۸- استفاده کردن از کلمات و جملات لطیف و زیبا
سخن مهربانانه و لطیف، موجب تألیف قلوب بهسوی حق میگردد و شنوندگان را برای بهتر فرا گرفتن و حفظ کردن مطلب وادار میسازد، آن حضرت معمولاً برای سخن و رهنمود خود عبارتی آمیخته با لطف و نرمی مهیا میکرد و به خصوص وقتی میخواست به آنها مطلبی بگوید که معمولاً از ذکر آن، شرم و حیا مینمود، الفاظی مهربانانه استفاده مینمود؛ چنانکه در آموختن آداب قضای حاجت با این مقدمه آغاز نمود که نسبت به مؤمنان مانند پدر و خیرخواه است [۱۴۵۹]. پس فرمود: «هرگاه هر یکی از شما برای قضای حاجت رفت، رو به قبله ننشیند و پشت به قبله نیز نکند و خود را با دست راست تمیز نکند» [۱۴۶۰].
به راستی که این معلم جامعه بشری مجموعهای از مبادی تربیتی زیبایی را به جا گذاشته است که به نهایت حسن اخلاق و کمال عقل و اندیشه او دلالت دارند که به برخی از برخوردهای تربیتی ایشان با شاگردانش میپردازیم:
الف – تشویق و ستودن نیکوکار: آن حضرت نیکوکاران را تشویق میکرد و میستود تا بیشتر به علم و عمل روی بیاورند، به عنوان مثال وقتی قرآن خواندن و تلاوت ابوموسی اشعری را شنید او را ستود. از ابوموسی س روایت است که پیامبر اکرم ج به او گفت: «اگر دیشب مرا میدیدی که به قرآن خواندن تو گوش میدادم، تعجب مینمودی؛ به راستی که به تو صدای خوبی مانند صدای خوش داود ، داده شده است» [۱۴۶۱].
ب – برخورد مهربانانه با خطاکار و توبیخ نکردن او
آن حضرت، شرایط و توانایی مردم را در نظر میگرفت و احوال آنها را رعایت میکرد و در صورت ارتکاب گناهی، آنان را معذور میدانست و با نرمی، اشتباه آنها را تصحیح میکرد و با مهربانی راه درست را به آنها میآموخت. شکی نیست که چنین شیوهای، دلها را آکنده و سرشار از محبت پیامبر اکرم ج و رسالت او مینمود؛ چنانکه معاویه بن حکم سلمی میگوید: «در حالی که همراه با پیامبر خدا، نماز میخواندم مردی عطسه زد. من در جوابش گفتم: یرحمک الله (خدا بر تو رحم کند) مردم به من چشم دوختند. گفتم: مادرم به عزایم بنشیند! چه شده شما را که به من نگاه میکنید؟ آنها دستهای خود را بر رانهایشان میزدند. وقتی دیدم که آنها میخواهند مرا ساکت کنند، ساکت شدم. پس از آنکه پیامبر اکرم ج نماز را تمام کرد، پدر ومادرم فدایش باد، هیچ معلمی بهتر از او ندیدهام. به خدا سوگند که بر من پرخاش نکرد و ناسزا نگفت؛ بلکه فرمود: «در نماز چیزی از سخن مردم روا نیست که گفته شود؛ بلکه نماز، تسبیح و تکبیر و خواندن قرآن است» [۱۴۶۲].
ج – تصریح ننمودن و اکتفا به اشاره و کنایهگویی در هنگام ارتکاب گناه. چنانکه از ابوحمید ساعدی روایت است که پیامبر اکرم ج مردی را به عنوان عامل جمعآوری و زکات اموال بنیسلیم مقرر کرد. این مرد، ابن اللتبیه نامیده میشد. بعد از جمعآوری صدقات، نزد پیامبر اکرم ج آمد و گفت: این مال شماست و این را به من هدیه دادهاند. پیامبر اکرم ج فرمود: چرا در خانه پدر و مادرت ننشستی تا این هدیه به تو برسد؟ سپس برای ما سخنرانی کرد و ستایش خدا را گفت؛ سپس فرمود: اما بعد، من مردی از شما را به کاری میگمارم که خداوند آن را به عهده من گذاشته است، پس میآید و میگوید: این چیزی است که مال شماست و این هدیهای است که به من داده شده است؛ چرا در خانه پدر و مادرش نمینشیند که هدیهاش به او برسد؟ سوگند به خدا که هیچ یک از شما چیزی را به ناحق برنمیدارد، مگر اینکه روز قیامت در حالی که آن را بر دوش دارد با خدا ملاقات میکند. یکی از شما را میشناسم که در حالی با خداوند ملاقات میکند که شتری بر دوش دارد و آن شتر فریاد برمیآورد یا گاو و یا گوسفندی بر دوش دارد؛ سپس دستهایش را بلند کرد و گفت: بار خدایا! من رسانیدم؛ چشم من دید وگوشم شنید [۱۴۶۳].
د – خشم و برافروخته شدن پیامبر اکرم ج در برابر اموری که فسادی اجتماعی را در پی داشت: هرگاه کسی مرتکب اشتباهی شرعی میگردید و اشتباه از حدود فردی و جزئی فراتر میرفت و آغاز فتنه یا انحرافی به حساب میآمد، رسول خدا، خشمگین میشد و خشم وی نیز متناسب با آن اشتباه بود؛ چنانکه وقتی عمر نزد ایشان در حالی آمد که نسخهای از تورات در دست داشت و میخواست آن را برای پیامبر بخواند، رسول خدا ناراحت شد. چنانکه از جابر روایت است که عمر بن خطاب س با نسخهای از تورات نزد پیامبر آمد و گفت: ای پیامبر خدا! این نسخهای از تورات است پیامبر اکرم ج چیزی نگفت. عمر شروع به خواندن کرد. و چهرۀ پیامبر خدا دگرگون شد. ابوبکر گفت مادرت به عزایت بنشیند، عمر، نگاهی به چهرۀ پیامبر انداخت و گفت: به خدا، از خشم او و از خشم پیامبرش پناه میبرم. به خداوند به عنوان پروردگار و به اسلام به عنوان دین و به محمد به عنوان پیامبر راضی هستیم. آن گاه پیامبر اکرم ج فرمود: سوگند به کسی که جان محمد در دست اوست، اگر موسی برایتان آشکار گردد و شما از او پیروی کنید ومرا رها کنید، از راه راست منحرف شدهاید و اگر موسی زنده میبود و نبوت مرا در مییافت، از من پیروی میکرد» [۱۴۶۴].
همچنین رسول خدا ج به خاطر طولانی کردن نماز توسط برخی از امامان صحابه خشمگین میشد؛ چنانکه از ابن مسعود انصاری س روایت است که گفت: مردی گفت: ای پیامبر خدا، نمیتوانم در نماز شرکت کنم از بس که فلانی نماز را طولانی میخواند. پس در هیچ موعظهای پیامبر ج را از آن روز خشمگینتر نیافتم. فرمود: «ای مردم شما متنفر میسازید و گریزان میکنید؛ پس هرکس با مردم نماز خواند (پیشنماز بود) باید نماز را سبک بگیرد؛ زیرا در میان مردم افراد مریض و ضعیف و کسانی هستند که کار دارند» [۱۴۶۵].
همچنین از موارد دیگری که موجب خشمگین شدن پیامبر اکرم ج را فراهم آورد، مجادله و جر و بحث یارانش در مورد تقدیر میباشد؛ چنانکه از عبدالله بن عمرو عاص س روایت است که پیامبر اکرم ج نزد اصحابش آمد در حالی که آنها در مورد تقدیر با یکدیگر مجادله و جر و بحث میکردند از شدت خشم گویا بر چهرهاش دانۀ انار شکافته شده بود، پس فرمود: «آیا به این فرمان داده شدهاید؟ و برای این آفریده شدهاید که حکم بعضی از آیهها را با بعضی دیگر از آیهها از بین ببرید؟ این امر موجب هلاکت امتهای پیش از شما گردید» [۱۴۶۶].
یکی دیگر از مواردی که خشمگین شدن پیامبر اکرم ج را در پی داشت، مخالفت برخی از اصحاب با دستور ایشان و تشدد و سختگیری در دین میباشد؛ به گمان اینکه این از آنچه به آن فرمان داده شدهاند بهتر است و انسان را بیشتر به خدا نزدیک میکند؛ چنانکه از عایشه لروایت است که گفت: پیامبر اکرم ج وقتی آنان را به امری دستور میداد که توانایی انجام آن را داشتند، میگفتند: ای رسول خدا ج ، ما توانایی انجام کارهایی همانند تو را نداریم؛ چراکه خداوند گناهان گذشته و آینده تو را بخشیده است. پیامبر اکرم ج خشمگین میشد تا اینکه در چهرهاش آثار خشم مشاهده میشد و میگفت: من از همه شما متقیتر و داناتر به خدا هستم» [۱۴۶۷].
خشم پیامبر اکرم ج در این موضع، عملی توجیهی و تعلیمی بود تا اصحاب را وادار به بیداری و آگاهی نماید و آنها را از گرفتار شدن در این گونه اشتباهات برحذر دارد؛ پس میطلبد که خطیب، قیافهای جدی و خشمگین داشته باشد و پریشان به نظر برسد؛ چراکه او بیمدهنده است و همچنین معلم، باید قیافهای جدی به خود بگیرد؛ زیرا این حالت بیشتر باعث پذیرفتن و یاد گرفتن میشود [۱۴۶۸].
ر – استفاده مطلوب از برخی وقایع جهت بیان و آموزش برخی مفاهیم با به وقوع پیوستن بعضی وقایع، رسول خدا ج ، فرصت را غنیمت میشمرد و مفهوم مشابه آن را به اصحاب میآموخت و بدین صورت، توجیه و رهنمود آن حضرت، بسیار آسانتر اثر خود را بر جای میگذاشت؛ چنانکه از عمر بن خطاب س روایت است که به نزد پیامبر اسیرانی آوردند. ناگهان در میان آنان زنی برای شیر دادن بچهاش میدوید. بچهای را در میان اسیران یافت. او را در آغوش گرفت و شیر داد. پیامبر خطاب به ما گفت: آیا به نظر شما این خانم میتواند فرزندش را در آتش بیندازد؟ گفتیم: خیر نمیتواند. فرمود: «خداوند نسبت به بندگانش از این زن نسبت به فرزندش مهربانتر است» [۱۴۶۹].
رسول خدا با دیدن آن صحنۀ مهرانگیز، فوراً توجه اصحابش را به مهر خداوند با بندگانش جلب نمود [۱۴۷۰].
دوم: اخلاق صحابه هنگام گوش فرا دادن به سخنان پیامبر اکرم ج:کوشش و تلاش اصحاب و یاران رسول خدا و پایبندی آنان به آداب و اصول تأثیری مهم در خوب حفظ کردن و کنترل دقیق و توانایی آنها در رساندن دعوت خدا به مردم ایفا نمود که از جمله این آداب و اصول میتوان به خصلتهای ذیل اشاره کرد:
[۱۴۵۹] مناهج و آداب الصحابة فی التعلم والتعلیم، ص ۷۴. [۱۴۶۰] ابوداود، کتاب الطهارة، باب کراهیه استقبال القبلة عند قضاء الحاجة، ج ۱، ص ۳، شماره ۸. [۱۴۶۱] مسلم، کتاب صلاة المسافرین، باب استحباب تحسین الصوت بالقرآن، ج ۱، ص ۵۴۶. [۱۴۶۲] مسلم، کتاب المساجد، باب تحریم الکلام فی الصلاة، ج ۱، ص ۳۸۱. [۱۴۶۳] البخاری، کتاب الحیل، باب احتیال العالم لیهدی له، شماره ۶۹۷۹. [۱۴۶۴] مجمع الزوائد، ج ۱، ص ۱۷۳ – ۱۷۴ دارای شواهدی زیادی است که حدیث را تقویت میکند. [۱۴۶۵] البخاری، کتاب العلم، باب الغضب فی الموعظة والتعلیم، ج ۱، ص ۱۸۶، شماره ۹۰. [۱۴۶۶] مقدمه ابن ماجه فی القدر، ج ۱، ص ۳۳، ص ۸۵. [۱۴۶۷] البخاری، کتاب الایمان، باب اقوال النبی (انا اعلمکم بالله)، ج ۱، ص ۷۰، شماره ۲۰. [۱۴۶۸] فتح البخاری، ج ۱، ص ۱۸۷. [۱۴۶۹] البخاری، کتاب الأدب، باب رحمه الولد و قبلته ومعانقته، شماره ۵۹۹۹. [۱۴۷۰] الرسول المعلم، عبدالفتاح ابوغده، ص ۱۶۰.