عنایت و حفاظت ویژة پیامبر اکرم ج از جانب خداوند
اگرچه پیامبر خدا از سایر اسباب موجود استفاده کرد، اما ایشان به طور مطلق به اسباب تکیه نکرد؛ بلکه به خدا اعتماد کرد و امید بزرگی به یاری و کمک وی داشت و همواره این جملهای که خداوند به او آموخته بود تسلیبخش خاطرش بود [۹۹۸]و آن را زمزمه میکرد.
﴿وَقُل رَّبِّ أَدۡخِلۡنِي مُدۡخَلَ صِدۡقٖ وَأَخۡرِجۡنِي مُخۡرَجَ صِدۡقٖ وَٱجۡعَل لِّي مِن لَّدُنكَ سُلۡطَٰنٗا نَّصِيرٗا٨٠ وَقُلۡ جَآءَ ٱلۡحَقُّ وَزَهَقَ ٱلۡبَٰطِلُۚ إِنَّ ٱلۡبَٰطِلَ كَانَ زَهُوقٗا٨١﴾[الإسراء: ۸۰-۸۱].
«بگو: پروردگارا! مرا صادقانه وارد کن و صادقانه بیرون آور و از جانب خود قدرتی به من عطاء فرما که برایم یار و مددکار باشد».
این آیۀ کریمه دعایی است که خداوند به پیامبرش میآموزد تا او را با همین دعا به فریاد بخواند و همچنین برای امت او درسی باشد که خدا را این گونه بخوانند و به سوی او متوجه گردند؟ منظور از صداقت در ورود و خروج کنایه از خوب بودن تمام سفر از آغاز تا پایان است و ارزش صداقت و راستی در اینجا به اندازۀ ارزش تلاشهایی است که مشرکان انجام دادند. آنها کوشیدند تا او را در مورد آنچه خداوند بر او نازل نموده بود، به فتنه مبتلا سازند تا با افترا و دروغ چیزهایی را به خداوند نسبت دهند که خداوند این امور را نازل نفرموده بود، اما صداقت، نتیجهاش را که عبارت از پایداری و پاکیزگی و اخلاص بود، میداد.
﴿وَٱجۡعَل لِّي مِن لَّدُنكَ سُلۡطَٰنٗا نَّصِيرٗا﴾[الإسراء: ۸۰].
«و از جانب خود قدرتی به من عطا کن که یار و مددکار من باشد».
یعنی قدرت و هیبتی که با آن بتوان بر قدرت زمین و نیروی مشرکان غالب آمد و کلمه ﴿مِن لَّدُنكَ﴾بیانگر نزدیک بودن و ارتباط با خدا و کمک خواستن مستقیم از وی و پناه بردن به ایشان است؛ چراکه امکان ندارد که صاحب دعوت، قدرت را جز از خدا بخواهد و امکان ندارد که جز از قدرت الهی از چیزی دیگر بترسد و یا به حاکم و یا کسی که صاحب مقامی است، پناه ببرد تا او را یاری دهد و حفاظت کند؛ بلکه قبل از همه او متوجه خدا میشود و گاهی هم، دعوت در دل قدرتمندان و صاحبان پست و مقام نفوذ میکند، آن گاه آنان سربازان و خدمتگزاران واقعی دعوت میشوند و در نتیجه کامیاب میگردند، اما اگر قضیه برعکس شود و دعوت، سرباز پادشاهان و اربابان قدرت و خدمتگزار آنها باشد، هرگز به موفقیت نخواهد انجامید؛ زیرا دعوت، فرمان الهی است و از قدرتمندان و صاحبان مقام بالاتر است [۹۹۹].
هنگامی که مشرکان، غار را محاصره کرده بودند و پیامبر و ابوبکر در محل دید آنها قرار داشتند، آن حضرت ج به ابوبکر اطمینان میداد که آرام باشد؛ چراکه خداوند با ماست؛ چنانکه ابوبکر صدیق میگوید: در حالی که در غار بودم به پیامبر گفتم: اگر یکی از آنها زیر پایش را نگاه کند ما را خواهد دید. پیامبر فرمود: «ابوبکر! در مورد دو نفری که سومین آنها خدا است، چه گمان میبری؟».
و در روایتی دیگر آمده است که فرمود: «ابوبکر! ساکت باش! دو نفراند که سومین آنها خداست» [۱۰۰۰].
خداوند نیز این گفتگوی زیبا را در کلام همیشه جاوید خود ثبت نموده و فرموده است:
﴿إِلَّا تَنصُرُوهُ فَقَدۡ نَصَرَهُ ٱللَّهُ إِذۡ أَخۡرَجَهُ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ ثَانِيَ ٱثۡنَيۡنِ إِذۡ هُمَا فِي ٱلۡغَارِ إِذۡ يَقُولُ لِصَٰحِبِهِۦ لَا تَحۡزَنۡ إِنَّ ٱللَّهَ مَعَنَاۖ فَأَنزَلَ ٱللَّهُ سَكِينَتَهُۥ عَلَيۡهِ وَأَيَّدَهُۥ بِجُنُودٖ لَّمۡ تَرَوۡهَا وَجَعَلَ كَلِمَةَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ ٱلسُّفۡلَىٰۗ وَكَلِمَةُ ٱللَّهِ هِيَ ٱلۡعُلۡيَاۗ وَٱللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ٤٠﴾[التوبة: ۴۰].
«اگر پیغمبر را یاری نکنید، خدا او را یاری کرد بدانگاه که کافران او را بیرون کردند، در حالی که او دومین نفر بود. هنگامی که آن دو در غار شدند، در این هنگام پیغمبر خطاب به رفیقش گفت: غم مخور که خدا با ما است. خداوند آرامش خود را بهرۀ او ساخت و پیغمبر را با سپاهیانی یاری داد که شما آنان را نمیدیدید و سرانجام سخن کافران را فرو کشید و سخن الهی پیوسته بالا بوده است و خدا با عزت است و حکیم».
طبری در تفسیر این آیه میگوید: دراینجا خداوند به اصحاب و یاران پیامبر اکرم ج اعلام میدارد که او یاری و پیروزی پیامبر اکرم ج در مقابل دشمنان دین خدا را برعهده خواهد گرفت؛ حال چه آنها درصدد یاری او برآیند و یا راضی به یاری وی نگردند و خداوند به آنها یادآور میشود که او یاری پیامبر اکرم ج را وقتی که دشمنان ایشان زیاد و دوستانشان اندک بودند، انجام داد؛ پس چگونه وقتی که تعداد همراهان پیامبر اکرم ج زیاد و دشمنان اندک باشند، چنین نخواهند کرد! خداوند خطاب به یاران رسول خدا چنین میگوید: ای مؤمنان! اگر شما همراه پیامبر من بیرون نروید و حرکت نکنید وبه یاری او برنخیزید، بدانید که خداوند یاری کنندۀ اوست. چنانکه هنگامی که کافران قریش او را از وطن و خانهاش بیرون کردند و رسول خدا در حالی که فقط یک نفر با خود داشت (یعنی وقتی ابوبکر س) در غار به سر میبرد، وقتی ابوبکر ترسید که مبادا مشرکان جای آنها را بدانند، رسول خدا گفت: غمگین مباش چون خداوند با ماست و یاری کنندۀ ماست و هرگز مشرکان جای ما را نخواهند دانست و دستشان به ما نخواهد رسید. خداوند میگوید: «خدا پیامبرش را در آن روز بر دشمن پیروز گردانید و این در حالی بود که آن حضرت در وضعیت هراسناک و بیکسی قرار داشت؛ پس چگونه خداوند او را خوار و نیازمند شما میگرداند؛ در حالی که یاران و لشکریان او را زیاد کرده است» [۱۰۰۱].
دکتر عبدالکریم زیدان در مورد این همراهی و معیت خدا که در این آیه به میان آمد میگوید: و این معیت و همراهی الهی که از فرمودۀ الهی ﴿إِنَّ ٱللَّهَ مَعَنَا﴾فهمیده میشود بالاتر از همراهی خداوند با پرهیزگاران و نیکوکاران است که در این آیه ذکر شده است:
﴿إِنَّ ٱللَّهَ مَعَ ٱلَّذِينَ ٱتَّقَواْ وَّٱلَّذِينَ هُم مُّحۡسِنُونَ١٢٨﴾[النحل: ۱۲۸].
«خداوند با پرهیزگاران و با کسانی است که آنها نیکوکارند».
چون همراهی در آن جا با خود پیامبر اکرم ج و همراهش میباشد و مشروط به صفتی مانند پرهیزگاری و نیکوکاری نیست که نتیجۀ عمل و کار آن باشد؛ بلکه این همراهی مخصوص پیامبر اکرم ج و همراهش میباشد و این همراهی با یاری کردن به وسیلۀ نشانهها و امور خارق العاده تضمین شده است [۱۰۰۲].
سید قطب در مورد این نشانهها و معجزات مینویسد: این زمانی بود که قریش از محمد به تنگ آمده بودند، همان طور که همواره قدرتهای بزرگ از سخن حق به تنگ میآیند و به جایی میرسند که نه توان دور کردن آن را دارند ونه میتوانند در برابر آن صبر کنند. بنابراین، قریش علیه آن حضرت توطئه کردند و تصمیم بر این گرفتند تا خود را از دست او راحت کنند، اما خداوند او را از توطئه آنها آگاه ساخت و به او وحی کرد تا تنها به اتفاق همراهش ابوبکر بیرون برود و این در حالی بود که نه لشکری داشت و نه سلاحی، امّا دشمنان او زیاد بودند و قدرتشان از قدرت او بیشتر بود، اما سرانجام چه شد؟ از یک طرف همه قدرتهای مادی جمع شده بود و در طرف دیگر فقط پیامبر اکرم ج و همراهش بود که از این قدرتها چیزی در اختیار نداشتند؟ خداوند از سوی خود با سپاهیانی که مردم آن را نمیدیدند، پیامبرش را پیروز گردانید و کافران را شکست داد و آنها خوار و زبون برگشتند:
﴿وَجَعَلَ كَلِمَةَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ ٱلسُّفۡلَىٰ﴾[التوبة: ۴۰].
«و سرانجام، سخن کافران را فروکشید (و شوکت و آئین آنها را از هم گسیخت».
و کلمۀ «الله» همچنان در جایگاه بلند خود پیروز و با قدرت باقی ماند و این نمونۀ زندهای از نصرت خدا به پیامبرش و کلمهاش میباشد و خداوند تواناست که این صحنه را به دست قومی دیگر که اهل تنبلی و سستی نباشند، تکرار نماید و این نمونهای از واقعیت است اگر کسی بعد از وعدۀ خداوند به دنبال دلیلی دیگر باشد [۱۰۰۳].
[۹۹۸] الهجرة النبویة المبارکة، ص ۷۲. [۹۹۹] فی ظلال القرآن، ج ۴، ص ۲۲۴۷. [۱۰۰۰] البخاری، کتاب فضائل الصحابة، باب مناقب المهاجرین، شمارۀ ۳۶۵۳. [۱۰۰۱] تفسیر طبری، ج ۱۰، ص ۱۳۵. [۱۰۰۲] المستفاد من قصص القرآن، ج ۲، ص ۱۰۰. [۱۰۰۳] فی ظلال القرآن، ج ۳، ص ۱۶۵۶.