دو یار غار

فهرست کتاب

قزوینی: آیه شهادت می‌دهد که رسول خدا به تنهائی خارج شده است

قزوینی: آیه شهادت می‌دهد که رسول خدا به تنهائی خارج شده است

قزوینی: «از آیه قرآن کریم نیز استفاده مى‌شود که رسول خدا جدر هنگام خروج از مکه تنها بوده و در غار «ثانى اثنین» شده است‌؛ چرا که خداوند در آیه غار مى‌فرماید:

﴿إِذۡ أَخۡرَجَهُ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ ثَانِيَ ٱثۡنَيۡنِ إِذۡ هُمَا فِي ٱلۡغَارِ

آن هنگام که کافران او را از مکه بیرون کردند، در حالى که دوّمین نفر بود (و یک نفر بیشتر همراه نداشت) در آن هنگام که آن دو در غار بودند.

علامه شهاب الدین آلوسى از مفسران شهیر اهل سنت در ذیل این آیه مى‌نویسد:

«(إلا تنصروه فقد نصره الله إذ أخرجه الذين كفروا) من مكة وإسناد الإخراج إليهم إسناد إلى السبب البعيد فإن الله تعالى أذن له عليه الصلاة والسلام بالخروج حين كان منهم ما كان فخرج صلى الله تعالى عليه وسلم بنفسه».

اگر او را یارى نکنید، خداوند او را یارى کرد، آن هنگام که کافران او را از مکه بیرون کردند، اسناد اخراج به قریشیان، اسناد به سبب بعید است؛ زیرا خداوند به آن حضرت اجازه خروج داد در آن هنگام که اوضاع به این صورت درآمد، رسول خدا خودش (یا به تنهائی) از مکه خارج شد.»

اگر ابوبکر در زمان خروج از مکه به همراه رسول خدا جبود، باید «اخرج» به صورت تثنیه مى‌آمد نه به صورت مفرد؛ همان طور که در زمان حضور در غار، ضمیر به صورت تثنیه آمده است ﴿إِذۡ هُمَا فِي ٱلۡغَارِ.

اگر ادعا شود که مقصود از اخراج در این آیه، آن است که کفار به آن حضرت فشار فراوانی وارد کردند، تا آن حضرت از مکه بیرون رود، مى‌گوییم این مطلب در مورد همه صحابه مشترک است؛ زیرا تمام مسلمانان در آن زمان تحت فشار کفار بوده و به خاطر خطراتی که از جانب آن‌ها تهدیدشان مى‌کرد مجبور به خروج شدند؛ پس هر کس که از مکه هجرت می‌کرد، در واقع توسط مشرکان اخراج شده بود؛ خداوند متعال در این زمینه می‌فرماید:

﴿لَّا يَنۡهَىٰكُمُ ٱللَّهُ عَنِ ٱلَّذِينَ لَمۡ يُقَٰتِلُوكُمۡ فِي ٱلدِّينِ وَلَمۡ يُخۡرِجُوكُم مِّن دِيَٰرِكُمۡ أَن تَبَرُّوهُمۡ وَتُقۡسِطُوٓاْ إِلَيۡهِمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ يُحِبُّ ٱلۡمُقۡسِطِينَ ٨ إِنَّمَا يَنۡهَىٰكُمُ ٱللَّهُ عَنِ ٱلَّذِينَ قَٰتَلُوكُمۡ فِي ٱلدِّينِ وَأَخۡرَجُوكُم مِّن دِيَٰرِكُمۡ وَظَٰهَرُواْ عَلَىٰٓ إِخۡرَاجِكُمۡ أَن تَوَلَّوۡهُمۡۚ وَمَن يَتَوَلَّهُمۡ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلظَّٰلِمُونَ ٩[الممتحنة: ۸-٩].

خدا شما را از نیکى کردن و رعایت عدالت نسبت به کسانى که در راه دین با شما پیکار نکردند و از خانه و دیارتان بیرون نراندند نهى نمى‏کند چرا که خداوند عدالت‏پیشگان را دوست دارد. تنها شما را از دوستى و رابطه با کسانى نهى مى‏کند که در امر دین با شما پیکار کردند و شما را از خانه‌هایتان بیرون راندند یا به بیرون‏راندن شما کمک کردند و هر کس با آنان رابطه دوستى داشته باشد ظالم و ستمگر است!

جواب:

اتفاقاً بر عکس، آیه شهادت می‌دهد که دو نفر با هم از مکه خارج شدند و سفسطۀ شما ﴿هَبَآءٗ مَّنثُورًا ٢٣خواهد شد. ان شاء الله

در مورد سخن آلوسی، سخن او کاملاً واضح است وقتی ایشان می‌فرمایند: «فخرج صلى الله تعالى عليه وسلم بنفسه»به این معناست که نبی اکرم جشخصاً خارج شدند. نه اینکه به تنهایی خارج شدند!!!

هر کس که نقل قزوینی و ترجمۀ او را بخواند گمان می‌برد که علامه آلوسی با قزوینی هم عقیده است در صورتی که چنین نیست و علامه آلوسی می‌نویسند: «وأذن له عليه الصلاة والسلام في الهجرة فخرج مع صاحبه أبي بكر رضي الله تعالى عنه إلى الغار» [۳٧۳]

اما اینکه می‌گوید: «اگر ادعا شود که مقصود از اخراج در این آیه، آن است که کفار به آن حضرت فشار فراوانی وارد کردند، تا آن حضرت از مکه بیرون رود، مى‌گوییم این مطلب در مورد همه صحابه مشترک است»

سفسطۀ او در این جملات است؛ زیرا خود او هم می‌داند که منظور ما از اینکه می‌گوئیم پیامبر را مجبور به هجرت کردند چیست ولی به روی خودش هم نمی‌آورد... منظور ما این است:

قریشیان بر مسلمانان حاضر در مکه بسیار سخت می‌گرفتند و بر آنان فشار می‌آوردند به حدی که آنان مجبور به هجرت شدند، اما با این وجود حضرت نبی اکرم و صدیق اکبر و حضرت علی و چندی از مسلمانان در مکه مانده بودند، چرا؟؟ مگر بر آن‌ها فشار نمی‌آوردند؟ چرا آن‌ها هجرت را به تأخیر انداختند و همان موقع هجرت نکردند؟ چرا در آنشب خاص هجرت کرند؟ چرا یک روز دیگر صبر نکردند؟

دلیلش را همه می‌دانیم، دلیل آن است که قریشیان خانۀ نبی اکرم را محاصره کردند و خواستند ایشان را به قتل برسانند پس چاره ای جز هجرت باقی نمانده بود، آنان با هم گرد آمده بودند که پیامبر را بکشند، پس به نوعی پیامبر را مجبور کردند که هجرت کند و خارج شود.

همین سخن ما را مرجع تقلید شیعه، جناب «مکارم شیرازی» به شیوه‌ای دیگر بیان کرده است.

ایشان در کتاب تفسیرشان می‌نویسند: «إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِينَ كَفَرُوا وبالطبع فإنّهم لم يريدوا إخراجه بل أرادوا قتله، لكن لما كانت نتيجة المؤامرة خروج النّبي من مكّة فرارا منهم، فقد نسبت الآية إخراجه إليهم» [۳٧۴]

یعنی: «﴿إِذۡ أَخۡرَجَهُ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْالبته قصد کفار بیرون کردن او از « مکه» نبود، بلکه تصمیم به کشتن او داشتند، ولى چون نتیجه کارشان بیرون رفتن پیامبر ج از مکه شد این نسبت به آن‌ها داده شده است.» [۳٧۵]

اما ابوبکر صدیقسهمان شب مجبور به هجرت نبود، می‌توانست در مکه بماند، چونکه کسی قصد جان او را نکرده بود که اجباراً هجرت کنند؛ بگذارید این مثال را مطرح کنم.

عده‌ای را در یک محیط بسته که فقط یک راه خروج دارد (=مکه) در نظر بگیرید، اشخاصی نیز در این محیط هستند که دست‌هایشان بسته است (=مسلمانان) و افراد دیگری نیز هستند که چماق بدست در این محیط حاضرند (=قریشیان) از بین آن عدۀ دست بسته، گروهی از محیط خارج می‌شوند و از خطر می‌جهند (=هجرت می‌کنند)، اما دو نفر می‌مانند، آن عده که چماق بدست داشتند؛ چماق‌ها را انداخته و شمشیر می‌کشند! شمشیرها را کشیده و به سمت یکی از آن دو نفر (=نبی اکرم) می‌روند؛ شخص تهدید شده چاره را در این می‌بیند که از این محیط خارج شود و همینکار را هم می‌کند (=هجرت)؛ اما می‌ماند یک نفر دیگر (ابوبکر صدیق)؛ معاملۀ تهدید کنندگان با این شخص معاملۀ چماق است و بدن، نه معاملۀ شمشیر و جان؛ پس آن نفر باقی مانده می‌تواند بماند و تحمل کند و می‌تواند خارج شود و به دوستان ملحق شود، اجباری در کار نیست»

مختصر بگویم: اصحاب اگر می‌خواستند می‌توانستند در مکه بمانند و زندگی کنند منتهی زندگی با محنت چنانکه ۱۳ سال به همین طریق زندگی کردند؛ اما پیامبر اکرم بعد از آن شب دیگر نمی‌توانستند در مکه بماند و به اجبار هجرت کردند.

اما بر گردیم به ابتدای سخن و متن آیه؛ گفته شد که از متن آیه استفاده می‌شود که خروج نبی اکرم جو ابوبکر صدیق به اتفاق بود و آن دو به اتفاق از مکه خارج شده‌اند، به این دلیل:

آیه می‌فرماید: «﴿إِذۡ أَخۡرَجَهُ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ ثَانِيَ ٱثۡنَيۡنِ...یعنی: وقتی که او را بیرون کردند او دومین دو نفر بود» شاید بگوئید ثانی اثنین مربوط ﴿إِذۡ هُمَا فِي ٱلۡغَارِاست، (که بی‌اشکال است که مربوط به هردو زمان باشد) اما می‌بینیم که مفسرین شیعه و سنی خلاف این را گفته‌اند و سخن ما را تأیید کرده‌اند؛ بخوانید:

۱- ملا فتح الله کاشانیدر این باره می‌نویسد: ﴿إِذۡ أَخۡرَجَهُ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْوقتى که بیرون کردند او را کافران یعنى قصد اخراج و قتل او کردند از مکه و حقتعالى او را دستوری خروج داد و اسناد اخراج بکفار باعتبار قصد ایشان بود بآن و جزاء الا تنصروه محذوفست که ان فسینصره اللَّه است چنانچه باین مترجم شده و اقامه آنچه دالست بر آن در مقام آن و قوله ثانِی اثْنَینِ حالست از ضمیر أَخْرَجَهُ یعنى اخراج رسول کردند در حالتى که دویم دو بود یعنى با او نبود مگر یک کس که آن ابوبکر است و قوله إِذْ هُما بدل ثانى است یا ظرف ثانى اثنین یعنى نصرت داد پیغمبر را وقتى که او و ابوبکر فِی الْغارِ در غار بودند و یا رسول دوم دو بود در وقتى که هردو در غار ثور بودند.» [۳٧۶]

از قول او فهمیدیم که آیه ثابت می‌کند که زمانی که پیامبر از مکه خارج می‌شدند شخصی همراه او بود و همان شخص هم در غار با او بود! و آن شخص نیز حضرت صدیق اکبر بود.

۲- کاشفی سبزواری می‌نویسد: «آنگاه که قصد بیرون کردن او کردند کافران از مکه و حق سبحانه او را دستوری خروج داد در حالتیکه دوم دو تن بودند و نصرت داد بوقتیکه بودند هردو در غار ثور» [۳٧٧]

۳- ابن ادریس حلی: «قوله تعالى «ثاني اثنين» مجرد الاخبار أن النبي خرج ومعه غيره» [۳٧۸]

۴- شیخ محمد جواد نجفى خمینى: «از جمله مواردى که خداى توانا پیامبر خود را نصرت داد هنگامى بود که افراد کافر آن حضرت را در حالى که یکى از دو نفر بود از مکه معظمه خارج نمودند....» [۳٧٩]

۵- شریف لاهیجی می‌نویسد: «﴿إِذۡ أَخۡرَجَهُ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْوقتی که قصد بیرون کردن او کردند ناگرویدگان ﴿ثَانِيَ ٱثۡنَيۡنِدر حالتی که آن حضرت یکی از جمله دو کس بود که سومی همراه ایشان نبود ﴿إِذۡ هُمَا فِي ٱلۡغَارِوقتیکه او مصاحبش ابوبکر در غار جبل ثور بودند ﴿إِذۡ يَقُولُچون گفت پیغمبر.....» [۳۸۰]

۶- سید بلاغی می‌نویسد: «آنگاه که کافران او را (در اثر توطئه و تهیه وسائل ترور از مکه) بیرون راندند در حالیکه دومین دو کس بود» [۳۸۱]

٧- آیت اللّه طیب‏: «اگر شما پیغمبر را یارى نکردید پس بتحقیق خداوند او را یارى فرمود زمانى که خارج کردند او را کسانى که کافر بودند دو بدو زمانى که این دو در غار بودند.» [۳۸۲]

۸- شیخ حسین بن حسن جرجانى: «وى را یارى کرد در شب غار چون کافران وى را از مکه بیرون کردند و قصد کشتن او کردند او بیرون شد از مکه و دوّم دو تن بود یعنى دوّم صاحب خود بود و آن ابوبکر بود...» [۳۸۳]

٩- مکارم شیرازی می‌نویسد: ««آن هنگام که کافران او را (از مکه) بیرون کردند در حالى که دومین نفر بود (و یک نفر همراه او بیش نبود) در آن هنگام که آن دو در غار بودند و او به همسفر خود مى‏گفت غم مخور خدا با ماست!» [۳۸۴]

و می‌نویسد: «﴿إِذۡ أَخۡرَجَهُ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْالبته قصد کفار بیرون کردن او از «مکه» نبود، بلکه تصمیم به کشتن او داشتند، ولى چون نتیجه کارشان بیرون رفتن پیامبر ج از مکه شد این نسبت به آن‌ها داده شده است. سپس مى‏گوید: «این در حالى بود که او دومین نفر بود» ﴿ثَانِيَ ٱثۡنَيۡنِاشاره به اینکه جز یک نفر همراه او نبود و این نهایت تنهایى او را در این سفر پر خطر نشان مى‏دهد و همسفر او ابوبکر بود. «به هنگامى که دو نفر به غار، یعنى» غار ثور «پناه بردند» ﴿إِذۡ هُمَا فِي ٱلۡغَارِ» [۳۸۵]

۱۰- ابراهیم عاملیسخن فخر رازی را تائیداً آورده و نوشته: «﴿ثَانِيَ ٱثۡنَيۡنِامام فخر: کلمه‏ى ثانى منصوب است، چون حال است و معنى این است: او را بیرون کردند به صورت دوّمى دو نفر، و هردو نفر که با هم هستند، یک نفرشان دوّمى آن دیگرى است.» [۳۸۶]

و در ترجمۀ آیه می‌نویسد: «اگر شما یارى پیغمبر نکنید البتّه خدا او را یارى کند [چنانکه او را یارى کرد] آنگاه که کافران برونش کردند به این گونه که او دوّمین از دو نفر فرارى بود [چون ز یارانش یکى با او بود] و هردو در غار [پنهان‏] شدند و با آن دوست خود گفت‏...» [۳۸٧]

تا به اینجا از ده نفر از بزرگان مفسرین شیعه نقل شد که آیه را برخلاف قزوینی تفسیر کرده‌اند و سخن ما را که می‌گوئیم آیه ثابت می‌کند که آن دو با هم خارج شدند تائید می‌کنند!

اما این ده نفر فقط نمونه ای بود برای رسوا کردن قزوینی و ما برای اینکه جایی برای ایراد باقی نگذاریم از چند نفر از علمای شیعه که قرآن را به زبان فارسی ترجمه کرده‌اند نیز نقل قول می‌کنیم تا حجت تمام شود.

۱- الهى قمشه‏اى‏: «اگر شما او را (یعنى رسول خدا را) یارى نکنید البته خداوند او را یارى کرد هنگامى که کافران او را که یکى از دو تن بود (از مکه) بیرون کردند...» [۳۸۸]

۲- حجةالاسلام حسین انصاریان‏: «اگر پیامبر را یارى ندهید، یقیناً خدا او را یارى مى‏دهد چنان که او را یارى داد هنگامى که کافران از مکه بیرونش کردند در حالى که یکى از دو تن بود، آن زمان هردو در غار [ثور نزدیک مکه‏] بودند، همان زمانى که به همراهش گفت.... ‏» [۳۸٩]

۳- ابو الفضل بهرام پور: «اگر او را یارى نکنید، البته خدا یاریش کرد، آن دم که کافران او را [از مکه‏] بیرون کردند [که یک همراه بیشتر نداشت و او] دومین دو نفر بود، آن‏گاه که آن‌ها در غار بودند، وقتى به همراه خود [ابوبکر] مى‏گفت‏...» [۳٩۰]

۴- دکتر على اصغر حلبى‏: «اگر او را یارى نکنید به یقین خدا او را نصرت دهد. آن گاه که کافران او را [از مکه‏] بیرون کردند [او] دومین دو تن بود، در حالى که آن دو در غار بودند و [او] به یار خویش مى‏گفت‏..» [۳٩۱]

۵- زین العابدین رهنما: «اگر او را یارى نکنید به یقین خدا او را نصرت دهد. آنگاه که کافران او را (از مکه) بیرون کردند (او) دومین دو تن بود، در حالى که آن دو در غار بودند و (او) به یار خویش مى‏گفت‏..» [۳٩۲]

۶- حاج شیخ رضا سراج: «اگر یارى نکنید پیغمبر را حقا که یاریش کرد خدا آنگاه که قصد بیرون کردنش کردند (از مکه) آنانکه کافر شدند در حالیکه آن بزرگوار دومین دو تن بود آنگه که هردو در غار (ثور) بودند..» [۳٩۳]

٧- مهندس على اکبر طاهرى قزوینى‏: «اگر شما پیامبر را یارى نکنید [خدا متوجه اوست‏]، بدان هنگام که انکار ورزان [از مکه‏] اخراجش کردند، در حالى که [فقط] دو نفر بودند، خدا یارى‏اش کرد وقتى که در غار [ثور مخفى‏] بودند، به معاشر خود [ابوبکر] مى‏گفت:..» [۳٩۴]

۸- احمد کاویانپور: «اگر شما پیامبر را یارى نکنید، خدا او را یارى خواهد کرد (همانگونه که در سخت ترین ساعات او را تنها نگذاشت) هنگامى که کافران او را (از مکه) بیرون کردند، او دومین نفر بود (و بیش از یک نفر همراهش نبود) در آن هنگام که آن دو نفر در غار (مخفى) بودند..» [۳٩۵]

٩- حاج عبدالمجید صادق نوبری: «اگر شما به رسول خدا جکمک نکنید حقیقتا خداوند تعالى به او کمک نمود آن زمان که کفار او را از مکه خارج نمودند یکى از دو نفر بود (یکى خودش و دیگرى ابوبکر) آن زمان که هردو در غار بودند، آن زمان که ابوبکر را خوف گرفته بود..» [۳٩۶]

۱۰- سید علی نقی فیض الاسلام: «اگر پیغمبر جرا (براى رفتن بجنگ تبوک) یارى نکنید، پس (نمی‌توانید باو زیانى رسانید، چنان که در گذشته کمى یار و یاور بآن حضرت زیان نرسانید، و) خدا او را یارى کرد هنگامى (در شب اوّل ماه ربیع الاوّل سال سیزدهم از بعثت) که کفّار و ناگرویدگان (بخدا و رسول) آن بزرگوار را (از مکه) بیرون کردند (خواستند بیرون کنند، پس آن حضرت امیر المؤمنین «صلوات اللَّه علیه» را در جاى خود خواباند و در همان شب با ابوبکر بسوى ثور «نام کوهى است در مکه» رفتند) در حالى که آن حضرت دوّمى از دو بود (کسى با او جز ابوبکر نبود) آن گاه که هردو در غار و شکاف (ثور) بودند..» [۳٩٧]

سید غلامرضا سعیدی [۳٩۸]می نویسد: «اگر شما او را یاری نکنید؛خدا کمکش خواهد کرد و هنگامی‏ که کفار این دو نفر مهاجر را از میان خودشان بیرون راندند وقتیکه درون غار پنهان شده بودند؛پیغمبر بابوبکر فرمود: نگران نباش زیرا خدا با ماست.» [۳٩٩]

پس ثابت شد که از متن آیه فهمیده می‌شود که نبی اکرم جو ابوبکر صدیق علیه الصلاة والسلام هردو با هم از مکه خارج شده‌اند و به این طریق می‌فهمیم که حضرت نبی اکرم و ابوبکر صدیق در داخل مکه از مکانی مشخص به اتفاق همدیگر حرکت کرده‌اند و این یعنی تأیید نقل مؤرخین بزرگ اسلامی که معتقدند پیامبر اکرم و ابوبکر صدیق، از خانۀ حضرت ابوبکر صدیق حرکت کردند و به سوی غار شتافتند.

جالب اینجاست که قزوینی در همین مقالۀ خود گاه چنان مرتکب تناقض گویی می‌شود که حد ندارد! خود او قولی را از شیخ طوسی خودشان نقل کرده که علیه اوست، قزوینی می‌نویسد: «شیخ طوسى در این باره مى‌فرماید:

«وليس في الآية ما يدل على تفضيل أبي بكر، لان قوله « ثاني اثنين» مجرد الاخبار أن النبيجخرج ومعه غيره» [۴۰۰]

یعنی: «در این آیه چیزى وجود ندارد که دلالت بر برترى ابوبکر داشته باشد؛ زیرا «ثانى اثنین» تنها از مطلب گزارش مى‌دهد که رسول خدا در حالى از مکه خارج شد که شخص دیگرى همراه او بوده است»

دقت کردید؟ او که می‌گفت: پیامبر به تنهایی از شهر خارج شده و ابوبکر خارج از شهر با پیامبر همراه شده، حال چه شد که به قولی از علمای خودشان متمسک می‌شود که اعلام می‌کند ابوبکر همراه پیامبر از مکه خارج شد؟!! واقعاً که دروغگو کم حافظه است و واقعاً که چوب خدا صدا ندارد.

با این وجود دیگر لازم نیست به دیگر شبهات قزوینی حول همراه بودن ابوبکر صدیق از داخل مکه با نبی اکرم جوابی بنویسیم؛ اما برای اینکه بهانه‌ای باقی نماند به آن شبهات نیز می‌پردازیم.

[۳٧۳] تفسیر روح المعانی آلوسی ذیل آیۀ ۳۰ سورۀ بقره [۳٧۴] الأمثل فی تفسیر کتاب الله المنزل، ج‏۶، ص: ۵٧، مکارم شیرازى؛ مدرسه امام على بن ابى طالب‏ مکان _ قم‏،ط۱ [۳٧۵] تفسیر نمونه، ج‏٧، ص: ۴۱٩-۴۲۰، مکارم شیرازی؛ دار الکتب الإسلامیة _ تهران‏،ط۱ [۳٧۶] تفسیر منهج الصادقین فی إلزام المخالفین، ج‏۴، ص: ۲٧۰، ملا فتح الله کاشانی (م٩۸۸ق)؛ همینطور در تفسیر زبدة التفاسیر نوشتۀ فتح الله کاشانی با این متن: «إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِينَ كَفَرُوا ثانِيَ اثْنَيْنِ حال كونه أحد اثنين، أي: لم يكن معه إلّا رجل واحد- وهو أبو بكر- فلن يخذله من بعد...» زبدة التفاسیر، ج‏۳، ص: ۱۱۳ _قم [۳٧٧] تفسیر مواهب علیه (تفسیر حسینی) ج۲ ص۶۱، ذیل آیۀ ۴۰ توبه، حسین بن على ‏کاشفى سبزوارى (م٩۱۰ق)؛ سازمان چاپ وانتشارات اقبال _ تهران [۳٧۸] المنتخب من تفسیر التبیان، ج‏۱، ص: ۳٧۴، ابن ادریس حلى (م۵٩۸ق)؛ کتابخانه آیت الله مرعشى _ قم‏، ۱۴۰٩ ق‏،ط۱ [۳٧٩] تفسیر آسان (منتخب از تفاسیر معتبر) ج‏۶، ص ۲۸۰، محمد جواد نجفی خمینی (م۱۴۱٩ق)‏:؛ انتشارات اسلامیه_ تهران‏،ط۱ [۳۸۰] تفسیر شریف لاهیجی ج۲ ص۲۶۶، بهاء الدین محمد شیخعلی الشریف اللاهیجی (م ۱۰۸۸ق)؛ موسسه مطبوعات علمی _تهران،۱۳۶۳ش [۳۸۱] حجة التفاسیر و بلاغ الإکسیر (تفسیر بلاغی)، ج‏۳، ص: ٩٩ به بعد ذیل آیۀ ۴۰ توبه، سید عبد الحجت بلاغى (م قرن ۱۴)؛ انتشارات حکمت ‏_ قم‏، ۱۳۸۶ ق‏ [۳۸۲] أطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج‏۶، ص: ۲۲۱، سید عبدالحسین طیب (م قرن ۱۴) _تهران [۳۸۳] جلاء الأذهان و جلاء الأحزان (تفسیر گازر)، ج‏۴، ص: ٧۳ ، حسین بن حسن ابو المحاسن جرجانى (م اواخر قرن٩) ‏؛ انتشارات دانشگاه تهران‏ _ تهران‏،ط۱ [۳۸۴] تفسیر نمونه، ج‏٧، ص: ۴۱۸،مکارم شیرازی؛ دار الکتب الإسلامیة _ تهران‏، ۱۳٧۴ ش،‏ ط۱ [۳۸۵] تفسیر نمونه، ج‏٧، ص: ۴۱٩-۴۲۰؛ و همچنین در ترجمۀ عربی همین تفسیر با عنوان «الأمثل فی تفسیر کتاب الله المنزل»، ج‏۶، ص: ۵٧؛ مدرسه امام على بن ابى طالب‏ _ قم‏، ۱۴۲۱ ق‏،ط۱ [۳۸۶] تفسیر عاملی، ج‏۴، ص: ۴۰۰، ابراهیم عاملى (م۱۳۴٧ش) ‏؛ انتشارات صدوق‏ _ تهران‏ [۳۸٧] تفسیر عاملی، ج‏۴، ص: ۳٩۸ [۳۸۸] ترجمه قرآن از الهى قمشه‏اى، ص: ۱٩۳ _قم [۳۸٩] ترجمه قرآن از انصاریان، ص: ۱٩۳ _قم [۳٩۰] ترجمه قرآن از ابو الفضل بهرام پور، ص: ۱٩۳ _قم [۳٩۱] ترجمه قرآن از حلبى، ص: ۱٩۳ _تهران [۳٩۲] ترجمه و تفسیر رهنما، ج‏۲، ص: ٩۱ _تهران [۳٩۳] ترجمه سراج، ص: ۱٩۳ _تهران [۳٩۴] ترجمه طاهرى، ص: ۱٩۳ _ تهران [۳٩۵] ترجمه کاویانپور، ص: ۱٩۳ _تهران [۳٩۶] ترجمه و تفسیر نوبرى، ج‏۱، ص: ۱۶۵، عبدالمجید صادق نوبری؛ سازمان چاپ وانتشارات اقبال‏_ تهران‏، ۱۳٩۶ ق‏،ط ۱ [۳٩٧] ترجمه و تفسیر فیض الاسلام، ج‏۱، ص: ۳٧۰ _ تهران [۳٩۸] پدر زن «علامه سید جعفر شهیدی» از بزرگان شیعه [۳٩٩] به نقل از «مجلۀ جهان دانش» فروردین ۱۳۳٩، شمارۀ۱ ص۱٧٩ – ۱۸۰،عنوان مقاله: «مبدأ تاریخ هجری» سید غلامرضا سعیدی [۴۰۰] التبیان فی تفسیر القرآن، ج ۵ ص ۲۲۲،طوسی؛ مکتب الإعلام الإسلامی،ط۱