درسها و آموختنیها
۱- برنامهریزی پیامبر اکرم ج متمرکز به یثرب بود و شش نفری که مسلمان شده بودند، نقش بزرگی در تبلیغ و نشر دعوت اسلام در طی این سال ایفا کردند.
۲- عوامل متعددی به انتشار اسلام در مدینه کمک کرد که برخی عبارتند از: اینکه خداوند کینه و عداوت قبیلههای اوس و خزرج را به الفت و مهربانی تبدیل نموده بود و آنها دچار خود بزرگبینی نشدند و حق را پذیرفتند و این خصلت به ویژگیهای نژادی و دودمانی آنها برمیگردد؛ چنانکه پیامبر اکرم ج درمورد هیئتی که از یمن آمده بود فرمود: «اهل یمن که دارای مهربانترین و نرمترین دلها هستند، نزد شما آمدهاند» [۸۷۸].
افراد اوس و خزرج نیز از نظر نژادی با یمنیها مرتبطاند؛ چراکه نیاکانشان از آنجا آمدهاند. قرآن کریم در مورد اینها میگوید:
﴿وَٱلَّذِينَ تَبَوَّءُو ٱلدَّارَ وَٱلۡإِيمَٰنَ مِن قَبۡلِهِمۡ يُحِبُّونَ مَنۡ هَاجَرَ إِلَيۡهِمۡ وَلَا يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمۡ حَاجَةٗ مِّمَّآ أُوتُواْ وَيُؤۡثِرُونَ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ وَلَوۡ كَانَ بِهِمۡ خَصَاصَةٞۚ وَمَن يُوقَ شُحَّ نَفۡسِهِۦ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ٩﴾[الحشر: ۹].
«و آنانی که قبل از مهاجران در دارالاسلام و ایمان جای گرفتند و جای پیدا کردند، کسانی را که به سوی آنان هجرت میکنند، دوست میدارند ودر دل خود نسبت به آنچه که به مهاجران داده شد، تنگیای احساس نمیکنند و دیگران را بر خویشتن ترجیح میدهند؛ اگر چه خودشان نیازمند باشند و هر کس از حرص و بخل نفس نجات یابد، پس ایناناند رستگاران».
یکی دیگر از عواملی که به انتشار اسلام در مدینه کمک کرد، درگیری و زد و خورد موجود بین دو قبیله بزرگ اوس و خزرج بود. جنگهای خونینی همانند جنگ بعاث و غیره میان آنها درمیگرفت و این جنگ، رهبران بزرگ آنها را از میان برده بود، رهبرانی که امثال آنها در مکه و طائف ودیگر جاهها سنگهای نااستواری بر سر راه دعوت به شمار میرفتند و در میان اوس و خزرج جز رهبران جوانی که برای پذیرفتن حق آماده بودند دیگر خبری از رهبران گذشته نبود و علاوه بر آن رهبری برجسته و معروف که همه از او اطاعت نمایند و در برابر سخنانش گردن نهند، درمیان نبود و از طرفی به دلیل جنگ طاقتفرسای بعاث آنان به کسی نیاز داشتند که باعث ائتلاف آنها بشود تا زیر سایه و پرچم او بتوانند متحد و یکپارچه شوند. بنابراین، جنگ بعاث عاملی بود که خداوند آن را مقدمهای برای ورود پیامبرش قرار داد و پیامبر اکرم ج در حالی به مدینه آمد که جمع آنها پراکنده شده بود و سران و رؤسای آنان یا مرده بودند و یا زخمی شده بودند؛ پس خداوند جنگ بعاث را به عنوان زمینهای برای مسلمان شدن اهل مدینه قرار داده بود [۸۷۹].
یکی دیگر از عوامل انتشار اسلام در مدینه همسایگی اهل مدینه با یهودیان بود؛ چراکه براثر مجاورت با آنها از علم و دانش، هر چند اندک در مورد رسالتهای آسمانی و خبر پیامبران گذشته برخوردار بودند و آنها در جامعه و در زندگی روزمرۀ خود به این قضایا میپرداختند و مانند قریش نبودند که در کنار آنها کسانی از اهل کتاب، سکونت نداشت و جز اخبار پراکندهای در مورد رسالتها و وحی الهی چیزی نمیشنیدند که پیوسته فکرشان را به خود مشغول نماید. یهودیان، همواره اوس و خزرج را تهدید میکردند که پیامبر آخرالزمان خواهد آمد و زمان بعثت او فرا رسیده است و گمان میبرند که یهود از او اطاعت خواهند کرد و میگفتند: او و خزرج را به وسیلۀ او نابود خواهند کرد؛ همان طور که قبیلۀ عاد و ارم نابود شدهاند! با اینکه تعداد اوس و خزرج از یهودیها بیشتر بود [۸۸۰]و خداوند این را از آنها حکایت کرده است ومیفرماید:
﴿وَلَمَّا جَآءَهُمۡ كِتَٰبٞ مِّنۡ عِندِ ٱللَّهِ مُصَدِّقٞ لِّمَا مَعَهُمۡ وَكَانُواْ مِن قَبۡلُ يَسۡتَفۡتِحُونَ عَلَى ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ فَلَمَّا جَآءَهُم مَّا عَرَفُواْ كَفَرُواْ بِهِۦۚ فَلَعۡنَةُ ٱللَّهِ عَلَى ٱلۡكَٰفِرِينَ٨٩﴾[البقرة: ۸۹].
اوس و خزرج مدت زمان زیادی در دوران جاهلیت بر یهودیان غالب بودند؛ چون آنها اهل شرک و اینها اهل کتاب بودند. بنابراین، یهودیان میگفتند: منتظر پیامبری هستند که زمانش فرا رسیده است و با شما کارزار خواهد کرد و مانند قوم عاد و ارم شما را نابود خواهد کرد [۸۸۱].
خداوند با ارادۀ یاری رساندن به دین اسلام، شش نفر از اهل مدینه را برای پیامبرش برگزید و آنها با وی در عقبه (عقبه منی) دیدار نمودند و اسلام بر آنها عرضه شد. آنها شادمان شدند و اسلام را پذیرفتند و دانستند که پیامبری که یهودیان از آن سخن میگفتند، همین است. براساس اعتقاد سیرهنگاران [۸۸۲]آنها با بازگشت به مدینه پایگاه رسالت اسلام را به آن شهر منتقل گردانیدند؛ به گونهای که هیچ یک از خانههای انصار نماند مگر اینکه در آن وصف و یاد رسول خدا برقرار بود [۸۸۳].
۳- در بیعت عقبه اول دو نفر از افراد طائفۀ اوس نیز حضور داشتند و این تحول مهمی به نفع اسلام بود؛ پس بعد از جنگ خونینی که در بعاث رخ داد، شش نفر از خزرج توانستند از حکایت نبردها و کشمکشهای داخلی فراتر بروند و با خود هفت نفر جدید بیاورند که دو نفر آنها از طائفۀ اوس باشند و این به معنی آن بود که آنها به تعهداتی که جهت از بین بردن شکاف بین دو قبیله و فراهم نمودن زمینه برای ورود اسلام، بسته بودند، عمل کردند.
۴- تحول جدیدی که نتیجۀ بیعت عقبه بود، فرستادن مصعب بن عمیر به عنوان نمایندۀ پیامبر اکرم ج به مدینه بود که به مردم، قرآن کریم و مبادی اسلام را میآموخت و مصعب با حکمت و هوشیاری سیاسی خود توانست پیروزیهای بزرگی برای اسلام کسب نماید [۸۸۴].
۵- سفیر و نمایندۀ پیامبر اکرم ج طی یک سال کارهای بسیار بزرگی انجام داد و توفیق الهی و صداقت و اخلاص آن دعوتگر بزرگ رمز موفقیت او به حساب میآمد و سفیران دولتهای مسلمان امروزی با سفیران پیامبر اکرم ج تفاوت آشکاری دارند و باید حاکمان امروزی، سفیران مؤمن، متعهد، پایبند و دارای نبوغ و استعداد را که میتوانند از سرزمین و دینشان در گفتار و کردار و اخلاق حمایت کنند، به سایر بلاد بفرستند.
۶- مصعب بن عمیرسبه عنوان سفیر و نماینده توانست محیط مناسبی را برای انتقال دعوت و دولت اسلام به مقر تازهاش آماده نماید و علاوه بر آن روح بیعت عقبه اولی را در عمل و رفتار که به معنی پایبندی کامل به نظام اسلام بود به نمایش گذاشت.
۷- رسول خدا، تمام توانایی خود را صرف تربیت و تجهیز نیروهای اسلامی در مدینه نمود و در ساختن پایههای محکمی که دولت جدید بر آن بنا گردیده بود، از هیچ کوششی دریغ نورزید [۸۸۵].
۸- سازماندهی ایمان در وجود انصاری که مسلمان شده بودند، کارساز واقع شد و آنها احساس کردند که اینک زمان قیام دولت جدید فرا رسیده است؛ چنانکه جابرساین سیمای زیبا و اجتماعی را این گونه ترسیم مینماید: «تا چه زمانی باید پیامبر خدا تنها در میان کوههای مکه به گشت و گذار بپردازد و رانده شود و در ترس و هراس باشد» [۸۸۶].
۹- مصعب اندکی پیش از موسم حج در سال سیزدهم بعثت به مکه آمد و وضعیت مسلمانان را در مدینه برای پیامبر اکرم ج بازگو نمود و تواناییها، امکانات و فرصتهای پیش آمده برای مسلمانان را به اطلاع پیامبر اکرم ج رساند و چگونگی رشد اسلام در میان همۀ دستههای اوس و خزرج را بیان کرد و گفت: مردم برای بیعتی جدید آمادگی دارند و توانایی حمایت و حفاظت شما را دارند [۸۸۷].
۱۰- دیدار پیامبر اکرم ج در موسم حج سال سیزدهم بعثت جهت تاریخ را تغییر داد. در این سال هفتاد و اندی نفر از مسلمانان یثرب برای ادای مناسک حج به مکه آمده بودند. در آنجا میان آنها و پیامبر اکرم ج به صورت پنهانی ارتباطاتی برقرار شد و سرانجام دوطرف اتفاق کردند که در روزهای میانی تشریق، در درهای نزد عقبه، جایی که جمره اولی در مِنی وجود دارد، گردهم بیایند و نیزاتفاق نمودند که این اجتماع کاملاً مخفیانه و در تاریکی شب انجام گیرد [۸۸۸].
[۸۷۸] البخاری، کتاب المغازی، باب قدوم الاشعریین، شمارۀ ۴۳۸۸. [۸۷۹] البخاری، کتاب المناقب، باب مناقب الانصار، ج ۴، ص ۲۶۷، شمارۀ ۳۷۷۷. [۸۸۰] الغرباء الاولون، ص ۱۸۳. [۸۸۱] الدر المنثور، سیوطی، ج ۱، ص ۲۱۶. [۸۸۲] ابن هشام، ج ۱، ص ۳۴ – ۴۴. [۸۸۳] همان، ص ۴۴. [۸۸۴] التحالف السیاسی، ص ۷۱. [۸۸۵] التحالف السیاسی، ص ۷۱. [۸۸۶] همان. [۸۸۷] همان، ص ۷۲. [۸۸۸] همان، ص ۷۳.