الگوی هدایت - تحلیل وقایع زندگی و سیرت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم - جلد اول

فهرست کتاب

ملاقات بحیرا راهب نصرانی با پیامبر اکرم ج

ملاقات بحیرا راهب نصرانی با پیامبر اکرم ج

بازرگانان قریش هر سال، یک بار به سوی شام می‌رفتند. ابوطالب نیز چون تصمیم گرفته بود در سفر سالانۀ آنان شرکت نماید، لذا همراه پیامبر اکرم ج و عده‌ای از بزرگان قریش به سمت شام حرکت کردند. در سرزمین بصری راهبی مسیحی به نام بحیرا در صومعۀ مخصوص خود مشغول عبادت و احترام مسیحیان بود و کاروان‌های تجاری در آن نقطه توقف می‌نمودند و برای تبرک به حضور او می‌رسیدند؛ چون به راهب رسیدند، بار انداختند و راهب به سوی آنان بیرون آمد و پیش از این هیچ گاه راهب به سوی آنها بیرون نمی‌آمد. در هنگامی که آنها بارهایشان را پایین می‌آوردند و باز می‌کردند، راهب در میان آنها راه می‌رفت تا اینکه، پیامبر اکرم ج را دید و دست پیامبر را گرفت و گفت: این سرور جهانیان، فرستاده خدا، است. خداوند او را به مثابۀ رحمتی برای همه جهانیان برخواهد انگیخت. بزرگانی از قریش به او گفتند: تو از کجا می‌دانی؟! گفت وقتی شما بر تپۀ ورودی شهر قرار گرفتید، هیچ سنگ و هیچ درختی نماند مگر آنکه به سجده افتادند و سنگ‌ها و درختان در پیشگاه پیامبران خدا سجده به جای می‌آورند! و من از روی مهر نبوت که به اندازه یک دانه سیب در قسمت پایین شانه راست او قرار دارد، او را می‌شناسم. سپس برگشت و برای آنان غذایی تهیه کرد و چون غذا را بر ایشان آورد، کسی را به دنبال پیامبر اکرم ج که مواظب شتران بود فرستاد. پیامبر اکرم ج در حالی که ابری بالای سرش سایه انداخته بود، آمد. چون به قوم نزدیک شد، دید که آنها زیر سایه درخت نشسته‌اند و جایی برای او نمانده است. وقتی نشست، سایۀ درخت به طرف او مایل شد. راهب گفت: به سایه درخت نگاه کنید که بر او مایل شد. سپس آنها را سوگند داد تا این جوان را با خود به روم نبرند؛ زیرا معتقد بود اگر رومی‌ها او را بشناسند، خواهند کشت. در آن اثنا هفت نفر از ناحیۀ روم نزد راهب آمدند. گفت: برای چه آمده‌اید؟ گفتند: به ما خبر رسیده است که پیامبر آخرالزمان در این ماه از شهرش بیرون شده است. پرسید کسی از شما آگاه‌تر وجود دارد؟ گفتند خیر. گفت: اگر خدا چیزی را اراده بکند، آیا شما می‌توانید جلوی آن را بگیرید؟ گفتند: خیر. گفت: پس با او بیعت کنید و استقامت ورزید. سپس به وفد قریش گفت: کدام یک از شما از نظر خویشاوندی به او نزدیک‌تر هستید؟ گفتند: ابوطالب. به ابوطالب سوگند داد و گفت: او را به مکه بازگردان و ابوطالب پیامبر را به مکه برگرداند [۱۵۷].

[۱۵۷] صحیح السیرة النبویة، ص ۵۸ - ۵۹.