الگوی هدایت - تحلیل وقایع زندگی و سیرت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم - جلد اول

فهرست کتاب

درس‌ها و آموختنی‌ها

درس‌ها و آموختنی‌ها

۱- ثبات و پایداری مؤمنان بر عقیدۀ آنان در برابر انواع شکنجه و ستم از جانب اشرار و گمراهان، دلیلی است بر صداقت ایمان و اخلاص عقاید آنان و بیان کنندۀ این مطلب است که هر کدام از آنها دارای شخصیتی والا و روحی پویا و انقلابی بوده است.

همچنین بیانگر این موضوع است که امید آنان به رضامندی خداوند به مراتب از شکنجه و جور و محرومیتی که بر آنان وارد می‌شد، بیشتر بوده است؛ چراکه همواره امیال روحی و ذاتی مؤمنان صادق و داعیان مخلص بر امیال جسمانی آنان غلبه دارد و آنها شتابان به خواسته‌های روحی خود لبیک می‌گویند و به راحتی و لذتی که جسمهایشان می‌جوید، توجهی نمی‌کنند و موارد ذکر شده مهم‌ترین عامل در پیروزی هر دعوتی به شمار می‌رود و توده‌های مردم از تاریکی و جهالت رهایی می‌یابند [۷۲۰].

۲- آنچه از این هجرت بزرگ استنباط می‌شود، این است که پیامبر خدا نسبت به یارانش بسیار مهربان و دلسوز بود و همواره درصدد فراهم ساختن امنیت و آسایش آنان بوده است. بنابراین، به آنها دستور داد تا نزد پادشاه عادلی بروند که هیچ کس نزد او مورد ستم قرار نمی‌گیرد و همان طور که گفته بود، مهاجران در دین خود امنیت یافتند و به بهترین صورت نزد آن پادشاه اقامت گزیدند [۷۲۱].

رسول خدا توجه آنها را به حبشه که جایگاه امنی برای داعیان محسوب می‌گردید جلب نمود تا این گونه آنان را از نابودی کامل برهاند و حمایت نماید و این تربیتی پیامبرانه برای رهبران مسلمانان در هر زمان است که باید با حکمت و دوراندیشی برای حمایت دعوت و داعیان برنامه‌ریزی نمایند و سرزمینی امن جستجو کنند تا پایگاهی برای دعوت باشد تا در صورت در معرض خطر قرار گرفتن پایگاه اصلی، مرکز احتیاطی به عنوان پشتوانه‌ای برای دعوت باشد. پس داعیان سرمایۀ اصلی دعوت به شمار می‌روند که باید برای حفاظت وحمایت آنان همه تلاشها مبذول شود بدون اینکه کوچک‌ترین سهل‌انگاریی در این زمینه اعمال شود و یک مسلمان از همه انسانهایی که کافراند و از دین و توحید فاصله دارند، ارزش بیشتری دارد [۷۲۲].

۳- پیامبر اکرم ج از هجرت به حبشه اهداف متعددی را دنبال می‌نمود بنابراین، سعی نمود تا عناصر مشخصی را برای محقق نمودن این اهداف انتخاب نماید. اهدافی مانند گسترش اسلام و موضع قریش در برابر آن؛ قانع کردن افکار عمومی به عدالت و بر حق بودن اسلام و یا حرکتهای دیپلماسی که دولت‌های کنونی برای شرح قضایای خود و به دست آوردن حمایت افکار عمومی انجام می‌دهند [۷۲۳].

همچنین اهدافی مانند گشودن سرزمین جدیدی برای دعوت مدنظر بود بنابراین، سران و بزرگان اصحاب در آغاز کار، هجرت کردند و سپس بقیه به آنها پیوستند و سرپرستی امور به جعفر س سپرده شد [۷۲۴].

۴- وجود جعفر پسر عموی پیامبر اکرم ج و عثمان داماد پیامبر و دخترش رقیه در صدر لیست مهاجران، رهنمود و اشاره‌ای است به این موضوع که باید خویشاوندان و خانوادۀ رهبر، رنجها و خطرها را تحمل نمایند و به دوش بکشند، اما اگر نزدیکان رهبر از خطر دور باشند و افرادی که با رهبر جامعۀ اسلامی تناسب خویشاوندی ندارند، درمعرض خطر قرار گیرند، به حق که چنین شیوه‌ا‌ی با شیوه و روش پیامبر اکرم ج فاصله‌ای عمیق و بزرگ دارد [۷۲۵].

۵- اثبات مشروعیت ترک وطن به خاطر حفاظت دین، گرچه این وطن مکه باشد با آن همه فضیلتی که دارد و اگر چه مهاجرت به سرزمین غیراسلامی باشد؛ چنانکه حبشیان، نصرانی بودند و مسیح را می‌پرستیدند و معتقد نبودند که عیسی بندۀ خداست و این مطلب در حدیث ام سلمه که در گذشته بیان گردید، روشن شد و مسلمانان با این هجرت، مهاجر نامیده شدند و آنها دوباره هجرت نمودند وبه خاطر پیشی گرفتن در هجرت مورد ستایش قرار گرفتند؛ چنانکه خداوند می‌فرماید: ﴿وَٱلسَّٰبِقُونَ ٱلۡأَوَّلُونَو در تفسیر آمده است: آنها کسانی هستند که در بیعت رضوان حضور داشته‌اند [۷۲۶]. خداوند اصحاب و یاران پیامبر اکرم ج را به دلیل هجرت به حبشه ستوده است؛ حال آنکه مهاجرت آنان از بیت‌ الله به سرزمین کفر بوده است و آنان را مورد ستایش قرار داده است؛ چراکه آنان به دلیل حفاظت دین خود و به امید عبادت پروردگار مهاجرت نمودند و این حکم تا قیامت ادامه دارد که هرگاه جهالت و بی‌دینی در سرزمینی غالب گردید و مومنی به خاطر حق، مورد اذیت و آزار قرار گرفت و یقین داشت که باطل چیره است و امیدوار بود که در کشور و سرزمینی دیگر، هر کشور و سرزمینی که می‌خواهد باشد، می‌تواند به دینش عمل نماید و پروردگارش را عبادت کند، باید به آنجا هجرت کند؛ چنانکه خداوند می‌فرماید:

﴿وَلِلَّهِ ٱلۡمَشۡرِقُ وَٱلۡمَغۡرِبُۚ فَأَيۡنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجۡهُ ٱللَّهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ وَٰسِعٌ عَلِيمٞ١١٥[البقرة: ۱۱۵].

«مشرق و مغرب از آن خدایند، پس به هر سو رو کنید،خدا در آنجا است، همانا خداوند دارای فضل و احسان گسترده و دانا است».

۶- اثبات این موضوع که مسلمانان در هنگام ضرورت می‌توانند نزد غیرمسلمانان پناهنده شوند و تحت حمایت آنها قرار گیرند، خواه پناه‌دهنده اهل کتاب باشد، مانند نجاشی که در آن وقت نصرانی بود و بعداً مسلمان شد یا اینکه مشرک باشد مانند کسانی که مسلمانان را بعد از بازگشت از حبشه تحت حمایت و پناه خویش در آوردند یا همانند ابوطالب، عموی پیامبر، که همواره از رسول خدا حمایت می‌کرد و یا مطعم بن عدی که پیامبر اکرم ج بعد از بازگشت از طایف، تحت حمایت و پناه او وارد مکه شد [۷۲۷].

البته پذیرفتن حمایت و پناه مشرکان در صورتی مناسب است که ضربه‌ای به دعوت اسلامی نگردد یا موجب تغییر برخی از احکام دین را فراهم نیاورد و مستلزم سکوت در برابر ارتکاب برخی از محرمات نگردد و درغیر این صورت برای مسلمان جایز نیست، چنین پناهندگی را بپذیرد و دلیل آن این است که وقتی ابوطالب از پیامبر اکرم ج خواست که سخت نگیرد و او را به کاری وادار نسازد که در توانش نیست و معبودان مشرکان را به بدی یاد نکند، رسول الله خود را برای بیرون شدن از حمایت عمویش آماده کرد و نپذیرفت که ساکت بماند و دست از تبلیغ حق بردارد [۷۲۸].

۷- انتخاب سرزمین حبشه توسط رسول خدا به عنوان محل هجرت به امر استراتژیک مهمی اشاره می‌نماید که این انتخاب در پرتو شناخت پیامبر اکرم ج از دولت‌ها و مناطق پیرامونش صورت گرفته بود. او از اوضاع حاکم بر کشورهای همسایه آگاهی داشت و شرایط حاکم بر آن را اعم از روابط خوب و بد و ستمگر و دادگر را می‌دانست و این شناخت، او را کمک می‌کرد تا جای امنی برای هجرت یارانش برگزیند و رهبر دعوت باید از آنچه پیرامون وی می‌گذرد و از احوال و اوضاع ملت‌ها و حکومت‌ها مطلع باشد [۷۲۹].

۸- رعایت امنیت در عملکرد مسلمانان صدر اسلام و کیفیت هجرت آنان به وضوح نمایان است. این هجرت در قالب مجموعه‌ای اندک که شانزده نفر بیشتر نبودند، انجام یافت؛ چون این تعداد وقتی یکی یکی یا دوتا دوتا مخفیانه از مکه بیرون می‌آمدند، توجه کسی را به خود جلب نمی‌کردند واز طرفی تعداد اندک مهاجران به حرکت سریع آنها، که موقعیت هم اقتضاء می‌نمود، کمک می‌کرد؛ چون هر لحظه احتمال می‌رفت که تحت تعقیب قرار بگیرند و دستگیر شوند و شاید پنهانی صورت گرفتن این هجرت باعث شد تا قریش از آن، بی‌اطلاع باشند و قریشیان بعداً که از ماجرا خبر شدند، در صدد تعقیب آنها برآمدند تا آنها را دستگیر نمایند اما ناموفق ماندند؛ چراکه با نزدیکی به دریا، هیچ کس را آن جا نیافتند و این رهنمودی است بر اینکه باید داعیان در حرکتهای دعوتی خود، جانب احتیاط را مراعات نمایند و نباید دشمن از هر نقل و حرکت مسلمانان اطلاع یابد تا بتواند به حرکت و دعوت، آسیب برساند [۷۳۰].

۹- قریش از هجرت مسلمانان به حبشه راضی نبودند و احساس می‌کردند که این خطر در آینده منافع آنها را تهدید خواهد کرد؛ زیرا ممکن بود با افزایش تعداد مهاجران، آنان به نیروی خطرناکی تبدیل گردند بنابراین، مشرکان تلاش کردند و از راهکارهایی خاص برای برگرداندن مهاجران استفاده کردند وکوشیدند تا این موقعیت جدید را از دست آنها بگیرند؛ چنانکه دادن هدایایی به نجاشی و به اسقفان دربار از جمله این برنامه‌ها بود. در عصر حاضر نیاز است تا درصدد شناسایی دشمن و برنامه‌های آنان برآییم و تا آمادگی کامل را برای مقابله با اقدامات و نقشه‌های فریبکارانه آنان داشته باشیم [۷۳۱].

۱۰- قریش برنامۀ کاملی برای بازگرداندن مهاجران اجرا نمودند، ولی شکست خوردند؛ چون نجاشی که مسلمانان را پناه داده بود، قبول نکرد که بدون تحقیق و شنیدن سخن مهاجران آنها را تحویل دهد و بدین صورت فرصت برای مسلمانان فراهم شد تا قضیه دادگرانه و آیین استوار خویش را ارائه نمایند.

۱۱- وقتی فرستادۀ نجاشی نزد اصحاب آمد و از آنها خواست تا نزد نجاشی حاضر شوند، آنها گردهم آمدند و به بررسی وضعیت پرداختند و این گونه کار مسلمانان با مشورت و رایزنی انجام گرفت و هر امری که از طریق رایزنی و مشورت انجام گیرد، احتمال موفقیت آن بالاتر می‌رود؛ چون شورا چکیدۀ تراوش عقلها و اندیشه‌های زیادی است. نهایتاً آنها بر این اتفاق نمودند که اسلام را آن گونه که پیامبرخدا آورده است عرضه نمایند، حال نتیجه هر چه می‌خواهد باشد و تصمیم گرفتند اسلام را قاطعانه و صریح ارائه نمایند؛ حتی اگر این کار به نابودی آنها بینجامد. [۷۳۲]

۱۲- پیامبر اکرم ج بر اوضاع داخلی تسلط کامل داشت بنابراین، جعفر بن ابی‌طالب را به عنوان امیر مسلمانان در هجرت انتخاب نمود و نیز مسلمانان او را انتخاب کردند تا در حضور پادشاه سخنگوی آنها باشد و بتواند با مرد تیزهوش و زیرک عرب، عمرو بن عاص، مقابله کند. جعفر دارای چندین امتیاز بود که او را برای پر کردن این رخنۀ بزرگ (نبود پبامبر اکرم ج ) بر دیگران مقدم می‌نمود: یکی اینکه جعفر، پسر ابوطالب بود و با پیامبر اکرم ج در یک خانه زندگی نموده بود؛ پس او بیشتر از سایر مهاجران، با رهبر دعوت و سردار امت آشنائی داشت و تنها می‌بایست در حضور نجاشی با بلاغت و شیوایی سخن می‌گفت. بی‌تردید بنی‌هاشم در میان قبیله‌های قریش از نظر نسب معروف‌تر بودند و خداوند از کنانه هاشم را برگزید و پیامبرش را از بنی‌هاشم انتخاب کرد. پس آنها دارای فصاحت زبان و نسب عالی بودند و چون جعفر پسر عموی رسول خدا بود، طبعاً دارای شناخت بیشتری نسبت به محمد ج بود تا نجاشی بیشتر به او اعتماد و اطمینان کند [۷۳۳].

اخلاق جعفر از مشعل نبوت پرتو گرفته بود و زیبایی اندامهای لاغر او به تیره بنی هاشم برمی‌گشت. پیامبر خدا به جعفر می‌گفت: «تو در آفرینش و اخلاق به من شباهت داری [۷۳۴]». پس این نماینده اسلامی که در برابر نجاشی قرار گرفته بود، برای سایر نمایندگان و سفرای مسلمان به خاطر فصاحت، شیوایی بیان، دانش، اخلاق خوب، بردباری، حکمت و زیرکی و قیافه ظاهری الگو قرار گرفت [۷۳۵].

۱۳- عمرو بن عاص که نماینده دشمنان خدا و پیامبر اکرم ج بود، هوشیار و زیرک و فریبکار بود. او قبل از آمدن جعفر تمام دلایل خود را آماده کرده بود و آن را برای نجاشی در ضمن نکات ذیل مطرح نمود: او از آشوب و برپا شدن غوغا در محیط مکه و تیرگی روابط بر اثر دعوت محمد سخن گفت؛ او سفیر مکه بود و به نمایندگی ازآن نزد نجاشی آمده بود. عمرو از خطرات پیروی از محمد سخن گفت و به نجاشی گوشزد کردکه ممکن است به زودی سرزمین او را نیز به فساد بکشند، همان گونه که مکه را به فساد کشیده‌اند و گفت: اگر محبت و دوستی قریش با نجاشی نمی‌بود، آنها رنج و خستگی این سفر را تحمل نمی‌کردند و افزود که: «شما دوست واقعی ما هستید، رفتار شما با قبیله ما به خوبی و مهربانی است و بازرگانان ما نزدشما از امنیت برخوردار هستند». پس حداقل در مقابل خوبی باید خوبی کرد. کمال حسن همجواری و ارتباط مکه وحبشه این را می‌طلبد که باید پادشاه از این فتنۀ جدید بر حذر داشته شود و خطرناک‌ترین کار این مسلمان این است که اینها علیه عقیده نجاشی برخاسته‌اند و به آن کفر ورزیده‌اند، آنها گواهی نمی‌دهند که عیسی پسر خدا است. پس آنها نه بر دین قوم خود و نه پیرو شما هستند و دلیل اینکه آنها پادشاه را تحقیر می‌نمایند و به او توهین می‌کنند، این است که تمام مردم برای پادشاه سجده می‌برند، اما آنها این کار را نمی‌کنند؛ پس چگونه آنها را نزد خود جای می‌دهی؟ جعفر باید به همه این اتهامات باطلی که سفیر و نمایندۀ قریش به مهاجران نسبت بود، پاسخ می‌داد و از بین می‌برد [۷۳۶].

۱۴- پاسخ جعفر به پرسشهای نجاشی در نهایت هوشیاری و مهارت سیاسی، تبلیغاتی، دعوتی و عقیدتی قرار داشت.

او نخست عیب و نقصهای دوران جاهلیت را برشمرد و آن را به صورتی ارائه کرد تا هر شنونده‌ای از آن متنفر گردد و او با این کار، این هدف را دنبال می‌نمود تا چهرۀ واقعی قریش را به پادشاه بشناسد و بر صفت‌های زشتی انگشت گذاشت که جز با نبوت از میان نمی‌روند.

آن گاه شخصیت والای پیامبر اکرم ج را در این جامعۀ آلوده و آکنده از زشتیها معرفی کرد که او چگونه در چنین جامعه‌ای از همه عیب‌ها به دور بوده و نسب و صداقت و امانتداری و پاکدامنی‌اش زبانزد است؛ پس او شایسته پیامبری است.

جعفر، خوبیهای اسلام و منش آن را که با شیوه‌های دعوت پیامبران هم آهنگ است، اظهار داشت. جعفر از تعالیم و دستورات اسلام همانند ترک بت‌پرستی، راستگویی، ادای امانت، صله رحم، رعایت حقوق همسایه و خوبی با آن،دست نگاه داشتن از حرمت‌شکنی و خونریزی، برپا داشتن نماز و پرداختن زکات و ... سخن به میان آورد.

از آنجا که نجاشی و اسقفان از آئین مسیحیت اطلاع کاملی داشتند، پس آنها از سخنان جعفر به این مسئله پی بردند که مطالبی که او بر زبان راند، از پیامهای پیامبران هستند که موسی و عیسی و غیره با آن مبعوث شده‌اند.

همچنین جعفر یکی دیگر از عوامل دشمنی قریش با مسلمانان را رها نمودن بت پرستی مسلمانان و ایمان به آنچه بر محمد نازل شده است و آراستن زنان به اخلاق و کردار نیک عنوان نمود، امّا نجاشی را از آن گونه که بود به خوبی ستایش کرد که کسی نزد او مورد ستم قرار نمی‌گیرد و درمیان قوم خود به عدالت رفتار می‌نماید و نیز گفت که او را از میان دیگران برگزیده‌اند تا از ستم کسانی که می‌خواهند، آنان را شکنجه نمایند، بگریزند. بدین صورت جعفر با این سخنان روشن و واضح، نقشه‌‌های عمرو را درهم شکست و عقل و خرد نجاشی و اسقفهای حاضر را اسیر کرد. وقتی پادشاه از آنها خواست تا پاره‌ای از آنچه بر محمد نازل شده است، برای او بخوانند، جعفر آیه‌های نخست سورۀ مریم را در نهایت زیبایی تلاوت نمود. این آیه‌ها به قدری در آن مجلس مؤثر واقع شد که نجاشی و اسقفان دربارش به گریه افتادند و چنان گریستند که محاسن و مصحف‌هایشان خیس شد. جعفر سورۀ مریم را برای تلاوت در حضور نجاشی انتخاب نمود واین بیانگر فرزانگی و هوشیاری نمایندۀ مهاجران بود؛ زیرا سورۀ مریم از مریم و عیسی سخن می‌گوید [۷۳۷].

مهارت و نبوغ جعفر در انتخاب درست موضوع و زمان مناسب باعث شد که پادشاه قلباً به او گرایش یابد [۷۳۸]و پاسخ او در مورد قضیۀ عیسی÷بیانگر حکمت و هوشیاری کم‌نظیر وی می‌باشد. او پاسخ داد که آنها عیسی را خدا و معبود نمی‌دانند و عفت و پاکدامنی مریم را نیز زیر سؤال نمی‌برند؛ بلکه عیسی ابن مریم، کلمه و روح خداست که آن را به مریم دوشیزه و پاکدامن القاء کرده است و تصور و اعتقاد نجاشی در مورد عیسی همانند آن چیزی بود که جعفر بیان نمود [۷۳۹].

علاوه بر آن جعفر نیز توضیح داد که ما برای نجاشی سجده نمی‌کنیم و هرگز او را با خدا برابر نمی‌دانیم؛ چون سجده برای کسی جز خدا، شایسته نیست، اما پادشاه را تحقیر و توهین هم نمی‌کنیم؛ بلکه به او احترام می‌گذاریم و بر او سلام می‌کنیم همان طور که بر پیامبر خود، سلام می‌کنیم سلامی که اهل بهشت به یکدیگر می‌فرستند. [۷۴۰]

نتیجۀ امر این بود که نجاشی، صداقت و راستگویی این قوم را اعلام کرد و یقین کرد که اینها راستگو هستند و تصمیم گرفت که در خدمت پیامبر خدا باشد. پیامبری که فرشته‌ای نزد او می‌آید همانند فرشته‌ای که نزد موسی می‌آمد و تصمیم گرفت تا با حمایت یاران پیامبر اکرم ج خود را به خداوند نزدیک نماید. از این رو به عمرو گفت: با قطع رابطه بازرگانی قریش هیچ ضرری متوجه من نمی‌گردد [۷۴۱].

۱۵- قریش در جبهۀ سیاسی، معنوی و تبلیغاتی در برابر مقاومت مسلمانان و برنامه و شیوه‌های محکم آنان شکست خورد.

۱۶- موضع جعفر و برادرانش مصداق این گفتۀ پیامبر اکرم ج است که فرمود: «هرکس با ناخشنود کردن مردم، رضامندی خدا را بجوید، خداوند از او راضی می‌شود و هر کس با ناخشنود کردن خدا رضامندی مردم را بجوید، خداوند او را به مردم می‌سپارد» [۷۴۲].

پس مهاجران حبشه درصدد خشنودی خداوند بودند با اینکه از ظاهر امر چنین به نظر می‌رسید که نصرانیها با سخنان آنها ناراضی شوند، اما نتیجه این شد که خداوند قلب پادشاه حبشه را برای آنها مسخر نمود تا اینکه او سخن حق را که با دعوت پیامبر اکرم ج موافق بود، به زبان آورد. [۷۴۳]

۱۷- برخی از مسیحیان از نظر اعتقادی پایبند اصول و مبانی مسیحیت بودند، امّا جرأت اظهار اعتقادات خویش را به دلیل چیره و غالب بودن پیروان مشرکان نداشتند. از جمله کسانی که عقیدۀ صحیح داشتند، پادشاه حبشه بود و او این ایمان خود را پنهان می‌نمود تا با قومش مدارا نماید و این گونه بقاء خود و پادشاهی خود را تضمین نماید، اما وقتی در این آزمون قرار گرفت، ایمانش را آشکار کرد تا پروردگارش را راضی کند و وجدان خویش را راحت نماید و از گروه مؤمن حمایت نماید. پادشاه حبشه با اتخاذ این موضع اسم خود را در ردیف رادمردان و بزرگان تاریخ ثبت نمود [۷۴۴].

۱۷- با توجه به مهاجرت مسلمانان به حبشه به این موضوع پی می‌بریم که پرداختن به مسائلی که نسبت به برخی از احکام اسلام در اولویت قرار دارد، مهم‌تر است. ابن تیمیه(/) که ندانستن را عذر می‌داند، می‌گوید: «بعد از هجرت به مدینه به نماز حضر (و اقامت) افزوده شد. افرادی که از پیامبر اکرم ج دور بودند مانند کسانی که در مکه یا در سرزمین حبشه بودند دو رکعت می‌خواندند و پیامبر اکرم ج آنها را به اعادۀ نماز دستور نداد» [۷۴۵].

ذهبی می‌گوید: «هیچ کس قبل از دانستن و اقامۀ حجت گناهکار نمی‌شود و اصحاب و یاران پیامبر اکرم ج که به حبشه مهاجرت نموده بودند، آیاتی که در مورد حرام بودن بودن برخی از مسائل نازل می‌گردید، بعد از چند ماه به آنان ابلاغ می‌گردید بنابراین، آنها در این امور به علت آگاهی نداشتن به این معذور شمرده می‌شدند تا اینکه نص به آنها می‌رسید ...» [۷۴۶]

۱۸- از هجرت به حبشه به این نتیجه می‌رسیم که هر جهاد بر حسب نیاز از دیگری دارای برتری است. بنابراین، اگر هجرت به مدینه جهادی بود که خداوند فضیلت مهاجران مدینه را ذکر نموده است، این فضیلت را مهاجران حبشه نیز دریافته‌اند، گرچه پیوستن آنها به پیامبر اکرم ج دیر شد و تا فتح خیبر نتوانستند به پیامبر اکرم ج بپیوندند؛ چراکه پیامبر اکرم ج دستور داده بود تا مهاجرانی که دوبار با کشتی هجرت کرده بودند، در حبشه باقی بمانند [۷۴۷].

از ابوموسی اشعری سروایت است که گفت: اسماء بنت عمیس از جمله کسانی بود که همراه ما هجرت کرد. روزی به دیدار حفصه رفته بود. عمر آمد و پرسید این کیست؟ حفصه گفت: اسماء بنت عمیس است. عمر گفت: حبشی همین است؟ همین است که از راه دریا آمده است؟ اسماء گفت: بلی. عمر گفت ما از شما در هجرت سبقت گرفتیم؛ پس ما به پیامبر اکرم ج نزدیک‌تر و سزاوارتریم. اسماء خشمگین شد و گفت: به خدا سوگند شما همراه پیامبر اکرم ج بوده‌اید، گرسنۀ شما خوراک می‌خورده و نادانتان پند گرفته است و ما به خاطر خدا و پیامبرش در سرزمینی دور و دوست نداشتنی در حبشه بوده‌ایم و من این قضیه را به پیامبر اکرم ج خواهم گفت. وقتی پیامبر اکرم ج تشریف آورد، اسماء گفت: ای رسول خدا! عمر چنین و چنان می‌گوید. پیامبر اکرم ج فرمود: تو در جوابش چه گفتی؟ گفت: من به او چنین و چنان گفتم: فرمود که همین طور است، او از شما به من نزدیک‌تر و سزاوارتر نیست. او و یارانش یک بار هجرت کرده‌اند، ولی شما اهل کشتی دو بار هجرت کرده‌اید. اسماء می‌گوید: ابوموسی و اهل کشتی را می‌دیدم که گروه گروه نزد من می‌آمدند ومرا از این حدیث می‌پرسیدند هیچ چیز در دنیا از این بیشتر باعث شادمانی آنها نشده بود و هیچ چیز برایشان بزرگ‌تر و مهم‌تر از چیزی نبود که پیامبر اکرم ج در مورد آنها گفته بود [۷۴۸].

۱۹- اسلام آوردن عمروبن عاص ساز سرزمین حبشه آغاز شد و این بدون شک اثری از آثار هجرت حبشه به شمار می‌رود و بیانگر دستاوردهای دعوت است که مهاجران در طی اقامت در حبشه محقق نمودند. براساس دیدگاه ابن حجر و همچنین براساس بسیاری از روایات، عمروبن عاص به دست نجاشی مسلمان شد. این موضوع را به گونه‌ای لطیفه مانند چنین می‌گویند: کدام صحابی به دست فردی تابعی مسلمان شد [۷۴۹] [۷۵۰]؟ زرقانی همچنین روایاتی اشاره به این مطلب دارد که عمرو به دست جعفرسمسلمان شد.

۲۰- ازدواج پیامبر اکرم ج با ام حبیبه ارتباطی محکم و ناگسستنی با هجرت حبشه دارد و ازدواج او با یکی از زنان پایدار مهاجر معنی و مفهومی بزرگ در بردارد. ام حبیبه در حبشه بود که به عقد پیامبر اکرم ج در آمد و این داستان در کتابهای حدیث آمده است؛ چنانکه ابوداود در سنن خود با سند صحیح از ام حبیبه روایت نموده است که او همسر عبیدالله بن جحش بود. عبیدالله در سرزمین حبشه درگذشت. آن گاه نجاشی او را به عقد پیامبر خدا درآورد و به او چهارهزار مهریه داد و او را همراه شرحبیل بن حسنه نزد پیامبر خدا ج فرستاد [۷۵۱].

با بررسی وقایعی که در طی هجرت مسلمانان به حبشه اتفاق افتاد به این نتیجه می‌رسیم که پیامبر اکرم ج احوال و اوضاع مهاجران را دنبال می‌کرد و در غمشان شریک بود و آنان را تشویق می‌کرد و از پایداری آنان تقدیر می‌نمود. ام حبیبه تنها زن مهاجری نبود که پیامبر اکرم ج به او توجه داشت و در مصیبتش با او همدردی کرد؛ بلکه قبلاً با سوده نیز چنین کرده بود [۷۵۲].

وقتی سوده به همراه همسرش از حبشه به مکه بازگشت، همسرش سکران بن عمرو درگذشت. بعد از اینکه عدّه‌اش تمام شد، پیامبر اکرم ج کسی را نزد او فرستاد و از او خواستگاری کرد. سوده گفت: اختیار من با شماست. پیامبر اکرم ج فرمود: به مردی از خانواده‌ات بگو تا تو را به ازدواج من در بیاورد. سوده، حاطب بن عمرو بن عبدشمس بن عبدود را وکیل کرد و توسط او به عقد پیامبر اکرم ج درآورده شد. ضمناً سوده اولین زنی بود که پیامبر خدا بعد از خدیجه با او ازدواج کرد [۷۵۳].

از این دو واقعه می‌توان به فلسفه تعدد ازدواج و چند همسری پیامبر اکرم ج پی برد، گرچه نباید اهمیت ویژۀ زنان دلیر و مهاجر را نادیده گرفت. همچنین می‌توان گفت که هدف پیامبر اکرم ج از ازدواج با ام حبیبه این بود که از دشمنی بنی امیه به صورتی عام و به خصوص از کینه و عداوت رهبر بنی‌امیه، ابوسفیان که پدر ام حبیبه بود، بکاهد [۷۵۴].

از آنجا که پیامبر خدا به هدایت قومش به شدت علاقمند بود، لذا برای جلب قلوب و متوجه ساختن آنان به اسلام از هر وسیله‌ای که تضادی با ارزشهای اسلامی نداشت، جهت هدایت آنها استفاده می‌نمود [۷۵۵].

۲۱- برخی از پژوهشگران بر این عقیده‌اند که پیامبر اکرم ج دوست نداشت به حبشه هجرت نماید و دلایل آن را چنین بیان می‌نمایند:

۱- آن حضرت سرزمین هجرت خود را در خواب دیده بود که سرزمینی است دارای درختان خرما که در بین دو دشت سوخته قرار دارد و پیامبر اکرم ج گمان می‌کرد که سرزمین هجرت (احساء) باشد.

۲- وضعیت جغرافیایی حبشه طوری بود که انتشار دعوت و گسترش سلطۀ آن را بر جهان دچار مشکل می‌کرد.

۳- انتخاب جزیرۀ عربی و مکه و مدینه برای نزول وحی و مرکز حرکت دین اتفاقی نبود؛ بلکه به خاطر برخورداری از ویژگی‌های زیادی انتخاب شده بودند [۷۵۶].

۴- محیط حبشه به مسلمانان اجازه نمی‌داد تا دینی که به آن گرویده‌اند، در کنار مسیحیت رشد کند و رومی‌ها که بر مسیحیت در جهان فرمانروایی می‌کردند، چنین اجازه‌ای به حبشی‌ها نمی‌دادند [۷۵۷].

۲۳- هجرت به حبشه در کاستن جایگاه قریشیان نزد سایر عرب‌ها اثر به سزایی داشت و موضع قریش در برابردعوت و حاملان محکوم می‌شد؛ چون محیط و جامعۀ آن عصرعرب به پناه دادن فرد بیگانه و ناآشنا و گرامیداشت پناهنده و همسایه افتخار می‌کرد و در این کار با یکدیگر رقابت می‌نمودند و از انجام ندادن این امور به خاطر ننگ و عار، دوری می‌جستند؛ در حالی که با هجرت مسلمانان به حبشه این نکته اثبات گردیدکه در این زمینه حبشی‌ها از قریشیان سبقت گرفتند؛ چراکه آنان کسانی از اشراف مردم و از ضعیفان و از غربای قریش را پناه دادند که قریش آنها را طرد کرده و با آنها بدرفتاری نموده بودند [۷۵۸].

[۷۲۰] السیرة النبویة، دکتر مصطفی سباعی، ص ۵۷. [۷۲۱] الهجرة فی القرآن الکریم، ص ۳۱۲. [۷۲۲] التربیة القیادیة، غضبان، ج ۱، ص ۳۳۳. [۷۲۳] اضواء علی الهجرة، توفیق محمد سبع، ص ۴۲۷. [۷۲۴] التربیة القیادیه، ج ۱، ص ۳۳۳. [۷۲۵] همان. [۷۲۶] تفسیر طبری، ج ۱۱، ص ۶ تفسیر ابن کثیر، ج ۲، ص ۳۳۱. [۷۲۷] الهجرة فی القرآن الکریم، ص ۳۱۶. [۷۲۸] فقه السیرة، بوطی، ص ۲۶ – الهجرة فی القرآن الکریم، ص ۳۱۷. [۷۲۹] فی السیرة النبویة قراءه لجوانب الحذر و الحیطه، ص ۱۰۱. [۷۳۰] همان. [۷۳۱] التربیة القیادیه، ج ۱، ص ۳۱۷. [۷۳۲] التاریخ الاسلامی، حمیدی، ج ۲، ص ۹۲. [۷۳۳] التربیة القیادیه، ج ۱، ص ۳۳۵. [۷۳۴] همان، ص ۳۳۶. [۷۳۵] سفراء النبی ج ، محمود شیت خطاب، ج ۲، ص ۲۵۲ تا ۳۱۷. [۷۳۶] التربیة القیادیة، ج ۱، ص ۳۱۹ - ۳۴۰. [۷۳۷] السیرة النبویة جوانب الحذر والحیطة، ص ۱۰۶. [۷۳۸] التربیة القیادیة، ج ۱، ص ۳۳۷. [۷۳۹] همان، ص ۳۴۲. [۷۴۰] همان. [۷۴۱] همان. [۷۴۲] سنن الترمذی، کتاب الزهد – تحفة الاحوذی، ج ۷، ص ۹۷ – صحیح الجامع الصغیر، شماره ۵۹۷۳. [۷۴۳] التاریخ الاسلامی، حمیدی، ج ۲، ص ۱۰۵. [۷۴۴] همان، ص ۱۰۶. [۷۴۵] الفتاوی، ج ۲۲، ص ۴۳. [۷۴۶] الکبائر، ص ۱۲. [۷۴۷] الهجرة الاولی فی الاسلام، ص ۲۰۵. [۷۴۸] البخاری، کتاب المغازی، باب غزوه خیبر، ج ۵، ص ۸. [۷۴۹] الهجرة الاولی فی الاسلام، ص ۱۶۷. [۷۵۰] شرح المواهب، ج ۱، ص ۲۷۱. [۷۵۱] صحیح سنن ابی داود، آلبانی، ج ۲، ص ۳۹۶. [۷۵۲] الهجرة الاولی فی الاسلام، ص ۱۸۸. [۷۵۳] الطبقات، ج ۸، ص ۳. [۷۵۴] السیرة النبویة فی ضوء المصادر الاصلیه، د. مهدی رزق الله، ص ۷۰۶ – ۷۰۷. [۷۵۵] الهجرة الاولی، ص ۱۸۸. [۷۵۶] الغرباء الاولون، ص ۱۶۹، ۱۷۰. [۷۵۷] اضواء علی الهجرة، ص ۱۵۶ تا ۱۶۱ – الهجرة فی القرآن الکریم، ص ۳۲۰. [۷۵۸] الغرباء الاولون، ص ۱۷۰ - ۱۷۱.