الگوی هدایت - تحلیل وقایع زندگی و سیرت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم - جلد اول

فهرست کتاب

درس‌ها و اندرزها

درس‌ها و اندرزها

یاری و نصرتی که پیامبر اکرم ج می‌طلبید و انتظار داشت، دارای این ویژگی‌ها بود:

۱- با شدت یافتن اذیت و آزار قریش پس از مرگ ابوطالب عموی پیامبر اکرم ج که حامی آن حضرت بود، کمک خواستن ایشان از بیرون مکه به صورت ملموس و قابل ملاحظه‌ای فعال می‌شد و این بیانگر آن است که داعی در محیطی از خشونت، فشار و ارعاب هرگز نمی‌تواند کارآیی لازم را در فعالیتهای دعوتگری خود داشته باشد.

۲- عرضه نمودن اسلام بر قبیله‌ها و کمک خواستن از آنان به دستور خداوند بود و فقط مسئله‌ای اجتهادی از طرف خود پیامبر نبود که شرایط موجود دعوت آن را ایجاب کرده باشد.

۳- پیامبر اکرم ج فقط از آن دسته از رهبران و اشراف قبایل که دارای قدرت و نفوذ بودند کمک می‌طلبید؛ چون اینها می‌توانستند حمایت همه جانبه دعوت و صاحب آن را فراهم کنند.

۴- در خلال مطالعۀ سیرۀ پیامبر اکرم ج چنین به نظر می‌رسد که یاری خواستن وی به خاطر این دو امر بوده است:

الف – تا از دعوت حمایت به عمل آید و با پیروان آن برخورد بدی صورت نگیرد.

ب – تا رسول خدا براساس همین دعوت، قدرت رابه دست گیرد البته این، نتیجه‌ی طبیعی کار بود.

۵- پیامبر اکرم ج درخواست افرادی که اظهار آمادگی برای حمایت از دعوت نمودند به این شرط که افرادشان در آینده به دلیل این حمایت، بهره‌ای در قدرت و فرمانروایی داشته باشند و یا در مقابل اینکه دعوت اسلامی را کمک کرده‌اند، در قدرت سهیم شوند را نپذیرفت؛ چون این دعوتی است به سوی الله و شرط اساسی آن این است که خالصانه برای خدا و خشنودی وی باشد.

اخلاص و طلب خشنودی خدا، هدف‌هایی هستند که هر نوع کمک‌رسانی و قربانی و جانفشانی به خاطر آن انجام می‌گیرد؛ زیرا هدفی که انسان برای کاری در پیش دارد همان هدف است که به فعالیت انسان در تلاش برای رسیدن به آن کیفیت می‌دهد بنابراین، هدفی که از یاری کردن دعوت موردنظر است، باید از هر نوع مصلحت مادی به دور باشد تا دعوت به دلیل این نوع هدف، تضمین گردد و از هر نوع انحراف مصون باشد؛ چراکه هرگاه هدف خدایی باشد، انسان تا آخرین حد و با تمام توان از آن نگهداری خواهد کرد [۸۵۴]. پس کسی که می‌خواهد به جماعتی بپیوندد که به سوی خدا دعوت می‌دهد، نباید رسیدن به مقام یا کالا و ثروت دنیا را شرط قرار دهد؛ چون این دعوت برای خداست و اختیار آن با خداست؛ به هر کس که بخواهد آن را می‌دهد و کسی که مسئولیت امر دعوت را عهده‌دار می‌گردد، می‌بایست قبل از همه چیز هدفش رضای خدا و تلاش نمودن برای بلندکردن پرچم او باشد، اما اگر هدفش رسیدن به مقام باشد این انگیزه‌ای خطرناک است که بیانگر خالص نبودن نیت صاحب آن می‌‌باشد [۸۵۵]. بنابراین یحیی بن معاذ رازی می‌گوید: «کسی که بوی ریاست از او به مشام رسید، هرگز موفق نخواهد شد» [۸۵۶].

۶- یکی دیگر از ویژگیهای یاری خواستن پیامبر اکرم ج از رهبران قبیله‌ها این بود که افراد موردنظر نباید به پیمان‌ها و قراردادهای بین‌المللی‌ای که مفاد آنها مخالف با منافع دعوت وی است، پایبند باشند؛ چون آنها وقتی دعوت را به آغوش می‌گیرند آن را با پایبندی به این گونه پیمان‌ها در معرض نابودی از سوی قدرت‌های طرف قرارداد، قرار می‌دهند و این خطری جدی برای دعوت اسلامی به شمار می‌رود و مصالح آن را تهدید می‌کند [۸۵۷]و حمایت مشروط و جزئی نمی‌تواند حمایت موردنظر را محقق سازد؛ چون در آن صورت اگر کسری با پیامبر اکرم ج به مخالفت برخیزد، هرگز بنی‌شیبان بر ضد کسری وارد جنگ نمی‌شوند واگر کسری بخواهد بر محمد و پیروانش حمله کند آنها با او نمی‌جنگند. بنابراین، گفتگوها بی‌نتیجه ماند [۸۵۸].

۷- «دین خدا را تنها کسانی یاری خواهند نمود که این دین در تمامی زوایای زندگی آنان رسوخ کرده باشد». این پاسخ پیامبر اکرم ج به مثنی بن حارثه بود وقتی اظهار داشت که رسول خدا را از ناحیۀ عربها حمایت خواهد کرد نه از ناحیۀ فارسیها. با اندیشیدن در ژرفای این سیاست به این نتیجه می‌رسیم که دوراندیشی پیامبر اسلام در حد والایی بود که نمی‌توان آن را با امری دیگر مقایسه نمود.

۸- موضع بنی‌شیبان بیانگر مروت و اخلاق آنها بود و آنها پیامبر اکرم ج را گرامی داشتند و نیز بحث و گفتگو با شفافیت خاصی انجام گرفت و آنها میزان حمایت خود را از آن حضرت شرح دادند و اظهار داشتند که دعوت چیزی است که پادشاهان آن را نخواهند پسندید، اما خداوند برای بنی‌شیبان چنین مقرر نموده بود که بعداز بیست سال یا بیشتر از آن که قلبشان به نور اسلام نورانی شده بود، مسئولیت رودرو شدن با پادشاهان را برعهده بگیرند و مثنی بن حارثه شیبانی رهبر جنگی آنها و قهرمانشان بود که در سرزمین عراق، فتوحات و پیروزیهای لشکر اسلامی را در دوران خلافت ابوبکر فرماندهی می‌کرد [۸۵۹]. قدرت ایمان و اسلام به مثنی و قبیله‌اش چنان نیرو و توانی داده بود که آنها سردمداران و فرماندهان اصلی جنگ با فارسها قرار گرفتند و این در حالی بود که در زمان جاهلیت از فارسها می‌ترسیدند و یا حتی فکر جنگیدن با آنها هرگز در اذهان آنان رسوخ نکرده بود؛ حتی پس از اینکه به حقانیت دعوت پیامبر اکرم ج پی بردند، باز هم حاضر نشدند آن را بپذیرند؛ چون احتمال می‌رفت که پذیرفتن این دین، آنها را مجبور به درگیر شدن با فارس‌ها بنماید و این امری ناپسند برای آنان محسوب می‌گردید. به هر حال از این قضیه به عظمت این دین پی می‌بریم؛ دینی که خداوند، مسلمانان را به وسیلۀ آن سربلند نمود و آنان را رهبران دنیا قرار داد و علاوه بر آن نعمتهای پایداری در باغهای بهشت به آنان خواهد داد [۸۶۰].

[۸۵۴] الجهاد و القتال فی السیاسة الشرعیة، محمد خیر، ج ۱، ص ۴۱۱. [۸۵۵] وقفات تربویه من السیرة النبویة، عبدالحمید بلالی، ص ۷۲. [۸۵۶] صفة الصفوة، ج ۴، ص ۹۴. [۸۵۷] الجهاد و القتال فی السیاسة الشرعیة، ج ۱، ص ۴۱۲. [۸۵۸] التحالف السیاسی فی الاسلام، منیر غضبان، ص ۵۳. [۸۵۹] التربیة القیادیة، ج ۲، ص ۲. [۸۶۰] التاریخ الاسلامی، حمیدی، ج ۳، ص ۶۹.