موضعگیری کفار در برابر قرآن کریم
کفار بر این باور بودند که قرآن کریم از جانب خدا نازل نگردیده است و آن را نوعی شعر قلمداد مینمودند؛ در حالی که با مقایسه بین قرآن و اشعار عرب به تفاوت قرآن و اشعار پی خواهیم برد. خداوند در این مورد میفرماید:
﴿وَمَا عَلَّمۡنَٰهُ ٱلشِّعۡرَ وَمَا يَنۢبَغِي لَهُۥٓۚ إِنۡ هُوَ إِلَّا ذِكۡرٞ وَقُرۡءَانٞ مُّبِينٞ٦٩ لِّيُنذِرَ مَن كَانَ حَيّٗا وَيَحِقَّ ٱلۡقَوۡلُ عَلَى ٱلۡكَٰفِرِينَ٧٠﴾[یس: ۶۹-۷۰].
«ما به پیغمبر شعر نیاموختهایم و برای او چنین چیزی سزاوار نیست. این جز یادآوری و قرآن روشنگری چیز دیگری نیست. تا افراد زنده را با آن بیم دهد و بر کافران فرمان عذاب مسلّم گردد».
چگونه قرآن میتواند شعر باشد و حال آنکه در قرآن، شاعران که مردم را گمراه میکنند و برخلاف واقعیت سخن میگویند، مذمت و نکوهش شدهاند [۴۴۶].
﴿وَٱلشُّعَرَآءُ يَتَّبِعُهُمُ ٱلۡغَاوُۥنَ٢٢٤ أَلَمۡ تَرَ أَنَّهُمۡ فِي كُلِّ وَادٖ يَهِيمُونَ٢٢٥ وَأَنَّهُمۡ يَقُولُونَ مَا لَا يَفۡعَلُونَ٢٢٦﴾[الشعراء: ۲۲۴-۲۲۶].
«سرگشتگان و گمراهان از شعرا پیروی میکنند. مگر نمیبینی که آنان به هر راهی بیهدف پا میگذارند و اینکه ایشان چیزهایی میگویند که خودشان انجام نمیدهند».
پس قرآن، سخن خدا است که بر پیامبرش نازل نموده و مانند سخن شاعران و سخن کاهنان نیست؛ چنانکه میفرماید:
﴿إِنَّهُۥ لَقَوۡلُ رَسُولٖ كَرِيمٖ٤٠ وَمَا هُوَ بِقَوۡلِ شَاعِرٖۚ قَلِيلٗا مَّا تُؤۡمِنُونَ٤١ وَلَا بِقَوۡلِ كَاهِنٖۚ قَلِيلٗا مَّا تَذَكَّرُونَ٤٢ تَنزِيلٞ مِّن رَّبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ٤٣﴾[الحاقة: ۴۰-۴۳].
«این گفتاری است (که) از (زبان) پیغمبر بزرگواری (به نام محمد پخش و تبلیغ میشود) و سخن هیچ شاعری نیست؛ شما کمتر ایمان میآورید و گفتۀ هیچ غیبگو و کاهنی نیست. اصلاً شما کمتر پند میگیرید؛ (بلکه کلامی است که) از جانب پروردگار جهانیان نازل شده است».
شاعران نیز قبل از همه درک کرده بودند که قرآن کریم، شعر نیست [۴۴۷]. مشرکان علاوه بر تکذیب قرآن دربارۀ پیامبر اکرم ج نیز چنین گفتند: «محمد قرآن را از فردی عجمی میآموزد که غلام یکی از قبیلههای قریش بوده است و فروشندهای بوده که در کنار کوه صفا جنس میفروخته و او به محمد چیزهایی آموزش داده است؛ در حالی که آن مرد، زبانش عجمی بود و فقط در حد رفع مایحتاج خویش، عربی میدانست». چنانکه خداوند میفرماید:
﴿وَلَقَدۡ نَعۡلَمُ أَنَّهُمۡ يَقُولُونَ إِنَّمَا يُعَلِّمُهُۥ بَشَرٞۗ لِّسَانُ ٱلَّذِي يُلۡحِدُونَ إِلَيۡهِ أَعۡجَمِيّٞ وَهَٰذَا لِسَانٌ عَرَبِيّٞ مُّبِينٌ١٠٣﴾[النحل: ۱۰۳].
«ما میدانیم که ایشان میگویند آن را انسانی بدو میآموزد. زبانی کسی که به او نسبت میدهند غیرعربی است و این به زبان عربی گویا و روشن است».
قرآن، در برابر این گفتۀ مشرکان به این موضوع اشاره نمود که چگونه کسی که قرآن را با این شیوایی و رسایی و مفاهیم کامل و فراگیر بیان میکند، آن را از فردی عجمی و غیرعرب آموخته است؟ و انسانهای عاقل و منطقی از گفتن چنین سخنانی بینیاز هستند [۴۴۸]. همچنین آنها به روش نزول قرآن اعتراض کردند و گفتند باید قرآن یکباره نازل میشد. خداوند حکمت نزول قرآن به صورت تدریجی را چنین بیان فرمود که بیشتر مایۀ تثبیت دلهای مؤمنان میگردد و فهمیدن و حفظ کردن و فرمان بردن از آن، آسانتر خواهد بود:
﴿وَقَالَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ لَوۡلَا نُزِّلَ عَلَيۡهِ ٱلۡقُرۡءَانُ جُمۡلَةٗ وَٰحِدَةٗۚ كَذَٰلِكَ لِنُثَبِّتَ بِهِۦ فُؤَادَكَۖ وَرَتَّلۡنَٰهُ تَرۡتِيلٗا٣٢﴾[الفرقان: ۳۲].
«کافران میگویند چرا قرآن یکجا نازل نمیشود؟ این گونه است تا دل تو را پا برجا و استوار بداریم و آن را قسمت قسمت و بخش بخش فرو میخوانیم».
سپس خداوند آنها را به مبارزه طلبید که مانند قرآن را بیاورند و برای مشرکان اعلام کرد که از تمامی انسانها و جنها در این مورد میتوانند کمک و یاری بطلبند:
﴿قُل لَّئِنِ ٱجۡتَمَعَتِ ٱلۡإِنسُ وَٱلۡجِنُّ عَلَىٰٓ أَن يَأۡتُواْ بِمِثۡلِ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانِ لَا يَأۡتُونَ بِمِثۡلِهِۦ وَلَوۡ كَانَ بَعۡضُهُمۡ لِبَعۡضٖ ظَهِيرٗا٨٨﴾[الإسراء: ۸۸].
«بگو اگر همۀ مردمان و جملگی پریان گرد آیند و متفق شوند بر اینکه همچون قرآن را بیاورند، نمیتواند مانند آن را بیاورند و ارائه دهند هر چند برخی از ایشان پشتیبان و مددکار برخی دیگر شوند».
آنها نه تنها از آوردن کتابی همانند قرآن عاجز و ناتوان خواهند بود؛ بلکه از آوردن ده سوره مانند قرآن نیز ناتوان هستند:
﴿أَمۡ يَقُولُونَ ٱفۡتَرَىٰهُۖ قُلۡ فَأۡتُواْ بِعَشۡرِ سُوَرٖ مِّثۡلِهِۦ مُفۡتَرَيَٰتٖ وَٱدۡعُواْ مَنِ ٱسۡتَطَعۡتُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ إِن كُنتُمۡ صَٰدِقِينَ١٣ فَإِلَّمۡ يَسۡتَجِيبُواْ لَكُمۡ فَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّمَآ أُنزِلَ بِعِلۡمِ ٱللَّهِ وَأَن لَّآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۖ فَهَلۡ أَنتُم مُّسۡلِمُونَ١٤﴾[هود: ۱۳-۱۴].
«بلکه میگویند: آن را به دروغ به خدا نسبت میدهد. بگو: شما ده سوره همانند آن را بیاورید و غیر از خدا هر کس را که میتوانید، دعوت کنید؛ اگر راستگویید. پس اگر پاسخ شما را ندادند، بدانید این قرآن با آگاهی الله و وحی خدا نازل شده است و معبودی جز خدا، وجود ندارد؛ پس آیا اسلام را میپذیرید و فرمانبردار خدا میگردید»؟
قرآن کریم برای اثبات ناتوانی کفار و مشرکان، آنان را به آوردن یک سوره مانند قرآن دعوت نمود:
﴿وَمَا كَانَ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانُ أَن يُفۡتَرَىٰ مِن دُونِ ٱللَّهِ وَلَٰكِن تَصۡدِيقَ ٱلَّذِي بَيۡنَ يَدَيۡهِ وَتَفۡصِيلَ ٱلۡكِتَٰبِ لَا رَيۡبَ فِيهِ مِن رَّبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ٣٧ أَمۡ يَقُولُونَ ٱفۡتَرَىٰهُۖ قُلۡ فَأۡتُواْ بِسُورَةٖ مِّثۡلِهِۦ وَٱدۡعُواْ مَنِ ٱسۡتَطَعۡتُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ إِن كُنتُمۡ صَٰدِقِينَ٣٨﴾[یونس: ۳۷-۳۸].
«این قرآن از سوی غیر خدا ساخته و پرداخته نشده است؛ بلکه تصدیقکننده کتابهای آسمانی پیشین است و بیانگر کتابهای گذشته میباشد و شک و تردیدی در آن نیست و از سوی پروردگار جهانیان فرستاده شده است؛ بلکه آنان میگویند که او آن را به دروغ به خدا نسبت داده است. بگو شما یک سوره همانند آن را بسازید و ارائه دهید و در این کار هر کسی را که میخواهید به جز خدا فرا خوانید و به کمک بطلبید؛ اگر راست میگویید».
عاجز و ناتوان ماندن آنها از آوردن کتابی مانند قرآن با وجود اینکه آنان در اوج فصاحت و شیوایی بودند و اشعار و قصیدههایشان نیز با شیوایی سروده میشد، دلیل بر این است که قرآن، کلام خداوندی است؛ خداوندی که ذات، صفت، کردار و گفتارش با هیچ چیز و هیچ کس مشابهت ندارد [۴۴۹].
[۴۴۶] همان، ج ۳، ص ۵۹. [۴۴۷] همان. [۴۴۸] تفسیر ابن کثیر، ج ۲، ص ۵۸۶. [۴۴۹] رسالة الانبیاء، ج ۳، ص ۶۶.