الگوی هدایت - تحلیل وقایع زندگی و سیرت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم - جلد اول

فهرست کتاب

سوم: نخستین سرایا و غزوات قبل از جنگ بدر

سوم: نخستین سرایا و غزوات قبل از جنگ بدر

با استقرار مسلمانان در مدینه به رهبری پیامبر اکرم ج و تشکیل دولت اسلامی در جامعۀ جدید، مسلمانان و رهبرشان متوجه وضعیت اطراف خود و حمله‌ای که از سوی دشمنان دعوت در انتظار آنها بود، گردیدند؛ چراکه دعوت اسلامی می‌بایست مسیرش را به سوی هدف عالی خود که محمد به خاطر آن فرستاده شده بود، ادامه می‌داد.

قریش در مکه، پرداختن به مسئلۀ رهبری مدینه را در اولویت برنامه‌هایشان قرار داده بودند؛ زیرا آنها به هیچ وجه راضی نبودند که اسلام ابراز موجودیت کند و کیانی داشته باشد؛ چراکه اسلام و تشکیل حکومت اسلامی، کیان آنها را تهدید می‌کرد و بنای شرک را درهم می‌شکست. پس آنها به یقین می‌دانستند که موجودیت اسلام، به معنی پایان یافتن جاهلیت و شرک و رسوم پدران و نیاکان آنان است. از این رو لازم می‌دانستند که در برابر اسلام بایستند. اهل مکه تمام تلاش خود را مبذول داشتند تا پیامبر اکرم ج را از هجرت و رسیدن به مدینه باز دارند بنابراین، موضعی خصمانه در مقابل اسلام و نابود کردن مسلمانها اتخاذ کردند. این دشمنی همچنان بعد از هجرت پیامبر اکرم ج نیز ادامه یافت؛ چنانکه عبدالله بن مسعود س از سعد بن معاذ روایت می‌کند که او با امیه بن خلف (کافر قریشی) دوست بود. امیه هرگاه از مدینه می‌گذشت، نزد سعد می‌آمد و هرگاه سعد به مکه می‌رفت، نزد امیه اقامت می‌گزید. بعد از آمدن پیامبر اکرم ج به مدینه، سعد به قصد عمره رهسپار مکه شد و در آنجا نزد امیه رحل اقامت گزید و به امیه گفت: هرگاه حرم خلوت شد، به من بگو تا کعبه را طواف کنم. امیه هنگام ظهر به اتفاق سعد برای طواف بیرون شد. در اثناء راه، با ابوجهل برخورد نمود. ابوجهل گفت: ای اباصفوان!؟ این کیست که با تو همراه است؟ امیه گفت: سعد است. ابوجهل به سعد گفت: تو با امنیت کامل در مکه، خانۀ خدا را طواف می‌نمایی در حالی که شما آن شخص را که از دین خود دست کشیده است، جای داده‌اید؟! به خدا سوگند اگر اباصفوان نبود، سالم برنمی‌گشتی. سعد نیز صدایش را بلند کرد و گفت: به خدا سوگند اگر تو مرا از طواف خانه خدا بازداری، من تو را از چیزی باز خواهم داشت که بر تو دشوارتر خواهد بود و آن راه تجاری شما از کنار مدینه به شام است. این داستان بیانگر خشم و کینه‌توزی سران قریش نسبت به اهل مدینه می‌باشد و این عملکرد جدیدی در برابر اهل مدینه است که قبل از تشکیل دولت اسلامی، اهل مکه چنین رفتاری با آنها نداشتند و هیچ یک از اهل مدینه برای وارد شدن به مکه نیاز به این نداشت که در پناه کسی وارد شود و قریشیان قبل از تشکیل دولت اسلامی در مدینه از اینکه به جنگ با اهل مدینه بیندیشند، اکراه می‌ورزید، حتی آنها خطاب به اهل مدینه می‌گفتند:

«سوگند به خدا! تنها قبیله‌ای از عرب که دوست نداریم میان ما و آنها جنگ بروز کند، شما هستید [۱۳۷۱]. این داستان نیز بر این دلالت می‌نماید که قافله‌های تجاری قریش در راه خود به سوی شام تا زمان بروز این واقعه کاملاً در امنیت به سر می‌بردند و دولت اسلامی با آن برخورد نمی‌کرد و مکه تحریم اقتصادی نشده بود و اموال هیچ قافله‌ای مصادره و ضبط نگردیده بود.

پس در واقع زمامداران مکه شروع کنندگان جنگ محسوب می‌گردند که با دولت اسلامی در مدینه در افتادند و مسلمانان را اهل جنگ شمردند و به آنها اجازۀ ورود به مکه به جز در صورتی که کسی آنها راپناه داده باشد، داده نمی‌شد [۱۳۷۲].

دلیل دیگری که مؤید این مطلب است، روایتی است که در سنن ابی‌داود آمده است و می‌گوید: «کافران قریش به «ابن ابی» و دیگر بت‌پرستان اوس و خزرج، زمانی که پیامبر اکرم ج در مدینه بود و قبل از وقوع غزوۀ بدر، نامه نوشتند که شما این مرد را پناه داده‌اید و سوگند به خدا یا باید با او بجنگید و او را بیرون کنید و یا اینکه ما با همۀ نیرو به سوی شما هجوم خواهیم آورد تا با شما بجنگیم و با زنانتان را به اسارت بگیریم و برای خود مباح قرار دهیم. آنها نیز پذیرفتند که با پیامبر اکرم ج وارد جنگ شوند. رسول خدا از ماجرا مطلع شد. با ابن ابی و همراهانش دیدار کرد و فرمود: قریش شما را تهدید کرده‌اند آنان نمی‌توانند شما را به بلا و مصیبت گرفتار نمایند؛ بلکه شما خودتان می‌خواهید خود را گرفتار بلا و مصیبت نمایید و علیه خود توطئه کنید! شما می‌خواهید با فرزندان و برادرانتان بجنگید. وقتی آنها این سخنان پیامبر اکرم ج را شنیدند، پراکند شدند [۱۳۷۳].

در اینجا عظمت و حکمت پیامبر اکرم ج، این رهبر و مربی، آشکار می‌گردد که فتنه را در نطفه خفه کرد و حس ناسیونالیستی آنها را بیدار کرد و بر آن انگشت گذاشت. آن حضرت به خوبی احساسات نهفته وجود انسانی و تعامل با آن را می‌دانست. بنابراین، سخن او در وجود مشرکان یثرب تأثیر گذاشت. ما مسلمانان به شدت به چنین بینش بزرگی در خنثی کردن و از بین بردن تلاش‌های مشرکان زمان خود نیازمندیم.

بعد از آنکه قریش با دولت اسلام در مدینه درصدد جنگ برآمد و خداوند نیز به مسلمانان اجازه جنگ داد، طبیعی بود که دولت مدینه با آنان رفتار مشابهی داشته باشد.

بنابراین، فعالیت پیامبر اکرم ج در تحکیم و تثبیت جایگاه دولت نوپا، شکل دیگری به خود گرفت. از آن پس، فعالیت ایشان به فرستادن دسته‌های نظامی و آمادگی برای بیرون رفتن در جنگها متوجه نبرد متمرکز گردید.

[۱۳۷۱] سیرة ابن هشام – الروض الانف، ج ۲، ص ۱۹۲. [۱۳۷۲] الجهاد و القتال، ج ۱، ص ۴۷۶. [۱۳۷۳] سنن ابی داود، ج ۳، ص ۲۱، شمارۀ حدیث ۳۰۰۴.