الگوی هدایت - تحلیل وقایع زندگی و سیرت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم - جلد اول

فهرست کتاب

دوم: وضعیت سیاسی

دوم: وضعیت سیاسی

مردم جزیره العرب، به بیابان‌نشین یا شهرنشین تقسیم می‌شدند و نظام حاکم میان آنها نظام قبیله‌ای بود، حتی در سرزمینهای متمدنی مانند یمن در جنوب و حیره در شمال شرقی جزیره العرب و سرزمین غساسنه در شمال غربی، نظام قبیله‌ای حکمفرما بود و مردمی که در آنجا زندگی می‌کردند، دارای ملت واحدی نبودند؛ بلکه از قبایل مختلفی تشکیل شده بودند که به صورت مجموعه‌ای منسجم می‌زیستند.

قبیلۀ عربی مجموعه‌ای از مردم بود که وحدت خون (نسب) و وحدت گروه، آنان را به هم پیوند می‌داد و در پرتو این پیوند، قانونی عرفی به وجود آمده بود که روابط فرد و اجتماع را بر اساس همکاری در حقوق و واجبات، تنظیم می‌نمود و قبیله، در نظام سیاسی و اجتماعی خود، پایبند به این قانون عرفی بود [۴۰].

شرایط رسیدن رئیس قبیله برای رهبری علاوه بر جایگاهش در قبیله، صفات و ویژگیهایش مانند شجاعت و جوانمردی و سخاوت و امثال آن نیز بود. او دارای حقوق ادبی و مادی بود. مهم‌ترین حقوق ادبی رئیس قبیله، احترام و بزرگداشت او و پذیرفتن و اطاعت دستور و قضاوت و فرمانش بود. حقوق مادی او نیز عبارت بود از اینکه هر غنیمتی که عاید قبیله می‌شد، یک چهارم آن به وی تعلق می‌گرفت و «صفایا» یعنی آنچه قبل از تقسیم غنیمت، برای خود برمی‌گزید و نیز «نشیطه» یعنی آنچه از مالهای دشمن قبل از درگیری به دست می‌آورد، نیز از حقوق مادی رئیس قبیله بود و به او تعلق می‌گرفت و «فضول» یعنی آنچه از مال غنیمت تقسیم شدن آن ممکن نبود، نیز به رئیس قبیله تعلق می‌گرفت؛ چنانکه شاعر عرب، موارد فوق را چنین خلاصه نموده است:

لك الـمرباع فینا والصفایا
وحکمك والنشیطه والفضول [۴۱]

«از غنایم یک چهارم و آنچه به دلخواه انتخاب می‌نمایی و آنچه فرمان دهی و آنچه تقسیم شدن آن ممکن نیست، همه از آن توست».

اما در برابر این حق، رئیس قبیله نیز دارای وظایف و مسئولیتهایی بود. او هنگام صلح، بخشنده و بزرگوار بود و هنگام جنگ در صف مقدم، به نبرد می‌پرداخت؛ همچنین صلح کردن و پیمان بستن به عهدۀ او بود.

در نظام قبیله‌ای، آزادی، حکمفرما بود؛ زیرا عرب، در محیطی آزاد رشد نموده بود. بنابراین، آزادی از بارزترین ویژگیهایش به حساب می‌آمد. آنها به آزادی عشق می‌ورزیدند و ذلت و خواری را نمی‌پذیرفتند و هر فردی، از قبیله خود حمایت می‌نمود و به افتخارات آن می‌بالید و از تمام افراد قبیله، خواه بر حق بودند یا بر باطل، حمایت می‌کرد تا اینکه این اشعار: «برادرت را یاری کن. خواه ظالم باشد یا مظلوم» از اصول و ارزشهای آنان به شمار می‌رفت.

و شاعران آن دوره نیز چنین عقیده داشتند:

لایسالون اخاهم حین یندبـهم
في النائبات علی ما قال برهانا

«آنان از برادرشان که به هنگام مصیبت از آنها یاری بطلبد، دلیلی نمی‌خواهند».

نظریۀ فرد به تنهایی دارای ارزش نبود؛ بلکه می‌بایست به نظریه‌های قبیله احترام می‌گذاشت و تبعیت از نظریه‌های قبیله بر او الزامی بود؛ چنانکه درید بن الصمه می‌گوید:

وهل انا الا من غزیه إن غوت
غویت وإن ترشد غزیه ارشد [۴۲]

«آیا من از طائفۀ غزیه نیستم که اگر به انحراف برود، منحرف می‌شوم و اگر هدایت شود، من هم هدایت می‌شوم».

هر قبیله، دارای شخصیتی سیاسی بود که با توجه به این وضعیت با قبیله‌های دیگر، پیمان می‌بست و یا با آنها می‌جنگید. شاید از معروف‌ترین پیمانهایی که میان قبیله‌های عرب منعقد شد، پیمان «حلف الفضول» یا «حلف المطیبین» باشد. [۴۳]

گاهی میان قبایل عرب، به خاطر چیزهایی بی‌ارزش، جنگ و نزاع در می‌گرفت. یکی از معروف‌ترین این جنگها، جنگ فجار بود [۴۴]. علاوه بر جنگهای بزرگ، درگیریهای فردی بر اثر انگیزه‌های شخصی یا به دلیل تأمین مایحتاج زندگی نیز میان قبیله‌ها صورت می‌گرفت؛ چراکه برخی از قبایل عرب، نیازهای خود را از راه جنگ و با شمشیر، تأمین می‌کردند. بنابراین، هیچ قبیله‌ای از اینکه قبیله‌ای دیگر چهار پایان و دارایی او را به یغما ببرد و خانه‌هایش را ویران نماید در هیچ لحظه‌ای در امان نبود [۴۵].

[۴۰] همان. [۴۱] مکة والمدینة فی الجاهلیة وعصر الرسول، ص ۳۱. [۴۲] السیرة النبویة، ابی شهبه، ج ۱، ص ۶۱. [۴۳] دراسة تحلیلیة لشخصیة الرسول، دکتر محمد قلعجی، ص ۳۱. [۴۴] همان، ص ۳۳ - ۳۵. [۴۵] همان، ص ۳۵.