الگوی هدایت - تحلیل وقایع زندگی و سیرت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم - جلد اول

فهرست کتاب

گفتگو با بنی‌شیبان

گفتگو با بنی‌شیبان

در روایت علی بن ابی طالب ج آمده است: وقتی خداوند به پیامبرش ج دستور داد تا دعوتش را بر قبیله‌های عرب عرضه دارد، رسول خدا به راه افتاد و من هم همراهش بودم ... تا اینکه می‌گوید: سپس به مجلسی دیگر رفتیم که مجلسی آرام بود. ابوبکر جلو رفت و سلام کرد و گفت: از کدام خاندان هستید؟ پاسخ دادند: از بنی‌شیبان بن ثعلبه. ابوبکر رو به سوی پیامبر خدا ج نمود و گفت: پدر ومادرم فدایت باد؛ اینان سرآمد خاندان خود و سرآمد مردمند. در میان آنها فردی به نام مفروق بود که از همه سخنگوتر و زیباتر بود. ابوبکر گفت: قبیلۀ شما چند نفر است؟ مفروق گفت: ما بیش از هزار تن نیستیم و گروهی که هزار نفر باشند هرگز از کاستی افراد خود شکست نمی‌خورد. ابوبکر گفت: توان دفاعی شما چگونه است؟ مفروق گفت: ما به هنگام رویارویی با دشمن به شدت خشمگین می‌شویم و وقتی خشمگین می‌شویم، به شدت در می‌افتیم؛ ما جنگ را بر زن و فرزند و شمشیر را بر همبستری با همسران خویش ترجیح می‌دهیم و پیروزی به دست خدا است؛ گاهی ما بر دیگران پیروز می‌گردیم و گاهی دیگران بر ما پیروز می‌گردند. آن گاه رو به پیامبر اکرم ج کرد و گفت: شاید تو از قریش هستی؟ ابوبکر گفت: اگر به شما رسیده که او رسول خداست، اینک این همان مرد است.

مفروق گفت: ای برادر قریشی! ما را به چه چیزی فرا می‌خوانی؟ پیامبر اکرم ج فرمود: شما را به اینکه گواهی دهید که هیچ معبودی جز الله نیست و او یگانه است و شریکی ندارد و من بنده خدا و پیامبرش هستم و از شما می‌خواهم که مرا کمک نمایید و یاری‌ام کنید؛ زیرا قریش در مقابل امر الهی همدست شده‌اند و رسول خدا را تکذیب کرده‌اند و خود را به وسیلۀ باطل از حق بی‌نیاز دانسته‌اند در حالی که خداوند بی‌نیاز و ستوده است. مفروق گفت: آیا به چیزی دیگری هم دعوت می‌دهی؟ آن گاه گفت: به خدا سوگند که سخنی بهتر از این را نشنیده‌ام. آن گاه پیامبر اکرم ج این آیات را تلاوت نمود:

﴿قُلۡ تَعَالَوۡاْ أَتۡلُ مَا حَرَّمَ رَبُّكُمۡ عَلَيۡكُمۡۖ أَلَّا تُشۡرِكُواْ بِهِۦ شَيۡ‍ٔٗاۖ وَبِٱلۡوَٰلِدَيۡنِ إِحۡسَٰنٗاۖ وَلَا تَقۡتُلُوٓاْ أَوۡلَٰدَكُم مِّنۡ إِمۡلَٰقٖ نَّحۡنُ نَرۡزُقُكُمۡ وَإِيَّاهُمۡۖ وَلَا تَقۡرَبُواْ ٱلۡفَوَٰحِشَ مَا ظَهَرَ مِنۡهَا وَمَا بَطَنَۖ وَلَا تَقۡتُلُواْ ٱلنَّفۡسَ ٱلَّتِي حَرَّمَ ٱللَّهُ إِلَّا بِٱلۡحَقِّۚ ذَٰلِكُمۡ وَصَّىٰكُم بِهِۦ لَعَلَّكُمۡ تَعۡقِلُونَ١٥١[الأنعام: ۱۵۱].

«بگو: بیائید تا آنچه را که پروردگارتان حرام کرده است، بخوانم. اینکه با او چیزی را شریک قرار ندهید و با پدر و مادر به نیکی رفتار کنید و فرزندانتان را از ترس فقر مکشید. ما به شما و به آنها روزی می‌دهیم و به کارهای زشت چه ظاهر باشند، چه باطن، نزدیک مشوید و هیچ کس را که خداوند کشتن او را حرام کرده است، مکشید مگر به حق. این است آنچه خدا شما را به آن دستور داده تا بفهمید».

مفروق گفت: به خدا سوگند که به مکارم اخلاق و کارهای نیک فرا می‌خوانی. قومی که تو را تکذیب کرده و علیه تو همدست شده‌اند، دروغ گفته‌اند و ادامه داد که این هانی بن قبیصه شیخ و پیشوای دینی ماست. هانی گفت: ای قریشی! من سخنت را شنیدم، اما من بر این باورم که اگر ما تنها در پی یک جلسه که در حضور ما نشسته‌ای بی‌آنکه هیچ نشستی قبل و یا بعد از آن صورت گرفته باشد و در حالی که در دعوت تو نیندیشیده و در فرجام آنچه ما را بدان فرا می‌خوانی تأمل نکرده‌ایم، دین خود را ترک کنیم و از تو پیروی نماییم، لغزشی در اندیشه و نوعی سبکسری و بی‌توجهی در فرجام کارهاست و لغزش با شتاب و عجله همراه است و ما دوست نداریم از طرف آن دسته از افراد خاندانمان که اینجا نیستند، پیمانی ببنیدیم بنابراین، تو هم برگرد و ما هم بر می‌گردیم و در کار خود می‌نگریم. آن گاه هانی به مثنی بن حارثه اشاره کرد و گفت: این مثنی، شیخ و پیشوای امور جنگی ماست. مثنی که بعدها مسلمان شد، گفت: ای قریشی! سخنانت را شنیدم و پاسخ ما همان پاسخ هانی بن قبیصه است که نمی‌توانیم دین خود را ترک کنیم و از تو پیروی کنیم و ما میان دو چهارچوب قرار گرفته‌ایم یکی یمامه و دیگری سمامه. پیامبر اکرم ج فرمود: این دو چهارچوب چیست؟ گفت: نهرهای کسری و آبهای عرب است.

اما آنچه مربوط به نهرهای کسری است، گناهی است که صاحب آن مورد بخشش قرار نمی‌گیرد و عذرش پذیرفته نمی‌شود؛ ما به پیمانی گردن نهاده‌ایم که کسری از ما گرفته است مبنی بر اینکه هیچ ماجرا و فتنه‌ای به پا نکنیم و هیچ ماجراجو و فتنه‌گری را پناه ندهیم و این چیزی را که تو ما را به آن دعوت می‌دهی به نظر من از چیزهایی است که پادشاهان آن را خوش ندارند، امّا اگر دوست داری که تو را از ناحیه عربها حفاظت کنیم و پناه دهیم این کار را خواهیم کرد. پیامبر اکرم ج فرمود: پاسخ شما در مورد این موضوع پاسخی شایسته و منطقی است؛ چراکه واقعیت‌های موجود جامعه را به صراحت بیان نمودید، امّا کسانی درصدد حمایت و یاری دین خدا برمی‌آیند که از همۀ جوانب بر آن احاطه یابند. آیا می‌خواهید دیری نپاید که خداوند سرزمین و شهرها و اموال آنان را به شما بدهد و شما را با دختران آنان همبستر کند؟ آیا خداوند را تسبیح و تقدیس می‌کنید؟ نعمان گفت: خداوند شایسته تسبیح و تقدیس است! [۸۵۳].

[۸۵۳] البدایة والنهایة، ج ۳، ص ۱۴۲ – ۱۴۵.