وضعیت دینی
ملت عرب به ارتجاع دینی شدید و بتپرستی زشتی که نظیر نداشت و به انحرافات اخلاقی و هرج ومرج سیاسی گرفتار شده بود و بدین جهت ارزش و اهمیت خود را از دست داده بودند و در انزوای تاریخ قرار گرفته بودند و بهترین موقعیت اجتماعی برای آنان این بود که دنبالهرو دولت فارس یا روم گردند. پیروی از فرهنگ آباء و اجدادی، هر چند که آکنده از انحراف و گمراهی بود، امّا سراسر وجود آنها را فرا گرفته بود و به همین دلیل بتها را پرستش میکردند و هر قبیله، برای خود بتی داشت؛ چنانکه قبیلۀ هذیل بن مدرکه، «سواع» را میپرستید و بت قبیله کلب، «ود» بود و قبیله مذحج، «یغوث» را پرستش میکردند و «یعوق»، بت قبیله خیوان بود، «نسر» بت قبیله حمیر بود و خزاعه و قریش «اساف و نائله» را پرستش میکردند و «مناه» در ساحل دریا بود که همه عربها به طور عام و قبیله اوس و خزرج به طور خاص به تعظیم و پرستش آن میپرداختند. «لات» در ثقیف و «عزی» بالای ذات عرق، قرار داشت و بزرگترین بت قریش به شمار میرفت [۳۷].
علاوه بر این بتهای بزرگ و مشهور، بتهای کوچک بیشماری وجود داشت که حمل و نقل آنها در سفر و گذاشتن آنها در خانه، آسان بود.
بخاری در صحیح خود از ابی رجاء عطاردی روایت مینماید که گفت: «ما سنگ را پرستش میکردیم و هرگاه سنگی بهتر از آن مییافتیم، پرستش سنگ اولی را رها میکردیم و آن را عبادت میکردیم و اگر سنگی نمییافتیم، تودهای خاک جمع میکردیم پس گوسفندی میآوردیم و روی آن میدوشیدیم آن گاه آن را طواف مینمودیم»!!!.
بتپرستی رایج اعراب، میان آنان و شناخت خدا و تعظیم و ایمان به وی و روز قیامت، حایل شده بود. گرچه اعراب چنین میپنداشتند که این بتها فقط واسطۀ میان آنها و خدا هستند، ولی احترام و مقام این خدایان خیالی، بر دلها و اعمال و کارهایشان سایه افکنده بود و تمام ابعاد زندگی آنها را تحتالشعاع قرار داده و عظمت خداوند را در دلهایشان کمرنگ کرده بود.
آیین ابراهیم ÷نیز دستخوش تحریف و تغییر و دگرگونی شده بود. مثلاً، حج به مراسمی تبدیل شده بود که افتخارات خود را به رخ دیگران میکشیدند و تکبر و مباهات میکردند. آیین یکتاپرستی از حقیقت خود منحرف گشته و خرافات و افسانههای زیاد به آن ملحق شده بود.
با وجود این، برخی افراد از پرستش بتها و قربانی کردن برای آنها، سرباز میزدند که زید بن عمرو بن نفیل یکی از این افراد بود، او برای بتها قربانی نمیکرد وگوشت حیوان خود مرده را نمیخورد و خون نمینوشید و میگفت:
أربّاً واحداً أم ألف رب؟
ادین اذاً تقسمت الامور؟
«آیا یک خدا بهتر است یا هزار خدا؟ آیا وقتی کارها تقسیم شود، این دین است».
عزلت الـلات والعزی جمیعا
کذلك یفعل الجلد الصبور
«از پرستش لات و عزی تبری میجویم و فرد دلیر و شکیبا چنین میکند».
فلاعزی ادین ولا ابنتیها
ولاصنمی بنی عمرو أزور
«نه عزی و نه دو دخترش را میپرستم و نه دو بت بنو عمرو را زیارت میکنم».
ولا غنمــا ادین وکان رباً
لنا فی الدهر اذا حلمی یسیر
«غنم را نمیپرستم و غنم در گذشتۀ طولانی وقتی خردسال بودم، خدای ما بود».
ولکن اعبد الرحمن ربی
لیـغفر ذنبی الرب الغفور
[۳۸]
«بلکه پروردگارم، خدای مهربان، را میپرستم تا پروردگار بخشنده، گناهانم را بیامرزد».
برخی نیز پیرو آیین و شریعت ابراهیم و اسماعیل علیها الصلوه و السلام بودند مانند: قس بن ساعده ایادی. او فردی سخنور و عاقل و دانا و دارای فضل و برتری بود و مردم را به توحید و یگانه دانستن خدا و پرستش او و ترک عبادت بتها، دعوت میکرد و نیز به زنده شدن پس از مرگ، ایمان داشت و به آمدن پیامبر، مژده میداد. ابونعیم در دلائل النبوة از ابن عباس چنین روایت میکند: «قس بن ساعده در بازار عکاظ برای قومش سخنرانی میکرد، گفت: به زودی از این طرف، حقی نمایان میشود – و با دست به سوی مکه اشاره نمود. – مردم گفتند: آن حق چیست؟ گفت: مردی است از فرزندان لوی بن غالب که شما را به کلمه اخلاص و زندگی جاودانگی و نعمتی که هرگز از بین نمیرود دعوت میدهد، پس اگر شما را دعوت داد، دعوتش را بپذیرید و اگر من تا زمان بعثت او زنده بمانم، اولین نفری خواهم بود که به وی ایمان خواهم آورد، قس زمان پیامبر اکرم ج را دریافت، اما قبل از بعثت پیامبر اکرم ج ، درگذشت [۳۹].
او در اشعارش چنین میسرود.
«در رفتگان برای ما، مایۀ پند و عبرت است. وقتی مرگم را میبینم که سرچشمهای ندارد و میبینم که مردم چه کوچک و چه بزرگ دعوت او را لبیک میگویند و میبینم که گذشته باز نمیگردد و حال باقی نمیماند، یقین دارم که من نیز به زودی به رفتگان میپیوندم».
آخرالامر اینکه برخی از اعراب، نصرانی و برخی به دین یهود گرویده بودند، اما بیشتر آنان، بتپرست بودند.
[۳۷] الغرباء الاولون، ص ۶۰. [۳۸] السیرة النبویة، ابن کثیر، ج ۱، ص ۱۶۳. [۳۹] السیرة النبویة فی ضوء القرآن و السنه، ج ۱، ص ۸۰.