزد متقدمین غلو محسوب می‌شده فی الحال اصل مذهب گشته است؛ عقیدۀ تحریف که از ضروریات مذهبشان بوده به حکم تقیه انکارش می‌کنند و حقایق تاریخ اسلام که تا به این عصر احدی آن را انکار نکرده، انکار می‌کنند!! و خدا می‌داند که ایشان کی می‌خواهند بیل و کلنگ را به کناری نهند و بخوانند این آیت را که خداوند می‌فرماید: ﴿ٱلۡيَوۡمَ أَكۡمَلۡتُ لَكُمۡ دِينَكُمۡ...[المائدة: ۳] «امروز دینتان را برایتان کامل کردیم» بخوانند و دست بردارند از دشمنی با اسلام عزیز ما....

[۱] غالب شیعیان معتقدند تاریخ هجری را نبی اکرم جمقرر کرد که اگر قول ایشان را بپذیریم باز بر اهمیت این هجرت افزوده می‌شود! [۲] مثلاً وقتی می‌گوییم: حضرت ابوبکر صدیقسدر سال ۱۱ «هجری» به خلافت انتخاب شدند. ابتدا از «سفر هجرت یادی به میان می‌آوریم و بعد از آن از خلافت حضرت ابوبکر» و این در همه موارد صادق است!! [۳] سید احمد محیط طباطبایی شیعی، می‌نویسد: «در هر نوبتی که تاریخ هجری در تحریر و تقریر بکار رود،یاد هجرت رسول از مکه به مدینه نو می‌شود و به تذکار واقعه هجرت، نخستین‏ منزلگاه مهاجرت آن بزرگوار که غار کوه ثور باشد به خاطرها می‌گذرد و بدین ترتیب خاطره‏ تاریخ هجری همواره با یادآوری محل غار ثور توأم اتفاق می‏افتد». (به نقل از (مجله وحید، اردیبهشت ۱۳۴۵، شمارۀ ۲٩ ص ۳۸۵) عنوان مقاله: «دو یا سه غار در کوه ثور؟»، محیط طباطبائی) [۴] کلیات سعدی، ص٧۰۲ قصاید ۳؛ انتشارات امیر کبیر - تهران. [۵] مانند این آیه: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مَن يَرۡتَدَّ مِنكُمۡ عَن دِينِهِۦ فَسَوۡفَ يَأۡتِي ٱللَّهُ بِقَوۡمٖ يُحِبُّهُمۡ وَيُحِبُّونَهُۥٓ أَذِلَّةٍ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى ٱلۡكَٰفِرِينَ يُجَٰهِدُونَ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ وَلَا يَخَافُونَ لَوۡمَةَ لَآئِمٖۚ ذَٰلِكَ فَضۡلُ ٱللَّهِ يُؤۡتِيهِ مَن يَشَآءُۚ وَٱللَّهُ وَٰسِعٌ عَلِيمٌ ٥٤[المائدة: ۵۴] یعنی: «اى کسانى که ایمان آورده‏اید هر کس از شما از دین خود برگردد به زودى خدا گروهى [دیگر] را مى‏آورد که آنان را دوست مى‏دارد و آنان [نیز] او را دوست دارند [اینان] با مؤمنان فروتن [و] بر کافران سرفرازند در راه خدا جهاد مى‏کنند و از سرزنش هیچ ملامتگرى نمى‏ترسند این فضل خداست آن را به هر که بخواهد مى‏دهد و خدا گشایشگر داناست»به گواهی تاریخ و جماعت مفسرین گروهی که بلافاصله بعد از فوت پیامبر مرتد شدند.. اهل یمن و بعضی از قبایل تازه مسلمان عرب بودند به علاوۀ ۸ پیامبر دروغین مثل مسیلمه کذاب و اسود عنسی و سجاح بنت حارث و دیگر کذابین؛ خداوند پیشاپیش مرتد شدن گروهی را به ما خبر داده و فرموده که اگر مرتد بشوید، بلافاصله گروهی را می‌آورم که «خدا آنان را دوست مى‏دارد و آنان [نیز] او را دوست دارند [اینان] با مؤمنان فروتن [و] بر کافران سرفرازند در راه خدا جهاد مى‏کنند و از سرزنش هیچ ملامتگرى نمى‏ترسند.» حال چه کسانی با اهل یمن و مرتدین زکات و با پیامبران دروغین جنگیدند و آن‌ها را تار و مار کردند؟ آیا کسی غیر از حضرت ابوبکر صدیق و یارانش رضی الله اجمعین؟ در این آیه خداوند می‌فرماید: ﴿يُحِبُّهُمۡ وَيُحِبُّونَهُۥٓ أَذِلَّةٍ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى ٱلۡكَٰفِرِينَیعنی: «خدا آنان را دوست مى‏دارد و آنان هم خدا را دوست دارند؛ با مؤمنان فروتن و بر کافران سختگیرند.» این آیه شبیه به آیۀ ۱۰۰ سورۀ توبه و آخرین آیۀ سورۀ فتح یعنی آیۀ ۲٩ است؛ خداوند در آیۀ ۱۰۰ توبه دربارۀ اصحاب می‌فرماید: ﴿رَّضِيَ ٱللَّهُ عَنۡهُمۡ وَرَضُواْ عَنۡهُ= «خدا از آن‌ها راضی است و آن‌ها هم از خدای خود راضیند» و در آیۀ مورد بحث می‌فرماید: «خدا آن‌ها را دوست دارد و آن‌ها هم خدا را دوست دارند»... شباهت از این بالاتر؟ در سورۀ فتح می‌فرماید: ﴿أَشِدَّآءُ عَلَى ٱلۡكُفَّارِ رُحَمَآءُ بَيۡنَهُمۡۖ= «اصحاب محمّد بر کفار سختگیرند و بین خودشان مهربانند» و در آیۀ مورد بحث خداوند می‌فرماید: ﴿أَذِلَّةٍ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى ٱلۡكَٰفِرِينَیعنی: «با مؤمنان فروتنند و بر کافران سختگیرند.»پایان آیه (مائده:۵۴) می‌فرماید: ﴿وَلَا يَخَافُونَ لَوۡمَةَ لَآئِمٖۚ= «از سرزنش هیچ سرزنش کننده ای ترسی ندارند» و در تاریخ ثابت است که وقتی حضرت صدیق خواست به جنگ مرتدین برود عده ای گفتند: دست نگه دار ما سپاه روم را جلو خودمان داریم و... ولی حضرت صدیق فرمود: بخدا با آن‌ها می‌جنگم تا اینکه آن زانوبندی را که در حیات رسول خدا جبه بیت المال میدادند،الان هم بدهند.چنانکه عطار نیشابوری می‌سراید:
آنکه کارش جز به حق یکدم نکرد
تا به زانو بند اشتر کم نکرد
[۶] از مؤلف [٧] «جوئیبلز آلمانی» گفته است: «سخن پرتزویر و دروغ را آنقدر تکرار کن تا خودت را فریب ‌دهی و باور ‌کنی که راست است!!» [۸] حقایقی چون، ازدواج حضرت عثمان÷با دو دخت نبی اکرم ج، ازدواج حضرت عمر با دختر حضرت علی، نامگذاری اهل بیت به نام خلفا و...... [٩] کمال الدین للصدوق، ج‏۲، ص۴۶۲، رقم۲۱؛ اسلامیة ـ تهران‏، ط۲؛ تفسیر کنز الدقائق، ج‏۵، ص: ۴۵٩ [۱۰] شبهاتشان به تفصیل مورد نقد قرار گرفته است. [۱۱] تشیع علوی و تشیع صفوی ص ۱۳۱، دکتر علی شریعتی - حسینیه ارشاد و نگا: ص۱۳۳ و ص۱۳۴.