نقش یهودیان در دوران مکی و کمک گرفتن مشرکان مکه از آنها
قرآن کریم از بنیاسرائیل در پنجاه مورد در دوران مکی و مدنی سخن گفته است. ازآنجا که یهودیان بزرگترین نقش را در راستای خاموش کردن نور الهی و از بین بردن دعوت اسلامی و شخص پیامبر اکرم ج داشتند، لذا قرآن در مورد هیچ ملت و قومی با تفصیلاتی که از این قوم سخن به میان آورده است سخن نگفته است. سخن قرآن از یهود به شیوهای دقیق و متناسب با مراحل دعوت اسلام بیان شده است. قرآن کریم غفلت مشرکان از رسالت پیامبر اکرم ج و اهمیت قائل نشدن به دعوت و تبعیت ننمودن از ایشان را شبیه اقوامی همانند قوم عاد، ثمود، فرعون و بنی اسرائیل و قوم تبع و اصحاب الرس میداند [۶۱۵].
در سوره مزمل که سومین سورۀ قرآن است، چنین آمده است:
﴿إِنَّآ أَرۡسَلۡنَآ إِلَيۡكُمۡ رَسُولٗا شَٰهِدًا عَلَيۡكُمۡ كَمَآ أَرۡسَلۡنَآ إِلَىٰ فِرۡعَوۡنَ رَسُولٗا١٥ فَعَصَىٰ فِرۡعَوۡنُ ٱلرَّسُولَ فَأَخَذۡنَٰهُ أَخۡذٗا وَبِيلٗا١٦ فَكَيۡفَ تَتَّقُونَ إِن كَفَرۡتُمۡ يَوۡمٗا يَجۡعَلُ ٱلۡوِلۡدَٰنَ شِيبًا١٧ ٱلسَّمَآءُ مُنفَطِرُۢ بِهِۦۚ كَانَ وَعۡدُهُۥ مَفۡعُولًا١٨ إِنَّ هَٰذِهِۦ تَذۡكِرَةٞۖ فَمَن شَآءَ ٱتَّخَذَ إِلَىٰ رَبِّهِۦ سَبِيلًا١٩﴾[المزمل: ۱۵-۱۹].
«ما پیغمبری را بهسوی شما فرستاهایم که گواه بر شماست، همان گونه که به سوی فرعون پیغمبری را فرستاده بودیم. فرعون با آن پیغمبر به مخالفت برخاست و ما هم او را به سختی فرو گرفتیم. اگر کافر شوید، چگونه خود را از (عذاب شدید) روزی بر کنار میدارید که کودکان را پیر میسازد؟! در آن روز آسمان از هم شکافته میگردد، وعدۀ خدا قطعاً به وقوع میپیوندد، اینها اندرز و یادآوری است هر کس که خواستار (استفاده از آنها) است، او راهی را به سوی پروردگار خود بر میگزیند».
همچنن در سوره اعلی بعد از بیان برخی از صفات بزرگ الهی و اشاره به نعمتهای دنیوی و اخروی خداوند که بندگانش را از آن برخوردار نموده است و بیان راه موفقیت در دنیا و آخرت به بیان این مسئله میپردازد که آخرت بهتر و ماندگارتر است.
در پایان چنین آمده است:
﴿إِنَّ هَٰذَا لَفِي ٱلصُّحُفِ ٱلۡأُولَىٰ١٨ صُحُفِ إِبۡرَٰهِيمَ وَمُوسَىٰ١٩﴾[الأعلى: ۱۸-۱۹].
«این در کتابهای پیشین (نیز آمده و ) بوده است (از جمله در) کتابهای ابراهیم و موسی».
و در سوره فجر آمده است:
﴿أَلَمۡ تَرَ كَيۡفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعَادٍ٦ إِرَمَ ذَاتِ ٱلۡعِمَادِ٧ ٱلَّتِي لَمۡ يُخۡلَقۡ مِثۡلُهَا فِي ٱلۡبِلَٰدِ٨ وَثَمُودَ ٱلَّذِينَ جَابُواْ ٱلصَّخۡرَ بِٱلۡوَادِ٩ وَفِرۡعَوۡنَ ذِي ٱلۡأَوۡتَادِ١٠ ٱلَّذِينَ طَغَوۡاْ فِي ٱلۡبِلَٰدِ١١ فَأَكۡثَرُواْ فِيهَا ٱلۡفَسَادَ١٢ فَصَبَّ عَلَيۡهِمۡ رَبُّكَ سَوۡطَ عَذَابٍ١٣ إِنَّ رَبَّكَ لَبِٱلۡمِرۡصَادِ١٤ فَأَمَّا ٱلۡإِنسَٰنُ إِذَا مَا ٱبۡتَلَىٰهُ رَبُّهُۥ فَأَكۡرَمَهُۥ وَنَعَّمَهُۥ فَيَقُولُ رَبِّيٓ أَكۡرَمَنِ١٥ وَأَمَّآ إِذَا مَا ٱبۡتَلَىٰهُ فَقَدَرَ عَلَيۡهِ رِزۡقَهُۥ فَيَقُولُ رَبِّيٓ أَهَٰنَنِ١٦﴾[الفجر: ۶-۱۶].
«آیا ندانستهای که پروردگارت چگونه با قوم عاد رفتار کرده است. قوم ارم که صاحب قامتهای بلند و ستون مانند و (کاخهای و خیمههای) ستوندار بودند. کسانی که همسان ایشان باشند در شهرها و کشورها پیدا نشده است و (آیا ندانستهای که پروردگارت) با قوم ثمود چه کرده است؟ همان قومی که صخرههای عظیم را در وادی القری میبریدند و میتراشیدند و (آیا خبر نداری که پروردگارت) با فرعون چه کرده است؟ فرعونی که دارای میخها بود. اقوامی که در شهرها و کشورها طغیان کردند و در آن جا خیلی فساد و تباهی به راه انداختند، لذا پروردگارت تازیانه عذاب را بر سر ایشان فرو ریخت، مسلماً پروردگارت در کمین است».
در سورۀ نجم نیز از بنی اسرائیل به عنوان انسانهایی که در معرض آزمایش و ستم قرار گرفتهاند یاد شده است که برخی از آنها در این آزمایش شکست خورده و منحرف شدهاند و برخی پایداری ورزیده و موفق شدهاند [۶۱۶].
خداوند میفرماید:
﴿فَأَعۡرِضۡ عَن مَّن تَوَلَّىٰ عَن ذِكۡرِنَا وَلَمۡ يُرِدۡ إِلَّا ٱلۡحَيَوٰةَ ٱلدُّنۡيَا٢٩ ذَٰلِكَ مَبۡلَغُهُم مِّنَ ٱلۡعِلۡمِۚ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعۡلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِيلِهِۦ وَهُوَ أَعۡلَمُ بِمَنِ ٱهۡتَدَىٰ٣٠ وَلِلَّهِ مَا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِي ٱلۡأَرۡضِ لِيَجۡزِيَ ٱلَّذِينَ أَسَٰٓـُٔواْ بِمَا عَمِلُواْ وَيَجۡزِيَ ٱلَّذِينَ أَحۡسَنُواْ بِٱلۡحُسۡنَى٣١ ٱلَّذِينَ يَجۡتَنِبُونَ كَبَٰٓئِرَ ٱلۡإِثۡمِ وَٱلۡفَوَٰحِشَ إِلَّا ٱللَّمَمَۚ إِنَّ رَبَّكَ وَٰسِعُ ٱلۡمَغۡفِرَةِۚ هُوَ أَعۡلَمُ بِكُمۡ إِذۡ أَنشَأَكُم مِّنَ ٱلۡأَرۡضِ وَإِذۡ أَنتُمۡ أَجِنَّةٞ فِي بُطُونِ أُمَّهَٰتِكُمۡۖ فَلَا تُزَكُّوٓاْ أَنفُسَكُمۡۖ هُوَ أَعۡلَمُ بِمَنِ ٱتَّقَىٰٓ٣٢ أَفَرَءَيۡتَ ٱلَّذِي تَوَلَّىٰ٣٣ وَأَعۡطَىٰ قَلِيلٗا وَأَكۡدَىٰٓ٣٤ أَعِندَهُۥ عِلۡمُ ٱلۡغَيۡبِ فَهُوَ يَرَىٰٓ٣٥ أَمۡ لَمۡ يُنَبَّأۡ بِمَا فِي صُحُفِ مُوسَىٰ٣٦ وَإِبۡرَٰهِيمَ ٱلَّذِي وَفَّىٰٓ٣٧ أَلَّا تَزِرُ وَازِرَةٞ وِزۡرَ أُخۡرَىٰ٣٨ وَأَن لَّيۡسَ لِلۡإِنسَٰنِ إِلَّا مَا سَعَىٰ٣٩ وَأَنَّ سَعۡيَهُۥ سَوۡفَ يُرَىٰ٤٠ ثُمَّ يُجۡزَىٰهُ ٱلۡجَزَآءَ ٱلۡأَوۡفَىٰ٤١ وَأَنَّ إِلَىٰ رَبِّكَ ٱلۡمُنتَهَىٰ٤٢﴾[النجم: ۲۹-۴۲].
«از کسی روی بگردان که به قرآن ما پشت میکند و جز زندگی دنیوی نمیخواهد . منتهای دانش ایشان همین است. پروردگار تو کسی را که از راه منحرف شده باشد و همچنین کسی را که راهیاب بوده باشد، به خوبی میشناسد. هر چه در آسمانها و هر چه در زمین است، متعلق به خدا است. سرانجام، خداوند بدکاران را در برابر کارهایی که میکنند، کیفر میدهد و نیکوکاران را در برابر کارهایی که میکنند به بهترین وجه پاداش عطاء میکند. همان کسانی که از گناهان بزرگ و بدکاریها کنارهگیری میکنند و اگر گناهی از آنان سر زند، تنها صغیره است؛ چرا که پروردگار تو دارای آمرزش گسترده و فراخ است. خداوند از همان زمان که شما را از زمین آفریده است و از آن روز که شما به صورت جنینهای ناچیزی در درون شکمهای مادرانتان بودهاید، از شما به خوبی آگاه بوده و هست پس از پاک بودن خود سخن مگوئید؛ زیرا که او پرهیزگاران را بهتر میشناسد. آیا آن کسی را دیدهای که دوری گزیده است؟ و اندکی بذل و بخشش کرده است و بعد از آن کسی را دیدهای که دوری گزیده است؟ و اندکی بذل و بخشش کرده است و بعد از بذل و بخشش دست کشیده است. آیا او علم غیب دارد و مییبیند یا بدانچه در تورات موسی بوده است، مطلع و با خبرش نکردهاند یا از آنچه در صحف ابراهیم بوده است، مطلع و با خبرش نکردهاند؛ ابراهیمی که وظیفۀ خود را به بهترین وجه ادا کرد (و بیان داشته ) که هیچ کس بار گناهان دیگری را بر دوش نمیکشد و برای انسان نیست جز آنچه خود کرده است و قطعاً سعی و کوشش او دیده خواهد شد. سپس پاداش کامل داده میشود و نتیجه و پایان (همه کارها) به پروردگار تو است».
این مبادی و اصول در صحیفههای موسی که به سوی بنی اسرائیل فرستاده شده بود، ثبت شدهاند. پس اگر در مورد رسالت محمد ج تردید دارند به آن مراجعه کنند و همچنین در صحیفههای ابراهیم ذکر شدهاند و قریش گمان میبرند که به ابراهیم منسوباند و آیینهای ابراهیمی را که از پدران و نیاکانشان به ارث بردهاند، تعظیم مینمایند آن گونه که پرده داری کعبه و خدمت حجاج را انجام میدهند [۶۱۷].
و در سورههای ص، یس، مریم و طه نمونههایی از داستانهای پیامبران با اقوامشان و مشکلات و رنجهایی که به آنان رسیده و کیفیت شکنجه شدن آنها و شکیبایی ورزیدنشان بیان شده است و نیز سنت الهی در مورد اقوامی که به صورت گروهی، در برابر حق ایستادهاند، بیان گردیده است:
﴿جُندٞ مَّا هُنَالِكَ مَهۡزُومٞ مِّنَ ٱلۡأَحۡزَابِ١١ كَذَّبَتۡ قَبۡلَهُمۡ قَوۡمُ نُوحٖ وَعَادٞ وَفِرۡعَوۡنُ ذُو ٱلۡأَوۡتَادِ١٢ وَثَمُودُ وَقَوۡمُ لُوطٖ وَأَصۡحَٰبُ لَۡٔيۡكَةِۚ أُوْلَٰٓئِكَ ٱلۡأَحۡزَابُ١٣ إِن كُلٌّ إِلَّا كَذَّبَ ٱلرُّسُلَ فَحَقَّ عِقَابِ١٤ وَمَا يَنظُرُ هَٰٓؤُلَآءِ إِلَّا صَيۡحَةٗ وَٰحِدَةٗ مَّا لَهَا مِن فَوَاقٖ١٥ وَقَالُواْ رَبَّنَا عَجِّل لَّنَا قِطَّنَا قَبۡلَ يَوۡمِ ٱلۡحِسَابِ١٦ ٱصۡبِرۡ عَلَىٰ مَا يَقُولُونَ وَٱذۡكُرۡ عَبۡدَنَا دَاوُۥدَ ذَا ٱلۡأَيۡدِۖ إِنَّهُۥٓ أَوَّابٌ١٧﴾[ص: ۱۱-۱۷].
«اینان که اینجا هستند، سپاه ناچیز شکست خوردهای از دستهها و گروههایند. قبل از اینان نیز قوم نوح، عاد و فرعون که دارای بناهایی بلند و استوار همچون کوه بودهاند، تکذیب کردهاند و قوم ثمود، لوط و صاحبان باغهای فراوان و سر درهم کشیده، اینان همان گروهها و دستههایند. هر یک از این گروهها پیغمبران را تکذیب کرده و عذاب من گریبانگیرشان گشته است. اینان انتظاری جز این نمیکشند که یک صدای آسمانی فرا رسد؛ صدائی که نیاز به تکرار ندارد. میگویند: پروردگارا! سهم ما را پیش از روز رستاخیز و حساب، به ما برسان. در برابر چیزهایی که میگویند شکیبا باش و به خاطر بیاور بنده ما داوود قدرتمند و توانا را، او بسی توبه کار بود».
سرگذشت اقوامی که برای نابودی دعوت حق دست به دست هم داده و پیامبرانشان را تکذیب کردند و به عذاب الهی گرفتار شدند و سرانجام اهل حق بر آنان پیروز گشتند، اشارات و رهنمودهایی تربیتی برای پیامبر اکرم ج و اصحاب و یاران او بودند، هیچ یک از پیامبران هر چند که مقام و جایگاه والایی در جوامع خود داشتهاند، از اذیت و آزار قومهای خود در امان نماندهاند. اگر نوح، هود، موسی، صالح، لوط و شعیب از نظر اجتماعی همانند سایر مردم بودهاند، اما داوود صاحب قدرت و پادشاهی بوده است که معجزاتش از قبیل تسبیح گفتن کوهها همراه او و بیرون آمدن پرندگان برای شنیدن نغمهها و تلاوت او عیان و مشهود است، امّا بنیاسرائیل در سخنان و کتابهای خود به او عیب و نقصهایی نسبت دادهاند، در حالی که او پیامبری عابد و توبه کار بود. آنان علاوه برآن، تهمتها و سخنانی زشت به مریم و فرزندش نسبت میدادند، در حالی که قرآن کریم، حاملگی و زایمان مریم و معجزاتی که برای او و فرزندش به وجود آمد، نشانهای برای جهانیان قرار داده و بیان کرده است:
﴿قَالَ كَذَٰلِكِ قَالَ رَبُّكِ هُوَ عَلَيَّ هَيِّنٞۖ وَلِنَجۡعَلَهُۥٓ ءَايَةٗ لِّلنَّاسِ وَرَحۡمَةٗ مِّنَّاۚ وَكَانَ أَمۡرٗا مَّقۡضِيّٗا٢١﴾[مریم: ۲۱].
«گفت چنین است و پروردگارت گفته است این برای من آسان است. به خاطر آن است که (میخواهم) او را معجزهای برای مردمان کنیم و رحمتی از سوی خود سازیم، دیگر کار انجام گرفته است».
بنی اسرائیل با وجود اینکه اهل کتاب بودند و تورات که سرشار از هدایت و نور بود، به اختیار آنان قرار داشت، با پیامبران خود بدرفتاری مینمود پس جای تعجب نیست که قریش در مورد دعوت حق چیزهایی بگویند که بیانگر گمراهی و جهالت آنان باشد. بیان این مطلب برای آن بود تا مردم بدانند که همواره روش دشمان خدا چه مشرکان و چه اهل کتاب، برای مبارزه با حق یکنواخت بوده است؛ پس باید از خود پایداری و قاطعیت نشان داد. این موضع یهودیان فقط در مورد پیامبرانی صدق نمینماید که به تکذیب آنان پرداختند و ایمان نیاوردند؛ بلکه آنان مواضع عجیب و زشت خود را در برابر بزرگترین پیامبری که به پیروی او افتخار میورزند و گمان میکنند که پیرو کتاب او هستند و حاملان آیین و رهنمودهای او میباشند، اتخاذ کردند.
در سورۀ طه آمده است که به محض اینکه موسی ÷بنی اسرائیل را به قصد مناجات با پروردگارش،ترک نمود و برادرش هارون را در میان آنها جانشین خود کرد تا به اصلاح امور قوم بپردازد و از راه تبهکاران پیروی نکند، آنها دست به توطئه زدند و زیورآلات قوم را جمع کردند و سامری، گوسالهای برایشان درست کرد که دارای صدایی بود و شروع به طواف و پرستش آن کردند.
﴿فَأَخۡرَجَ لَهُمۡ عِجۡلٗا جَسَدٗا لَّهُۥ خُوَارٞ فَقَالُواْ هَٰذَآ إِلَٰهُكُمۡ وَإِلَٰهُ مُوسَىٰ فَنَسِيَ٨٨﴾[طه: ۸۸].
«سپس مجسمۀ گوسالهای را برای مردم بیرون آورد که صدای گوساله داشت. گفتند: این معبود شما و معبود موسی است و او (چنین چیزی را) فراموش کرده است».
موسی با پی بردن به حقیقت ماجرا، سامری را نزد خود خواست تا انگیزهاش را از این اقدام احمقانه جویا شود:
﴿قَالَ بَصُرۡتُ بِمَا لَمۡ يَبۡصُرُواْ بِهِۦ فَقَبَضۡتُ قَبۡضَةٗ مِّنۡ أَثَرِ ٱلرَّسُولِ فَنَبَذۡتُهَا وَكَذَٰلِكَ سَوَّلَتۡ لِي نَفۡسِي٩٦﴾[طه: ۹۶].
«گفت: من از چیزهایی آگاهم که بنیاسرائیل از آن آگاه نیستند. من مقداری از آثار پیغمبر را بر گرفتم. آنها را ریختم و این چنین نفس من مطلب را در نظرم آراست».
آیا به قومی که بیخردی موجب گمراهی و انحراف و تبهکاری آنان گردد، میتوان اعتماد کرد و از آنها انتظار خوبی یا حمایت و یاری کردن حق را داشت؟! در حقیقت بیان داستانهای بنی اسرائیل در دوران مکی، اثر گستردهای در ساختار شخصیت اسلامی اصحاب و یاران رسول خدا داشت، شخصیتی که از همۀ این گروهها و ملتها متمایز و جداست [۶۱۸].
از اسرار لطیف قرآنی و از صورتهای زیبای مناسبتها، این است که از جهانی بودن دعوت اسلامی از خلال بیان عهد و پیمانی که از بنیاسرائیل مبنی بر پذیرش دعوت جهانی آخرین پیامبر گرفته شد، در سورۀ اعراف سخن به میان آمده است. بیان مفصل انحرافهای بنی اسرائیل برای این بوده است تا مؤمنان تحت تأثیر موضعی که یهودیها در برابر اسلام اتخاذ کرده بودند، قرار نگیرند و اگر آنان در برابر مسلمانان، راهی خصمانه در پیش گرفتهاند باید دانست که قومی سرکش و عجیب هستند و در برخورد با پیامبران خودشان نیز چنین شیوهای در پیش گرفتهاند. پس اگر آنها از دعوت اسلام روی بر تافتند و محمد را تکذیب کردهاند با اینکه در کتابهایشان صفات او را خواندهاند، چنین چیزی از قومی تبهکار و فاسد بعید نیست [۶۱۹].
خداوند میفرماید:
﴿وَٱكۡتُبۡ لَنَا فِي هَٰذِهِ ٱلدُّنۡيَا حَسَنَةٗ وَفِي ٱلۡأٓخِرَةِ إِنَّا هُدۡنَآ إِلَيۡكَۚ قَالَ عَذَابِيٓ أُصِيبُ بِهِۦ مَنۡ أَشَآءُۖ وَرَحۡمَتِي وَسِعَتۡ كُلَّ شَيۡءٖۚ فَسَأَكۡتُبُهَا لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ وَيُؤۡتُونَ ٱلزَّكَوٰةَ وَٱلَّذِينَ هُم بَِٔايَٰتِنَا يُؤۡمِنُونَ١٥٦ ٱلَّذِينَ يَتَّبِعُونَ ٱلرَّسُولَ ٱلنَّبِيَّ ٱلۡأُمِّيَّ ٱلَّذِي يَجِدُونَهُۥ مَكۡتُوبًا عِندَهُمۡ فِي ٱلتَّوۡرَىٰةِ وَٱلۡإِنجِيلِ يَأۡمُرُهُم بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَيَنۡهَىٰهُمۡ عَنِ ٱلۡمُنكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ ٱلطَّيِّبَٰتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيۡهِمُ ٱلۡخَبَٰٓئِثَ وَيَضَعُ عَنۡهُمۡ إِصۡرَهُمۡ وَٱلۡأَغۡلَٰلَ ٱلَّتِي كَانَتۡ عَلَيۡهِمۡۚ فَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ بِهِۦ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَٱتَّبَعُواْ ٱلنُّورَ ٱلَّذِيٓ أُنزِلَ مَعَهُۥٓ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ١٥٧ قُلۡ يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ إِنِّي رَسُولُ ٱللَّهِ إِلَيۡكُمۡ جَمِيعًا ٱلَّذِي لَهُۥ مُلۡكُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۖ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ يُحۡيِۦ وَيُمِيتُۖ فََٔامِنُواْ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِ ٱلنَّبِيِّ ٱلۡأُمِّيِّ ٱلَّذِي يُؤۡمِنُ بِٱللَّهِ وَكَلِمَٰتِهِۦ وَٱتَّبِعُوهُ لَعَلَّكُمۡ تَهۡتَدُونَ١٥٨﴾[الأعراف: ۱۵۶-۱۵۸].
«و برای ما در این دنیا و آن دنیا نیکی مقرر دار؛ چرا که به سوی تو بازگشت کردهایم. گفت: عذاب خود را به هر کس که بخواهم میرسانم و رحمت من هم همه چیز را در بر گرفته است. آن را برای کسانی مقرر خواهم داشت که پرهیزگاری کنند و زکات بدهند و به آیات ایمان بیاورند. کسانی که پیروی میکنند از فرستاده خدا؛ پیغمبر امّی که در تورات و انجیل نگاشته مییابند. او آنان را به کار نیک دستور میدهد و از کار زشت باز میدارد و پاکیزهها را برایشان حلال مینماید و ناپاکها را برای آنان حرام میسازد و فرو میاندازد، بند و زنجیر از ایشان. پس کسانی که به او ایمان بیاورند و از او حمایت کنند و وی را یاری دهند و از نوری پیروی کنند که به همراه او نازل شده است، بیگمان آنان رستگارند (ای پیغمبر) بگو ای مردم من فرستاده خدا به سوی جملگی شما هستم. خدایی که ملک آسمانها و زمین از آن اوست، جز او معبودی نیست. او است که میمیراند و زنده میگرداند؛ پس ایمان بیاورید به خدا و فرستادهاش آن پیغمبر درس نخواندهای که ایمان به خدا و به سخنهایش دارد. از او پیروی کنید تا هدایت یابید».
آری این پیام بزرگ روحی و روانی؛ برخاسته از سرزمین مکه و کوهها و درههای آن به همه کشورهای جهان بود؛ زیرا آیههای الهی، نشانههای دعوت جهانی را وقتی از شهر مکه بیرون میآید و جهان را تحت پوشش قرار میدهد، ترسیم مینمایند. همان گونه که سورۀ اعراف با حکایت زندگی بنی اسرائیل و حوادث بزرگی که در زندگی آنان اتفاق افتاده است، سرشار از درسهای تربیتی بزرگی برای امت محمد است و از طرفی هشداری است برای این امت که از آنچه بنیاسرائیل بدان مبتلا شدهاند، بپرهیزند و در ادامه از ملتهایی که از نوادگان و فرزندان بنی اسرائیل شکل گرفتهاند، سخن میگوید و بیان مینماید که چگونه آنها را از تنگنا و شرایط سخت زندگی که در آن به سر میبردند رهایی داد و با جوشاندن چشمهها و فرو فرستادن «منّ و سلوی» «خوراکی آسمانها که خداوند برای بنی اسرائیل در بیابان فراهم آورد» و سایهکردن آنها با ابرها، زندگی مرفه و آسودهای برایشان فراهم آورد، اما آیا آنها سپاس این نعمتها را به جا آوردند؟ و در برابر تکالیف و وظایف شرعی خوب عمل کردند؟ به راستی که پاسخ آنهابه این نعمتها فقط مخالفت و تحریف و حیلهگری و سرکشی و سرپیچی همیشگی بود.
انسانیت انسان و به کمال رسیدن وی فقط با پیروی نمودن از وحی الهی که از جانب آفریننده آسمانها و زمین فرو فرستاده میشود تحقق مییابد؛ چرا که انسان با بندگی خداوند، هدفی را که برای آن آفریده شده است، محقق نموده و انجام میدهد و هرگونه سستی و بیاعتنایی به این وظیفه و هرگونه دوری از روشنایی وحی، انسان را از کمال انسانیت دور مینماید و او را با چهارپایان و حیوانات ملحق میسازد و بسا که از حیوانات هم گمراهتر میشود؛ چرا که انسان عقلش را در امور بیمعنا و انحطاط بیشتر به کار میگیرد، در صورتی که حیوانات برای حماقت و انحطاط حیلهگری نمیکنند؛ بلکه حیوانات را غریزههایشان برای فعالیتهای معینی سوق میدهد.
سوره اعراف که از سورههای مکی است، رهنمودهای تربیتی و الهی را بیان میدارد و از خلال اندرز گرفتن و درس آموختن از داستانهای بنیاسرائیل، به تشریح و توضیح سنتهای الهی میپردازد [۶۲۰].
وقتی قریش به ناتوانی خود در برابر دعوت حق پی بردند و نضر بن حارث از این ناتوانی پرده برداشت و به صراحت گفت: «ای گروه قریش! به خدا سوگند چیزی برایتان اتفاق افتاده است که تاکنون نتوانستهاید چارۀ آن را بکنید ... پس در مورد کارتان بیندیشید. به خدا سوگند اتفاق بزرگی برایتان رخ داده است». بعد از آن قریش تصمیم گرفتند که نضر بن حارث و عقبه بن ابی معیط را نزد علماء و دانشمندان یهود در مدینه بفرستند تا حقیقت این دعوت را بشناسند، البته این شناسائی به خاطر آن نبود که از آن پیروی نمایند؛ بلکه به خاطر اینکه آنها میدانستند که یهودیان با تمام پیامبران و با اهل حق در هر کجا دشمنی و کینه میورزند. بعثت رسول اکرم ج در واقع صدمۀ بزرگی برای یهودیان به شمار میرفت. چون آنها و پدران و نیاکانشان که در جزیره عربی زندگی میکردند، امیدوار بودند پیامبری رهایی بخش در این زمان و مکان از میان آنان مبعوث میشود و آنان را از پراکندگی و تفرقهای که در آن به سر میبردند نجات میدهد [۶۲۱].
همبستگی اردوگاه کفر و شرک با یهودیان به تناسب هدف مشترک آنها برای از بین بردن دعوت اسلامی بود بنابراین، برای هئیت مکی پرسشهایی مطرح کردند و این گونه کوشیدند تا پیامبر را ناتوان نموده و شکست بدهند.
ابن عباس میگوید: قریش، نضر بن حارث و عقبه بن ابی معیط را نزد علمای یهود مدینه فرستادند و به آنان گفتند: از آنان در مورد محمد بپرسید و حالت او را برایشان بازگو نمایید و آنان را از گفته و سخن محمد با خبر سازید؛ زیرا آنها اهل کتاب هستند و ما آگاهی و دانشی که آنان در مورد پیامبران دارند، نداریم. نضربن حارث و عقبه بن ابی معیط مکه را به قصد مدینه ترک نمودند. در مدینه نزد اهل تورات رفتند و گفتند شما اهل تورات هستید و ما نزد شما آمدهایم تا ما را در مورد این مرد آگاه نمایید. ابن عباس میگوید: آن گاه دانشمندان یهود به آنها گفتند؛ این سه سوال را از او بپرسید، اگر پاسخ داد، پس نبی مرسل است و اگر پاسخ نداد، پس بدانید که مرد دروغگویی بیش نیست و آن گاه در مورد او تصمیم بگیرید. نخست از او در مورد جوانانی که در زمان گذشته زبانزد بودهاند بپرسید که ماجرایشان چه بوده است؟ دوم، از او در مورد مردی جهانگرد که به شرق و غرب زمین سفر کرده است بپرسید که حکایتش چه بوده است؟
سوم، از او در مورد روح بپرسید که چیست؟
اگر پاسخ صحیح این پرسشها را داد پس یقین بدانید که نبی مرسل است و از او پیروی کنید و اگر پاسخ نداد؛ پس مردی دروغگو است آن گاه هر تصمیمی که خواستید اتخاد نمایید.
نضر و عقبه به مکه آمدند و گفتند: ای قریش! ما با چیزی آمدهایم که میان شما و محمد قاطعانه داوری مینماید. علمای یهود ما را دستور دادهاند که ما او را از چیزهایی بپرسیم و سوالات را برای آنان گفتند. آن گاه قریش نزد پیامبر خدا آمدند و سؤالات یهودیان را جویا شدند. پیامبر اکرم ج به آنها گفت: فردا پاسخ پرسشهایتان را خواهم داد، ولی فراموش کرد بگوید: «ان شاءالله» بنابراین، پیامبر پانزده روز منتظر ماند، اما خداوند در این مورد بر او چیزی نازل نکرد و جبرئیل به نزد او نمیآمد. از طرفی اهل مکه به شایعه پراکنی پرداختند و گفتند: محمد به ما وعده داد که فردا پاسخ شما را میدهم و امروز پانزده روز است که در مورد چیزهایی که از او پرسیدهایم، چیزی به ما نمیگوید. پیامبر اکرم ج به علت نازل نشدن وحی، اندوهگین شد و آنچه اهل مکه میگفتند بر او دشوار و سخت میگذشت. سپس جبرئیل آمد و سوره کهف را از جانب خداوند بر او نازل کرد که در این سوره خداوند، پیامبر اکرم ج را در مورد اندوه زیاد او نسبت به ایمان نیاوردن قریش، سرزنش نمود و نیز در این سوره در مورد اصحاب کهف و مرد جهانگردی که قریش در مورد او پرسیده بودند، سخن به میان آمد و در مورد روح نیز این مطلب نازل شد:
﴿وَيَسَۡٔلُونَكَ عَنِ ٱلرُّوحِۖ قُلِ ٱلرُّوحُ مِنۡ أَمۡرِ رَبِّي وَمَآ أُوتِيتُم مِّنَ ٱلۡعِلۡمِ إِلَّا قَلِيلٗا٨٥﴾[الإسراء: ۸۵].
«از تو (ای محمد) دربارۀ روح میپرسند بگو روح چیزی است که تنها پروردگارم از آن آگاه است و جز دانش اندکی به شما داده نشده است».
سورۀ کهف علاوه بر اینکه پاسخ پرسشهای آنان را میداد به این نکته اشاره میکرد که پناهگاهی برای مستضعفان از یاران محمد، به وجود خواهد آمد، همان گونه که آن غار، جوانان مومنی را که دینشان را گرفته و از فتنه گریخته بودند، در خود جای داد و نیز این مسئله را تبیین نمود که انسانهایی از یثرب در کنار کسانی که قریش را در تردیدشان یاری کردند، با چهرهای باز و خندان مستضعفان را به آغوش خواهند گرفت و انصار دین خدا خواهند بود و به توضیح داستان موسی با خضر پرداخت که از بزرگترین پیامبران بنیاسرائیل است. موسی ÷فلسفۀ قضایای سه گانه را که برای او اتفاق افتاد، ندانست و به کارهای خضر اعتراض کرد، در حالی که تعهد کرده بود که اعتراض ننماید. البته اتفاقات مذکور و آنچه پیرامون آن به وجود آمد، اثری در نبوت و پیامبری موسی نگذاشت و بنیاسرائیل در نبوت او شک نکردند پس انگیزۀ آنان از مطرح نمودن چنین پرسشهایی برای پی بردن به حقانیت و صداقت رسالت محمد ج چه میتواند باشد؟ [۶۲۲].
خداوند این مناسبت را بهانه قرار داد و به این مطلب اشاره نمود که راه نجات مومنان نزدیک است و پناهگاهی خواهند یافت همانطور که آن جوانان پناهگاهی یافتند و اهل مدینه با شادی از آنها استقبال خواهند کرد، آن طور که اهالی آن شهر با دیدن یکی از آن جوانان، شادمان شدند و در صدد اکرام و تعظیم و جاودانه کردن یاد و خاطرۀ آنان بر آمدند [۶۲۳].
هدف از نزول قرآن کریم ساختن و تربیت بهترین امتی است که اقدامات و فعالیتهای آنان در جهت خیرخواهی و سود رسانی به مردم است. از دیدگاه قرآن این امت، دارای بالندگیها و ارزشهای ذاتی و درونی و منابع ادراکی و معرفتی فراوان است و سورۀ فاتحه از نخستین سورههایی است که در دوران مکی نازل شده است. این سوره شامل تضرع و زاری به درگاه خداوند است تا مومن را به راه راست هدایت نماید و او را از راه کسانی که خداوند بر آنها خشم گرفته و از راه گمراهان، نجات دهد. کسانی که خدا بر آنها خشم گرفته است، یهودیان هستند و گمراهان، نصارا میباشند؛ چنانکه این مطلب در حدیث عدی بن حاتم س آمده است [۶۲۴].
پس تعیین این برنامه و بیان راه راست، مقتضی این است که برنامهها و شیوههای گمراه کننده بیان گردند تا بتوان از کور راههای پراکندهای که هر کس آنها را در پیش بگیرد، سرانجام در ورطۀ هلاکت سقوط خواهد کرد، پرهیز نمود.
بنابراین، پرداختن به عقاید یهودیان و انحرافاتشان و بیان مواضعی که آنها در برابر پیامبرشان اتخاذ میکردند، امری است که برای ساختن شخصیت ممتاز اسلامی به آن نیاز است؛ زیرا نبرد مسلمانان با یهودیان، معرکهای مستمر و پیوسته است؛ چرا که معرکه و نبردی است بین برنامه الهی و صراط مستقیم و برنامههای جاهلی که توسط انسانها ساخته شده است. برنامههائی که کلمات الهی را تحریف مینماید و برای تباهی و فساد در زمین تلاش میکند [۶۲۵].
[۶۱۵] معالم قرآنیه فی الصراع مع الیهود، مصطفی مسلم، ص ۳۰-۳۱. [۶۱۶] همان، ص ۳۶. [۶۱۷] معالم قرآنیه فی الصراع مع الیهود، ص ۳۱۶. [۶۱۸] معالم قرآنیه فی الصراع مع الیهود، ص ۳۹-۴۰. [۶۱۹] همان، ص ۵۴. [۶۲۰] معالم قرآنیة فی الصراع مع الیهود، ص ۵۵ تا ۶۰. [۶۲۱] الیهود فی السنة المطهره، عبدالله الشقاری، ج ۱، ص ۸۸. [۶۲۲] مباحث فی التفسیر الموضوعی، مصطفی مسلم، ص ۱۸۹. [۶۲۳] تاملات فی سورة الکهف، ابوالحسن ندوی، ص ۴۶ – معالم قرآنیه فی الصراع مع الیهود، ص ۶۱. [۶۲۴] مسند الامام احمد، ج ۴ ۳۷۸. [۶۲۵] معرکة الوجود بین القرآن و التلمود، ص ۷۹-۷۸ به نقل از معالم قرآنیه، مصطفی مسلم، ص ۲۹.