الگوی هدایت - تحلیل وقایع زندگی و سیرت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم - جلد اول

فهرست کتاب

اسلوب گفتگو

اسلوب گفتگو

وقتی شیوه‌های گوناگون مشرکان برای از بین بردن اثر دعوت پیامبر اکرم ج اثری نبخشید، آنان از آگاه‌ترین فرد نسبت به فن جادوگری و کهانت و شعرگویی دعوت نمودند تا نزد پیامبر اکرم ج برود و با او سخن بگوید و پاسخ او را بشنود؛ چرا که آنان معتقد بودند پیامبر اکرم ج جماعت آنان را پراکنده نموده و دین آنان را مورد نقد قرار داده است. آنان عتبه بن ربیعه را نزد پیامبر اکرم ج فرستادند. عتبه نزد پیامبر اکرم ج آمد و گفت: ای محمد! تو بهتری یا عبدالمطلب؟ پیامبر اکرم ج سکوت اختیار نمود.

گفت: اگر گمان می‌کنی که اینها از تو بهتراند، پس اینها خدایانی را پرستیده‌اند که تو بر آنها خرده می‌گیری و اگر گمان می‌کنی که تو از آنها بهتر هستی، پس سخن بگو تا گفته‌ات را بشنویم؛ چرا که کسی را سراغ نداریم که بیشتر از تو موجبات بدبختی قومش را فراهم آورده باشد. تو گروه ما را پراکنده‌ کرده‌ای و ما دچار تشتت نموده‌ای و بر دین ما خرده و عیب گرفته‌ای و در میان عرب‌ها ما را رسوا نموده‌ای تا جایی که شایع شده است: در قریش کاهنی ظهور کرده است. به خدا سوگند چیزی باقی نمانده است که ما با شمشیر در مقابل هم قرار بگیریم و یکدیگر را نابود کنیم.

ای مرد! اگر فقیر و ناداری، برای تو از اموال خود جمع‌آوری می‌کنیم تا اینکه ثروتمندترین مرد قریش گردی و اگر نیاز به زن دارید هر کدام از زنان قریش را که می‌خواهی انتخاب کن. ده تا را به ازدواج تو در می‌آوریم. آن گاه پیامبر اکرم ج فرمود: آیا حرفهای تو تمام شده است؟ گفت: بلی. پیامبر خدا این آیه‌ها را تلاوت نمود:

﴿حمٓ١ تَنزِيلٞ مِّنَ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ٢ كِتَٰبٞ فُصِّلَتۡ ءَايَٰتُهُۥ قُرۡءَانًا عَرَبِيّٗا لِّقَوۡمٖ يَعۡلَمُونَ٣[فصلت: ۱-۳].

تا اینکه به اینجا رسید که

﴿فَإِنۡ أَعۡرَضُواْ فَقُلۡ أَنذَرۡتُكُمۡ صَٰعِقَةٗ مِّثۡلَ صَٰعِقَةِ عَادٖ وَثَمُودَ١٣[فصلت: ۱۳].

«این کتابی است که از طرف خداوند بخشایشگر مهرورز نازل شده است. کتابی است که آیه‌های آن تفصیل و تبیین شده است (یعنی) قرآن که به زبان عربی است، برای قومی که اهل دانش باشند، آمده است؛ اگر رویگردان شدند بگو شما را از صاعقه‌ای همچون صاعقه عاد و ثمود می‌ترسانم».

عتبه بعد از اتمام سخنان پیامبر اکرم ج نزد قریش برگشت. آنها وقتی نتیجۀ این گفتگو را از او پرسیدند، گفت: هیچ چیزی را که فکر می‌کردم شما به او می‌گویید، نگذاشتم مگر اینکه به او گفتم. گفتند: پاسخ تو را داد؟ گفت: بلی [۵۹۱].

و در روایتی از ابن اسحاق آمده است: وقتی عتبه نزد آنها نشست گفتند: چه خبر داری ای ابا ولید! گفت: به خدا سوگند گفته‌ای شنیدم که هرگز مانند آن را نشنیده‌ام. سخنانش شعر و جادو و کهانت نیست ... ای گروه قریش از من اطاعت کنید و به این مرد اجازه دهید تا به کار خویش ادامه دهد. به خدا سوگند سخنی که من از او شنیدم، خبر بزرگی خواهد داشت. اگر عرب بر او چیره شوند، شما توسط دیگران از شر او راحت می‌شوید و اگر او بر عربها پیروز شود، پادشاهی و قدرت او برای شماست و شما به وسیلۀ او خوشبخت‌ترین مردم خواهید بود.گفتند به خدا سوگند که تو را با زبانش جادو کرده است. گفت: این رأی من است و شما نیز هر عملی که دوست دارید؛ انجام دهید» [۵۹۲].

[۵۹۱] البدایة والنهایة، ابن کثیر، ج ۳، ص ۶۸-۶۹. [۵۹۲] السیرة النبویة، ابن هشام، ج ۱، ص ۲۹۴.