درسها و آموختنیها
۱- با توجه به مفاد بندهای این عهدنامه، پی خواهیم برد که قریش، بندهای این عهدنامه را بسیار محکم نموده و در آن روزنهای برای انعطاف نگذاشتند و این بیانگر آن است که این عهدنامه بعد از رایزنیها و مشورتهای گسترده، ترتیب یافته و وضع شده است و در ترتیب دادن این عهدنامه از عقل و اندیشههای متعددی استفاده شده است.
۲- اینکه در آن ذکر شده است که ازدواجی بین دوطرف صورت نگیرد، قضیۀ اجتماعی مهمی است؛ زیرا ازدواج، اغلب باعث دوستی و همدلی و همبستگی میشود و نیز به سبب ازدواج، ارتباط خانواده زن و شوهر را فراهم میآورد و هر گاه چنین کاری انجام میگردید، مسلماً این کار به ضعف و شکسته شدن محاصره و تحریم میانجامید. بنابراین، به خاطر جلوگیری از چنین وضعی، در پیمان تصریح شده بود که نباید ازدواجی میان بنی هاشم و دیگر افراد قریش صورت بگیرد.
۳- نهی از داد و ستد با بنی هاشم، جانب اقتصادی قضیه را که از اهیمت به سزایی برخوردار است، مورد توجه قرار داده است؛ زیرا خرید و فروش شالودۀ اصلی حیات اقتصاد است و براساس خرید و فروش، منافع میان انسانها مبادله میشود؛ پس هر گاه این تعامل و داد و ستد وجود نداشته باشد، ساختار و بنای اقتصادی جامعه یا جماعت فرو خواهد ریخت و حیات اقتصادی با خطر جدی روبرو خواهد شد و انسان ضروریات اولیه زندگی را از دست خواهد داد که در نتیجه، به علت فقدان ضروریات زندگی، مجبور به پذیرش خواستههای کسانی میشود که چنین شرایطی برای او ایجاد نمودهاند. بنابراین، هدف قریش از این بند عهدنامه، گرسنه نگهداشتن مسلمانان بود و این محاصره در طی این چند سال تاب و توان آنان را گرفته بود به گونهای که اصحاب و یاران پیامبر اکرم ج برگ درختان و حتی پوستهای خشکیده را میخوردند [۶۳۴].
۴- علاوه بر محاصره و تحریم اقتصادی، بند دیگری در عهدنامه وجود داشت که راه مسلمانان را برای معامله با بازرگانانی که از بیرون مکه میآمدند، میبست. بنابراین، تاجرانی که از بیرون میآمدند، قیمت اجناس را گران میگفتند تا مسلمانان نتوانند چیزی بخرند و شکم کودکانشان را که از گرسنگی، گریه و ناله سر میدادند، سیر بکنند.
آری گریۀ کودکان از دور شنیده میشد [۶۳۵]و همه این فشارها به خاطر این بند عهدنامه بود که میگفت: «هیچ چیزی که باعث ارتزاق است، نباید به آنان برسد». حتی این بند اجازه نمیداد کسی، چیزی را به عنوان هدیه یا تحت هر نام دیگری به آنان بدهد [۶۳۶].
۵- بند بعدی که میگفت: «هیچ گونه پیشنهاد صلح و آشتی را از آنها نپذیرند». راه را برای انتخابی دیگر جز سپردن محمد به قریش، میبست. بنابراین، جایی برای راهحلهای منصفانه وجود نداشت. و اما بند دیگری که میگفت: «قریش هچ نوع مهربانی در حق بنی هاشم نکنند». بندی است که مانع بروز عواطف و احساسات میگردد تا دلسوزی و عاطفه در میان همپیمانان وجود نداشته باشد؛ چون مهربانی و دلسوزی ممکن بود به شکسته شدن تحریم و محاصره بینجامد که در نتیجه به شکست تلاشهای قریش منجر میگردید و این امر ناخوشایند قریش بود بنابراین قریش با گنجاندن این بند در عهدنامه جایی برای مهربانی و دلسوزی در عهدنامه نگذاشتند.
۶- این بند که «با آنها همنشینی و اختلاط نکنند و سخن نگویند». بستن روزنه مهمی بود؛ چون ممکن بود از این راه تحریم و محاصرۀ آنان در معرض خطر قرار بگیرد؛ زیرا همنشینی و اختلاط و سخن گفتن با مسلمانان به گفتگو و مناقشه و تبادل آرا و دیدگاهها منجر میشد و با این کار امکان داشت مسلمانان بتوانند احساسات و عواطف آنان را تحریک کنند یا اینکه آنان را قانع سازند که دین آنها بر حق است و ... برای اینکه چنین امری اتفاق نیفتد در عهدنامه تصریح کرده بودند که نباید با مسلمانان همنشینی و اختلاط کرد و با آنها سخن گفت.
۷- اینکه قریش گفتند (به خانههایشان نروند) بندی است که با بندهای گذشته تفاوتی ندارد؛ چون وارد شدن آنها به خانهها جوانب انسانیت را در وجود تحریک مینماید؛ زیرا وقتی انسان خانهای را ببیند که از سادهترین لوازم زندگی خالی است و اهل آن خانه از گرسنگی و بیماری ونداشتن پوشش کافی رنج میبرد و گناهی جز اینکه دینی غیر از دین قریش انتخاب کردهاند ندارند، بدون تردید عاطفه تحریک میشود و انسان با شعور به این فکر میافتد که این ستم و رنج را از اهل آن خانه برطرف کند.
به خاطر اینکه رهبران قریش در چنین مواقعی قرار نگیرند، در عهدنامه تصریح شده بود که به خانههای مسلمانان وارد نشوند.
۸- آویختن عهدنامه در کعبه، به عهدنامه نوعی تقدس میداد و مفاد بندهای آن رنگ قداست به خود میگرفت؛ زیرا عربها بدون استثناء کعبه را مقدس میدانستند و برای آن حرمت و تقدس والایی قایل بودند [۶۳۷].
۹- مشرکان بنیهاشم و بنی عبدالمطلب به حمایت پیامبر اکرم ج پرداختند و این از رسوم جاهلیت بود که از خویشاوندان خود حمایت میکردند بنابراین، از این ماجرا و قضایای مشابه میتوان چنین استنباط کرد که مسلمان میتواند از قوانین کفر در آنچه به نفع دعوت است، استفاده نماید به شرط اینکه این کار بر اساس رأی راجع اهل فتوا انجام گیرد [۶۳۸].
۱۰- قوانین حقوق بشر در عصر حاضر تضمینی است برای مسلمان که امنیت او را تأمین مینماید و میتوان از آزادی دینی که در بسیاری از کشورها وجود دارد، استفاده کرد و نیز قوانین بسیاری از کشورها، فرصتهایی را در اختیار انسان مسلمان میگذارد، باید از آن و از دیگر فرصتها با سنجش و محاسبات دقیق بهرهبرداری نمود [۶۳۹].
۱۱- باید دانست که حمایت خویشاوندان پیامبر اکرم ج از وی، حمایت از رسالت ایشان نبود؛ بلکه آنها فقط از شخص پیامبر اکرم ج حمایت میکردند. بنابراین، اگر روزی ممکن بود که مسلمانان از این گونه حمایتها به عنوان وسیلهای از وسیلههای جهاد و چیره شدن بر کافران و پاسخ دادن به توطئهها و دشمنیهای آنان استفاده نمایند، باید ازآن بهرهبرداری نمایند [۶۴۰].
۱۲- ابوطالب نتوانست با پیمان متجاوزانه و ستمکارانه مبارزه کند و تنها راه مبارزه با این پیمان، جنگ سیاسی از یک طرف و تلاش برای از هم گسیختن و متلاشی کردن این پیمان از طرفی دیگر بود. بنابراین، قصیده معروفش را سرود که در آغاز آن آمده است:
ولــمـا رأیت القوم لاود عندهم
وقد قطعوا کل العری والوسائل
«وقتی قوم را دیدم که دوستی و محبتی ندارند و همه پیوندها و ذریعههای دوستی و محبت را بریدهاند».
وقد حالفوا قوماً علینا اظنه
یعضون غیظاً خلفنا با الانامل
[۶۴۱]
«و با قومی پیمان بستند که ما را متهم میکنند و نسبت به ما بدگمان هستند و پشت سر ما از بس که تنفر دارند و خشمگین هستند، انگشتهایشان را به دندان میگیرند».
این قصیده، تأثیر مهم و به سزایی داشت که مکه را تکان داد و توانست حس پنهان نژاد پرستی و تعصب قومی را در خویشاوندان بنی هاشم تحریک نماید که در نتیجه، آنان به طور پنهانی مشورت کردند و مردم را به نقض عهدنامه فرا خواندند [۶۴۲].
۱۳- ابوطالب در مبارزه با جامعه قریش به وسیله قصیدههای بزرگ که کیان جامعه قریش را تکان داد، پیروز شد و افرادی که قبلاً نام بردیم برای نقض عهدنامه به پا خاستند. آن پنج نفری که نسبت خویشاوندی با بنی هاشم و بنی عبدالمطلب داشتند و توانستند با برنامهریزی دقیق، موضع ستم و جور را از مسلمانان و یاوران و همپیمانانشان برطرف نمایند، به این اشاره میکند که بسیاری از افراد که به ظاهر از حامیان و پایههای حکومت جاهلی بودند، در درون خود از این ستم و تجاوز ناراضی بودند و برای رفع این ستم، از فرصت مناسب استفاده کردند. مسلمانان معاصر نه تنها باید به این امور اهمیت بدهند؛ بلکه اهمیت این امور میبایست در ژرفای وجودشان نفوذ کند و حقیقت قرآن کریم و سنت نبوی برایشان روشن شوند و طبیعت دشمنی بین اسلام و یهود و نصارا و سکولاریسم را درک نمایند تا با این شناخت درصدد خدمت بهتر به اسلام بر آیند [۶۴۳].
۱۴- حالت ابولهب به عنوان پدیدۀ مخالف در خور بررسی و عنایت است؛ چون این پدیده در تاریخ اسلامی تکرار میشود و بسا نزدیکترین خویشاوندان داعیان با آنها دشمنی میورزند و در آزار و اذیت داعیان از هیچ امری فروگذار نمیکنند و معمولاً مبارزه چنین کسانی با داعیان به مراتب سختتر از دشمنان بیگانه میباشد [۶۴۴].
۱۵- پیامبر خدا، به مسلمانان آموخت که با دشمن رو در رو نشوند و خونسردی خویش را حفظ کنند و آغازگر جنگ نباشند. بزرگترین تربیت در این مرحله، صبر و شکیبایی ورزیدن قهرمانان در برابر این اذیت و آزار بود که بدون هیچ مقاومتی آن را تحمل میکردند. حمزه، عمر، ابوبکر، عثمان و دیگران مطیع و فرمانبردار پیامبر اکرم ج بودند. بنابراین، تمام این آزارها و ستمها و کینهورزی را تحمل مینمودند و در مقابل این نوع آزار و اذیتها و حوادث نهتنها یک بار و یا دو بار مقاومت ورزیدند؛ بلکه سه سال که در محاصره بودند، این گونه اذیتها را متحمل نمودند و این در حالی بود که سختترین شرایط را تحمل مینمودند، امّا با این وجود به آنها اجازه داده نمیشد که حتی یک تیر شلیک کنند [۶۴۵].
۱۶- این حوادث، عظمت مسلمانان صدر اسلام را در پایبندی به دستورات فرماندهشان ثابت مینماید و دوری نمودن آنها از فعالیتهای خشونتآمیز، بیانگر الزام و شکوه آنان است. از نظر آنان هیچ چیزی آسانتر از ترور ابوجهل و شعلهور نمودن جنگی حساب نشده و نابرابر که نتیجه آن را فقط خدا میداند، نبود، اما آنها بردباری نمودند و به دستورات پیامبر پایبند ماندند.
۱۷- دعوت اسلامی پیروزیهای شگفتی در حبشه و نجران و در قبیلۀ ازد و در قبیلۀ اوس و در غفار به دست آورد و دعوت در خط و محوری روشن شکل گرفت که در آینده میتوانست پایگاهی برای اسلام و مسلمانان و مراکزی قوی باشد که میتوانست در لحظات حساس بجنبد و حرکت کند و دعوت از حدود مکه که اهالی آن سنگدل و ستمکار بودند، فراتر رفته بود.
۱۸- این سه سال برای نسل پرچمدار ، توشه بزرگی در زمینه ساخت و تربیت فراهم ساخت که آنها را در تحمل دردها، گرسنگیها و ترسها شکیبا میساخت.
۱۹- برخی از مشرکان نیز از عظمت شخصیت پیامبر اکرم ج متأثر میشدند و در اعماق وجودشان به مبادی و اصولی که دین جدید ارائه میداد میاندیشیدند و واکنش نشان میداند، اما تسلط سران و اشراف و قدرت بزرگان از ابزار این تأثیر و این محبت و تربیت مانع میگردید و پایان داستان عهدنامه، سیمای روشنی از این قضیه به ما ارائه میدهد [۶۴۶].
۲۰- دلایل قاطع و موجه و حجتهای روشن و معجزات خارقالعاده در افرادی که پیرو هواهای نفسانی هستند و تنها به فکر منافع و مصالح خود هستند، اثر نمیگذارد؛ چون آنها از عقلهای خود استفاده نمینمایند و دروازۀ اندیشیدن و تفکر را به روی دلها و عقلهایشان میبندند و گوشهای خود را برای شنیدن حق میگیرند و چشمهایشان را از دین و تأمل و راهیابی به حق بعد از دلایل آن، فرو میبندند. ابوطالب، آنها را خبر داد که پیامبر اکرم ج آنچه برای عهدنامه اتفاق افتاده، به او گفته است و به او خبر داده است که موریانه آن را خورده و فقط نام خدا (باسمك اللهم) باقی مانده است. آنها با وجود اینکه شاهد حقیقت این موضوع بودند، اما هیچ یک از آنها ایمان نیاورد. به راستی این هواپرستی است که انسان را این گونه از حق دور مینماید و گوشها را کر میگرداند [۶۴۷].
۲۱- حادثه تحریم اقتصادی و اجتماعی در نهایت به نفع دعوت اسلامی انجامید و عاملی مهم برای تبلیغات دین جدید در میان قبیلههای عرب گردید. پس از موسم حج در میان تمام قبایل عرب این خبر پخش شد و توجۀ تمام مردم جزیره عربی را به این دعوت که صاحبان آن و یارانش گرسنگی و تشنگی و انزوا را در این مدت تحمل مینمایند، جلب کرد و این در وجود آنها حقانیت این دعوت را تداعی نمود.
۲۲- این تحریم و محاصره، عربها را نسبت به کفار مکه به خاطر سنگدلی آنها در رفتار با بنیهاشم و بنی عبدالمطلب خشمگین ساخت و از طرفی آنان را واداشت تا نسبت به پیامبر خدا و یارانش دلسوزی کنند و چون محاصره شکسته شد، مردم به اسلام روی آوردند و جریان این دعوت در تمام نقاط پخش شد و صدای آن در تمام سرزمینهای عرب طنین انداخت و این گونه تحریم اقتصادی همانند سلاحی علیه افرادی که آن را ایجاد کرده بودند، قرار گرفت و تحریم کاملاً به عکس آنچه رهبران شرک خواسته بودند، عاملی بسیار قوی در نشر دعوت اسلامی گردید [۶۴۸].
۲۳- پایمردی و مقاومت بنیهاشم و بنی عبدالمطلب در کنار پیامبر خدا اثر خود را در فقه اسلامی گذاشته است و بعدها باعث شد که سهمیه بنیهاشم و بنی عبدالمطلب از خمس داده شود. ابن کثیر در تفسیر آیه زیر مینویسد:
﴿وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّمَا غَنِمۡتُم مِّن شَيۡءٖ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُۥ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي ٱلۡقُرۡبَىٰ وَٱلۡيَتَٰمَىٰ وَٱلۡمَسَٰكِينِ وَٱبۡنِ ٱلسَّبِيلِ إِن كُنتُمۡ ءَامَنتُم بِٱللَّهِ وَمَآ أَنزَلۡنَا عَلَىٰ عَبۡدِنَا يَوۡمَ ٱلۡفُرۡقَانِ يَوۡمَ ٱلۡتَقَى ٱلۡجَمۡعَانِۗ وَٱللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٌ٤١﴾[الأنفال: ۴۱].
«(ای مسلمانان) بدانید که همۀ غنائمی را که فراچنگ میآورید، یک پنجم آن متعلق به خدا و پیغمبر و خویشاوندان و یتیمان و مستمندان و واماندگان در راه است اگر به خدا و بدانچه بر بنده خدا در روز جدایی نازل کردیم، ایمان دارید، روزی که دو گروه (مؤمنان و کافران) رویارو شدند و خدا بر همه چیز تواناست».
ابن کثیر میگوید: «سهم ذی القربی به بنی هاشم و بنی عبدالمطلب داده میشود؛ چون بنی مطلب در جاهلیت در آغاز اسلام، بنی هاشم را حمایت و یاری کردند و به خاطر حمایت از پیامبر اکرم ج وارد دره شدند، اما بنی عبدشمس و بنی نوفل گرچه عموزادگان آنها بودند، ولی در این کار با آنان هم آهنگ نشدند؛ بلکه با آنها مبارزه کردند و با آنها قطع رابطه نمودند و با دیگر تیرهها و طوایف قریش برای جنگ با پیامبر اکرم ج هم آهنگ گردیدند. بنابراین، ابوطالب در قصیدهاش آنها را بیشتر از دیگران مورد نکوهش و مذمت قرار داد [۶۴۹].
۲۳- وقتی خداوند بعد از شرایط یاری نمودن دین، عزت دادن پیامبر و فتح مکه را فراهم آورد، پیامبر اکرم ج نیز با فرا رسیدن حجه الوداع ترجیح میداد که در دره بنی کنانه پایین بیاید و اردو بزند تا مشکلات و سختیهای دوران گذشته را به یاد بیاورد و شکر الهی را به خاطر ارزانی نمودن فتح بزرگ و واردشدن آنها به مکه که روزی از آن بیرون رانده شده بودند را به جای آورد و تا قضیۀ پیروزی حق و سربلندی آن و قدرت یافتن اهل حق را گوشزد نماید [۶۵۰]. از اسامه بن زید سروایت است که میگوید: من گفتم ای پیامبر خدا، فردا کجا پایین خواهی آمد. فرمود: آیا عقیل برای ما جایی گذاشته است؟ سپس گفت: ما فردا در درۀ بنی کنانه پایین خواهیم آمد. جایی که بنی کنانه با قریش بر کفر سوگند یاد کردند و علیه بنی هاشم پیمان بستند که با آنها داد و ستند نکنند و آنها را جای ندهند [۶۵۱].
۲۴- هر ملتی در هر زمانی که برای تطبیق و اجرای شریعت الهی تلاش مینماید، باید در محاسبات خود، احتمالات تحریم و محاصره از جانب اهل باطل را بگنجاند. کفر یک ملت است بنابراین، رهبران امت اسلامی باید خود و پیروانشان را برای چنین شرایطی آماده نمایند و اگر چنین امری اتفاق افتاد، راه حلهای مناسب برای آن وضع نمایند و بیندیشند که با جایگزینهای مناسب، تحریم و محاصره را خنثی نمایند تا امت بتواند در برابر هر نوع تحریم و محاصره استقامت و پایداری ورزد [۶۵۲].
[۶۳۴] السیرة النبویة، ابن هشام، ج ۱، ص ۳۷۷ - الرحیق المختوم، ص ۱۲۹. [۶۳۵] السیرة النبویة، ابن هشام، ج ۱، ص ۳۷۷ – السیرة النبویة، ندوی، ص ۱۲۰. [۶۳۶] السیرة النبویة جوانب الحذر والحیطة، ص ۹۶. [۶۳۷] السیرة النبویة جوانب الحذر و الحیطه، ص ۹۶-۹۷. [۶۳۸] الاساس فی السنة وفقها السیرة النبویة، سعید حوی، ج ۱، ص ۲۶۴. [۶۳۹] همان. [۶۴۰] فقه السیرة، بوطی، ص ۸۸. [۶۴۱] السیرة النبویة، ابن هشام، ج ۱، ص ۲۴۵. [۶۴۲] التحالف السیاسی، غضبان، ص ۳۵ - ۳۷. [۶۴۳] فقه السیرة النبویة، غضبان، ص ۱۸۵. [۶۴۴] همان، ص ۱۸۶. [۶۴۵] التربیة القیادیه، ج ۱، ص ۳۷۱. [۶۴۶] همان، ج ۳۸۴-۳۸۵. [۶۴۷] السیرة النبویة، ابی فارس، ص ۱۶۷. [۶۴۸] الحرب النفسیه ضد الاسلام، د عبدالوهاب کحیل، ص ۱۰۱. [۶۴۹] تفسیر ابن کثیر، ج ۲، ص ۳۱۲. [۶۵۰] الغرباء الاولون، ص ۱۴۹. [۶۵۱] بخاری، کتاب الجهاد، ص ۱۸۰، باب اذا اسلم قوم فی دار الحرب، ج ۴، ص ۳۳. [۶۵۲] السیرة النبویة قراءه فی جوانب الحذر و الحمایه، ص ۹۸.