دعای پیامبر هنگام خروج از مکه
پیامبر اکرم ج هنگام ترک مکه این دعا را به زبان آورد: «سپاس خداوندی را که مرا آفرید در حالی که هیچ نبودم. پروردگارا! مرا در مقابل نگرانیهای دنیا و سختیهای روزگار و مصیبتهای شب و روز یاری ده.
پروردگارا! مرا در سفرم همراهی کن و در میان خاندانم جانشین و کفیل من باش و در آنچه به من روزی دادهای، برکت عنایت کن و در پیشگاه خود زبون و تسلیمم ساز و مرا بر خلق و خوی شایسته قوت بخش و در پیشگاه خود محبوبم ساز و مرا به مردم وامگذار. ای پروردگار مستضعفان! تو پروردگار منی و من به جمال بزرگوارت که آسمانها و زمین بدان روشن شده و تاریکیها بدان از بین رفته و کار اولین و آخرین مردمان بدان سامان یافته است، پناه میبرم از اینکه خشم تو بر من فرود بیاید و یا ناخشنودی خود را بر من فرود آوری. به تو پناه میبرم و از زوال نعمتهایت و از غافلگیرشدن به نعمتهایت و از رخت بربستن عافیت و از همه جلوههای ناخشنودیت. فرجام و فرمان از آن توست و من بهترین آنچه را در توان دارم تقدیم میکنم و هیچ نیرو و توانی جز یاری تو نیست» [۹۹۵].
همچنین پیامبر به هنگام خروج از مکه در حزوره در بازار مکه ایستاد و گفت: «سوگند به خدا که تو بهترین سرزمین خدا هستی و خداوند تو را از همۀ سرزمینها بیشتر دوست دارد و اگر نبود که ساکنان تو مرا از دامنت بیرون راندهاند، هرگز بیرون نمیرفتم».
پیامبر اکرم ج به سفرش ادامه داد و از دسترس مشرکان بیرون شد. امام احمد چنین روایت میکند.: مشرکان رد پای آنها را گرفتند تا اینکه به کوه رسیدند، کوه ثور و در آنجا رد پای آنان را گم کردند و ندانستند که پیامبر اکرم ج و همراهش کجا رفته است. پس بالای کوه رفتند و به کنار غار آمدند و دیدند که بر دهانه غار تار عنکبوت تنیده شده است، گفتند: اگر کسی داخل این غار میرفت تار عنکبوت بر دهانه غار باقی نمیماند و بدین صورت خداوند به وسیلۀ این لشکر خود، باطل را خوار و زبون کرد و حق را پیروز نمود؛ چون لشکریان خدا خواه مادی باشند یا معنوی، یارای مقابله با لشکر باطل را دارند. اگر مادی باشند، قدرت و خطر آن در بزرگی جسم آن نماد پیدا نمیکند و چه بسا میکروبهائی که با چشم دیده نمیشوند، لشکر بزرگی را از بین میبرند؛ چنانکه خداوند فرموده است:
﴿وَمَا جَعَلۡنَآ أَصۡحَٰبَ ٱلنَّارِ إِلَّا مَلَٰٓئِكَةٗۖ وَمَا جَعَلۡنَا عِدَّتَهُمۡ إِلَّا فِتۡنَةٗ لِّلَّذِينَ كَفَرُواْ لِيَسۡتَيۡقِنَ ٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡكِتَٰبَ وَيَزۡدَادَ ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِيمَٰنٗا وَلَا يَرۡتَابَ ٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡكِتَٰبَ وَٱلۡمُؤۡمِنُونَ وَلِيَقُولَ ٱلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٞ وَٱلۡكَٰفِرُونَ مَاذَآ أَرَادَ ٱللَّهُ بِهَٰذَا مَثَلٗاۚ كَذَٰلِكَ يُضِلُّ ٱللَّهُ مَن يَشَآءُ وَيَهۡدِي مَن يَشَآءُۚ وَمَا يَعۡلَمُ جُنُودَ رَبِّكَ إِلَّا هُوَۚ وَمَا هِيَ إِلَّا ذِكۡرَىٰ لِلۡبَشَرِ٣١﴾[المدثر: ۳۱].
«مأموران دوزخ را جز از میان فرشتگان برنگزیدهایم و تعداد آنان را نیز جز آزمایش کافران نساختهایم. هدف این است که اهل کتاب، یقین و اطمینان حاصل کنند و بر ایمان مؤمنان نیز بیفزاید و اهل کتاب و مؤمنان تردید به خود راه ندهند و کسانی که در دلشان بیماری (نفاق) است و کافران بگویند: خدا مثلاً از بیان این چه میخواسته است؟ این گونه خداوند هر کس را بخواهد، گمراه میسازد و هر کس را بخواهد هدایت میبخشد. لشکرهای پروردگارت را جز او کسی نمیداند واین جز اندرزی برای مردم نیست».
یعنی سپاهیان و لشکریان پروردگارت از بس که زیادند، کسی جز خودش شمار آنها را نمیداند؛ پس لشکریان خدا، غیرمحدود و بیحساباند [۹۹۶]. همانطور که هیچ کس نمیتواند ممکنات را حساب نماید و به حقایق و صفتهای آن حتی به صورت اجمالی آگاه باشد، گذشته از اینکه از اوضاع کمی و کیفی و نسبی آنها به طور مشروح اطلاع یابد [۹۹۷].
[۹۹۵] السیرة النبویة، ابن کثیر، ج ۲، ص ۲۳۰ – ۲۳۴. [۹۹۶] تفسیر رازی، ج ۳۰، ص ۲۰۸. [۹۹۷] تفسیر ابیالسعود، ج ۹، ص ۶۰.