گواهی علمای شیعه: شروع هجرت از خانۀ ابوبکر بوده!
مولوی دلدار علی از مجتهدین شیعۀ هند در کتاب «ذو الفقار» خودش مینویسد: «احتجاج باین آیت موقوف است که به ثبوت رسد که هجرت ابوبکر باجازت حضرت نبوی واقع شده، و شیعه این را قبول ندارند» [٧۱۵]
و به حمد الله ما تا به اینجا از طرق مختلف از قرآن و کتب شیعه ثابت کردیم که حضرت ابوبکر صدیق از داخل مکه با پیامبر همراه شده و ابوبکر توسط پیامبر انتخاب شده است.
الف. ما از خود آیه ثابت کردیم، زمانی که پیامبر اکرم جاز مکه خارج شدند، شخصی همراه او بود که به اتفاق تمامی مؤرخین و سیره نگاران آن شخص ابوبکر صدیق بوده است.
ب. در کتب شیعه نیز روایات و اقوال بسیاری وجود دارد که مهر تایید بر این ادعا میزند، که بعضی از آنها را نقل میکنیم:
۱- مکارم شیرازی مرجع تقلید شیعیان مینویسد: «و أما أبو بكر فقد خرج مع النبي الأكرم صلى الله عليه وآله وتخلص من الخطر ولجأ إلى غار ثور» [٧۱۶]
یعنی: «امّا ابوبکر که همراه پیامبر جاز کانون خطر خارج شده و در غار ثور پناه گرفته است.» [٧۱٧]
۲- زین العابدین رهنما، مینویسد: «رسول مشتى خاک برگرفت و بر سرهاى ایشان پاشید خداى تعالى ایشان را کور گردانید! رسول یکسر برفت تا سراى ابوبکرس. وى را آگاه کرد. گفت:
هین که وقت هجرت آمد و امر آمد برفتن. چه گویى بکدام سو رویم؟ بو بکر گفت: یا رسول الله. صواب آنست که در کوه (ثبیر) یا در کوه (ثور) شویم که در آن کوه غاریست عظیم و گوسپندان من، بزمستان چند روز در آنجا باشند آنجا رویم در آنجا مىباشیم تا حدیث ما کمتر شود و بهر سوى ما را بجویند. چون نومید گردند و فرو نشینند آنگاه ما از آنجا برویم. در آنوقت برفتند بسوى غار، و على÷بر بستر رسول مىبود تا بآخر شب.» [٧۱۸]
این یکی از علمای شیعه است که تفسیرش به زبان فارسی موجود و مشهور است، او نه تنها معتقد است که ابوبکر به انتخاب پیامبر همسفر ایشان گشته بلکه معتقد است، ابوبکر بود که مسیر را به پیامبر پیشنهاد کرد و ابوبکر بود که گفت: به غار ثور برویم!
برای دانستن مقام علمی این عالم شیعی کافیست که به ابتدای کتاب «زندگانی حسین» که آن هم اثر زین العابدین رهنماست، رجوع کنید و در آن تقریظ «آیةالله حاج شیخ خلیل کمرهای» و همچنین «سید محمد علی جمال زاده» و «دکتر مبشری» و «دکتر مهدی پرهام» را بخوانید، تا این نویسندۀ شیعی را بشناسید.
۳- محمد کریم العلوی الحسینی الموسوی که از مفسرین شیعه است، مینویسد: «علی÷را در رختخواب خود خوابانید، شخصا بمنزل ابوبکر رفتند ابوبکر عرض کرد یا رسول الله چه خبر است؟ فرمود: بهجرت مامور شده ام عرض کرد یا رسول الله من هم در خدمتتان هستم؟ فرمودند آری عرض کرد یا رسول الله دو شتر خوب دارم یکی را سوار شو فرمود بقیمت قبول دارم هردو از مکه خارج شدند تا کوه ثور رسیدند آنجا غاری بود داخل غار پنهان شدند...» [٧۱٩]
۴- ملا فتح الله کاشانی مینویسد: «پس پیغمبر جشب پنجشنبه در شهر مکه امیر المؤمنین÷را بر جای خود بخوابانید و خود از خانه ابوبکر برفاقت او بیرون آمده بدان غار توجه نمود و شب در آنجا بیتوته فرمود» [٧۲۰]
۵- حسین بن على کاشفى سبزوارى مینویسد: «پس حضرت رسالتپناه ج شب پنجشنبه غرّه ربیع الاوّل از شهر مکه از خانه صدیقسبرفاقت وى بیرون آمده بدان غار توجه نمود و شب در آنجا بیتوتت فرمود.» [٧۲۱]
۶- احمد بن تاج الدین استر آبادی، مینویسد: «گفتند: محمّد کجا است؟ على فرمود که نمىدانم. بعد از گفتگوى بسیار و کشاکشبىشمار دست از على بداشتند و از آنجا بیرون آمده با شمشیرهاى برهنه به قصد قتل پیغمبر همت برگماشتند. اما آن سرور از میان مشرکان بیرون آمده به خانه عایشه رفت و ابى بکر را از خانه بیرون آورد، و شترى چند داشت، آن سرور یک شتر را از او بخرید و چیزى از طعام که حاضر بود برداشت و به اتفاق ابى بکر از مکه بیرون رفت و مقرر بود که صاحب شتران، شتران را در فلان روز به در غار ثور آورد. آن حضرت به پاى برهنه و به شکم گرسنه به صد هزار محنت و مشقت از جور مشرکان و جفاى لئیمان به همراهى ابى بکر رفتند...» [٧۲۲]
٧- حجة الاسلام محسن قرائتی مینویسد: «آن حضرت، على بن ابى طالب علیهما السلام را به جاى خود خواباند و شبانه همراه ابوبکر به سوى غار ثور رفت. کفّار در تعقیب پیامبر جتا در غار آمدند...» [٧۲۳]
۸- سید احمد محیط طباطبایی در رسالۀ «دویا سه غار در کوه ثور» مینویسد: «حضرت رسول ج در ماه صفر از سال سیزدهم بعثت برای اینکه نقشهء سران بدخواه قریش را در خاموش ساختن چراغ هدایت، بر هم زند تصمیم به هجرت از مکه به مدینه گرفت و در همان شبی که عدهای از دشمنان در پیرامون سرای او انتظار موقع مقرر را برای اجرای نقشه شوم خود میکشیدند از سرای خود برآمد و پوشیده از چشم جویای آنان به خانه ابوبکر رفت و بهمراهی او به کوه ثور در جنوب شهر مکه بر سر راه یمن برآمد و در غاری که نزدیک به قله کوه بود نهان شدند.» [٧۲۴]
٩- حاج عبد المجید صادق نوبری مینویسد: «رسول اکرم شبانه بعد از خروج از مکه على÷را در رختخواب خود گذاشته شخصا به منزل ابوبکر رفتند ابوبکر عرض کرد یا رسول اللَّه چه خبر است؟ فرمود به هجرت مأمور شدهام عرض کرد یا رسول اللَّه من هم در خدمتتان هستم؟ فرمودند آرى عرض کرد یا رسول اللَّه دو شتر خوب دارم یکى را سوار شو، فرمود به قیمت قبول دارم هردو از مکه خارج شدند تا کوه ثور رسیدند آنجا غارى بود داخل غار شده پنهان شدند» [٧۲۵]
۱۰- امام حسن عسکری در تفسیری که به ایشان منسوب است مطلبی را عنوان میکند که طبق آن میفهمیم که خداوند به پیامبر امر کرده که ابوبکر را همراه خود ببرد!! وی مینویسد: «فإن الله تعالى قد أوحى إليه: يا محمد إن العلي الأعلى يقرأ عليك السلام... وآمرك أن تستصحب أبا بكر، فإنه إن آنسك وساعدك ووازرك- وثبت على ما يعاهدك ويعاقدك، كان في الجنة من رفقائك، وفي غرفاتها من خلصائك....... ثم قال رسول الله ج لأبي بكر: أ رضيت أن تكون معي يا أبا بكر تطلب كما أطلب، وتعرف بأنك أنت الذي تحملني على ما أدعيه، فتحمل عني أنواع العذاب قال أبو بكر: يا رسول الله أما أنا لو عشت عمر الدنيا- أعذب في جميعها أشد عذاب- لا ينزل علي موت مريح، ولا فرج متيح وكان في ذلك محبتك لكان ذلك أحب إلي- من أن أتنعم فيها- وأنا مالك لجميع ممالك ملوكها في مخالفتك، وهل أنا ومالي وولدي إلا فداؤك فقال رسول الله ص: لا جرم- إن اطلع الله على قلبك ووجد ما فيه- موافقا لما جرى على لسانك، جعلك مني بمنزلة السمع والبصر والرأس من الجسد، وبمنزلة الروح من البدن...» [٧۲۶]
یعنی: «پس همانا خدای تعالی وحی فرستاد بر نبی اکرم که ای محمد خداوند برتر و اعلی به تو سلام میرساند... و خدا تو را امر میکند که ابوبکر را در این سفر مصاحب خود بگردانی، پس همانا اگر او با تو انس گرفت و کمک کرد و وزیر تو شد و بر آن چیز که عهد کرده ثابت ماند، او در بهشت از دوستان تو و در اطاقهایت از برگزیدگان خواهد بود.... سپس رسول خدا جبه ابوبکر گفت: ای ابوبکر آیا راضی هستی که همراه من باشی و همانطور که مشرکین به دنبال من میآیند به دنبال تو هم بیایند؟ و همچنین شهرت یابد که توئی که مرا برین کار آماده کردی و بسبب رفاقت من هرگونه آزار به تو برسد؟ ابوبکر عرض کرد: یا رسول الله، اگر در محنت تو گرفتار بلاها گردم و در تمام عمر به شدیدترین عذابها مبتلا باشم که هیچ وقت از آن رهایی نیابم، نزد من دوست داشتنىتر از آن است که از نعمت و خوشى برخوردار باشم و مالک تمام سرزمینهاى پادشاهانى باشم که مخالف تو و دعوتت هستند.. و آیا من و همچنین مال و فرزندانم، غیر از آنیم که فداى تو شویم؟!
پیغمبر جدر جواب این سخنهای مخلصانه، فرمود: «بدون شک خداوند از قلب تو آگاه است و مىداند آنچه که بر زبان تو جارى شد با قلب تو موافق است و خداوند تو را برایم به منزله گوش و چشم، و سر نسبت به بدن، و روح نسبت به جسم قرار داده است.»
از این روایت که از امام شیعه نقل شد ثابت میشود که خداوند به نبی اکرم امر کرده که ابوبکر را مصاحب خود بگرداند و همچنین اخلاص حضرت صدیق ثابت میگردد.
نواب محسن الملک بعد از نقل روایت فوق مینویسد:
«نمیدانم که بعد این روایت چگونه بر زبان شیعه این بهتان بدتر از هذیان رفت که ابوبکر صدیق بیاجازه سدّ راه شده و بر راه ایستاده بود زیرا که خود امام حسن عسکری که (نزد شیعه امام یازدهم و مثل رسول معصوم و مفترض الطاعة است) تصدیق این واقعه میکند که پیغمبر خدا بحکم الهی و وحی سماوی ابوبکر را همراه خود گرفته بود.
درین روایت آنچه مکالمه رسول با صدیق منقول است درین مکالمه سخن طرفین را اگر به نظر تدبر آورده شود ظاهر میشود که حضرت صدیق را با حضرت رسول چه عشق و محبتی بود و رسول هم با او چه قدر محبت میداشت که او را به سمع و بصر و دل و جان خود تشبیه داد، باید دانست که آنگاه که مولانا حیدرعلی/این روایت را از تفسیر امام حسن عسکری÷به در آورد و نزد سبحان علی خان [٧۲٧]فرستاد، سبحان علی خان بدیدن این روایت حواسش باخته شد و چگونه چنین نشود که از قول امام، معیت حضرت صدیق در سفر هجرت بوحی الهی و تشبیه کردن پیغمبر او را به سمع و بصر ثابت گردید و بعد ثبوت این امر، در بطلان مذهب امامیه راهی نماند.
سبحان علی بعد از دیدن این روایت، نامه به بردار دینی خود مولوی نورالدین که قرة العین شهید ثالث ایشان (یعنی قاضی نورالله شوستری) بود نوشته و آن نامه بلفظ در کتاب رسالةالمکاتیب فی رویةالثعالب والغرابیب، مطبوعه سنه ۱۲۶۸ هـ صفحه ۱۸٩ منقول است، این نامه قابل دید و لائق شنید است که اقتباس آن بلفظه درینجا میآریم: «لیکن اشکال همین است که ناصبی (یعنی مولانا حیدر علی) احادیث طریقه امامیه را التقاط (= نقل) کرده بالفعل پنج جزو از کتاب ابرام بصارة العین یا چه نام دارد فرستاد در آن حدیث مربوط از تفسیر منسوب به حضرت امام حسن عسکری÷قصۀ هجرت در مدح ابوبکر نقل کرده پس اگر تالیفش و تالیف بنده بدست کسی از متمذهبین بمذهب غیر اسلام افتد وا حسرتاه و وا اسفاه یعنی معاذ الله حکم به تعارضا وتساقطا کند. مدبر عالم جلت قدرته زمان ظهور صاحب الامر و الزمان زود برساند تا این اختلاف از میان برخیزد».
الغرض، سبحان علی خان هزار وا ویلاه و وا حسرتاه کند و چندان که خواهد دعای ظهور صاحب الامر نماید چرا که نمیتواند تکذیب امام حسن عسکری بکند. ای برادران، اندکی تامل کنید که امام فرمود که ابوبکر با اجازه سدّ راه شده ایستاد درین صورت ما چه کنیم تصدیق قول امام کنیم یا سخن شوستری را بپذیریم که حقیقت حال این است که قاضی شوستری بظاهر ادعای محبت ائمه میکند لیکن بباطن تکذیب ائمه مینماید و در پرده ى تشیع قدح اسلام میکند.... انتهی» [٧۲۸]
تا به اینجا قول ٩ نفر از علمای شیعه به علاوۀ قول یک امامشان را نقل کردیم که بنابراین اقوال؛ خداوند رسول خدا را امر نموده که ابوبکر را مصاحب خود بگرداند و پیامبر اکرم نیز به وقت هجرت به خانۀ ابوبکر آمده و به اتفاق به سوی غار حرکت کردهاند.
اما خوب است که بدانید، دستهای از اقوال و روایات شیعی نیز وجود دارد که به شکلی دیگر ثابت میکند که پیامبر اکرم حضرت ابوبکر را به عنوان همسفر انتخاب کرده است، منتهی شروع سفر را از خانۀ ابوبکر منکر میشوند؛ قول یکی از آنان را بخوانید:
سید محسن امین صاحب اعیان الشیعه مینویسد: «وأمر رسول الله ج أبا بكر وهند بن أبي هالة وهو ربيب رسول الله أمه خديجة أم المؤمنين ان يقعدا له بمكان ذكره لهما في طريقه إلى الغار ولبث مع على يوصيه ويأمره بالصبر حتى صلى العشاءين ثم خرج في فحمة العشاء الآخرة... ومضى حتى اتى إلى أبي بكر وهند فنهضا معه حتى وصلوا الغار وهو غار ثور جبل بأسفل مكة سمي باسم ثور بن عبد مناة بن ادا بن طابخة لأنه ولد عنده فقيل جبل ثور ويسمى أيضا اطحل فدخلا الغار ورجع هند إلى مكة لما أمره به رسول الله ج..» [٧۲٩]
یعنی: «رسول خدا جبه ابوبکر و هند بن ابى هاله، فرزند خدیجه ام المؤمنین، فرمود که در جایى در راه غار ثور منتظر او بمانند و خود با على ماند و او را به صبر و شکیب سفارش کرد تا آن که نماز مغرب و عشا را به جاى آورد و خود در تاریکى آخر شب از خانه بیرون زد..... پیامبر رهسپار شد تا به ابوبکر و هند بن ابى هاله رسید. آن دو با پیغمبر همراه شدند تا به غار ثور رسیدند. غار ثور کوهى بود در پایین مکه و آن را بدین مناسبت ثور نامیدند که ثور بن عبد مناة بن ادا بن طابخه در کنار این غار به دنیا آمده بود. این غار را همچنین اطحل نیز مىخواندند. پیغمبر و ابوبکر وارد غار شدند و هند بنا به دستور پیغمبر به مکه بازگشت.» [٧۳۰]
و در کتاب «ابن شهر آشوب» و «ابن حاتم عاملی» گفته شده که به علاوۀ ابوبکر و هند، عامر بن فهیره و ابن اریقط نیز مأمور شدند که در مسیر منتظر بمانند. [٧۳۱]
طبق این قول که مأخوذ از روایات شیعی است، شخص پیامبر، ابوبکر را به عنوان همسفر انتخاب کردهاند که این نیز خود چون کوهی بر گردۀ ملای قزلباش سنگینی میکند، طالبان میتوانند این روایت را در کتب سیرت و حدیث شیعیِ بسیاری بیابند. [٧۳۲]
[٧۱۵] به نقل از کتاب «باقیات الصالحات» نوشتۀ نواب محسن الملک سید محمد مهدی علی خان که از شیعیان هدایت شیعه به مذهب اهل سنت است. [٧۱۶] آیات الولایة فی القرآن (عربی)، ص: ۲۱۶، مکارم شیرازى _قم،ط۱ [٧۱٧] آیات ولایت در قرآن (فارسی)، ص: ۲٧۸، مکارم شیرازى_ قم،ط۳ [٧۱۸] ترجمه و تفسیر رهنما، ج۲، ص: ٧۰ ، رهنما زین العابدین _ تهران [٧۱٩] تفسیر کشف الحقایق عن نکت الایات و الدقائق (فارسی) ج۱ ص۸۰۳، محمد کریم العلوی الحسینی الموسوی _تهران، ط۳ [٧۲۰] تفسیر منهج الصادقین فی إلزام المخالفین، ج۴، ص: ۲٧۰،ملا فتح الله کاشانى _ تهران [٧۲۱] تفسیر مواهب علية، ص: ۴۱۰ لإ حسین بن علی کاشفی سبزواری _تهران [٧۲۲] آثار احمدى تاریخ زندگانى پیامبر اسلام و ائمه اطهار÷(فارسی)،ص:۱۲۲و۱۲۳، احمد بن تاج الدین استر آبادی (قرن۱۰) _تهران [٧۲۳] تفسیر نور، ج۵، ص: ۶۴، محسن قرائتى _تهران،ط۱۱ [٧۲۴]... به نقل از (مجله وحید، اردیبهشت ۱۳۴۵، شمارۀ ۲٩ ص ۳۸۴) عنوان مقاله: «دو یا سه غار در کوه ثور؟»، محیط طباطبائی [٧۲۵] ترجمه و تفسیر نوبرى، ج۱، ص: ۱۶۴،عبد المجید صادق نوبری _تهران [٧۲۶] التفسیر المنسوب إلى الإمام العسکری، ص: ۴۶۵-۴۶۸ _ قم،ط۱ [٧۲٧] از متکلمین شیعه [٧۲۸] به نقل از کتاب «باقیات الصالحات» نوشتۀ نواب محسن الملک سید محمد مهدی علی خان که از شیعیان هدایت شیعه به مذهب اهل سنت است. [٧۲٩] أعیان الشيعة، ج۱، ص: ۲۳٧ محسن الأمین _ بیروت [٧۳۰] سیره معصومان (ترجمه اعیان الشیعه)، ج۱، ص: ٧٩، مترجم على حجتى کرمانى _تهران،ط۲ [٧۳۱] المناقب،ج۱،ص:۱۸۳،ابن شهرآشوب _قم؛ الدر النظیم ص۱۱۵، إبن حاتم العاملی _قم (البته در این دو کتاب به جای عامر بن فهیره، عبد الله بن فهیره آمده است که اشتباه است و صحیح همان عامر بن فهیره است) [٧۳۲] حلیة الأبرار،ج۱،ص:۱۴۴، سید هاشم بحرانى_ قم؛بحار الأنوار، ج۱٩، ص: ۶۱؛ کشف الغمة لاربلی، ج۱، ص: ۴۰۴ _تبریز؛ موسوعة التاریخ الإسلامی،ج۱،ص:٧۳۴، محمد هادى یوسفى غروى_قم؛ سیرة المصطفى، المتن،ص۲۵۱ – ۲۵۲، هاشم معروف الحسنی؛ ترجمه سیرة المصطفى، ج۱، ص: ۳۰۰، حمید ترقی جاه؛ تاریخ تحقیقى اسلام (فارسی)،ج۲،ص:۱۶۳ و ص ۱۶۴، حسین علی عربی_قم و....