درسها و آموختنیها
۱- این بیعت بزرگ با شرایط، اوضاع، انگیزهها، پیامدها و وضعیت تاریخی خود سرآغاز پیروزیها بود؛ چون اولین حلقۀ سلسله فتوحات اسلامی بود که بعد از آن به صورت تدریجی پیش آمدند و وابسته به آن بودند؛ زیرا پیامبر عهدها و پیمانهایی از قویترین پیشگامان انصار، گرفته بود. آنها کسانی بودند که بیشتر از همه مردم به عهد و پیمان خود پایبند بودند و از آن حمایت مینمودند و به دلیل وفادار بودن به عهد و پیمانی که با خدا و پیامبرش بسته بودند، جانها و مالهایشان را فدا نمودند.
پس انگیزه این بیعت، ایمان آوردن به حق و یاری کردن آن بود و شرایط و اواع این گونه بود که باید با قدرتهای بزرگی که از همه سو بر آنها یورش خواهند برد، به مبارزه و نبرد برمیخاستند. و انصار قدر و وزن این بیعت را در میدانهای جنگ و نبرد از یاد نبردند و پیامدهای این بیعت، رشادتهایی بود که بیعت کنندگان در جنگ در راه اعلای کلمۀ خدا در برابرمستکبران از خود نشان دادند [۸۹۱].
۲- حقیقت ایمان و اثر آن در تربیت انسانها در این فرماندهان بزرگ تحقق یافت به گونهای که آنها آماده شدند تا جانها و مالهایشان را در راه خدا و پیامبر اکرم ج فدا نمایند و پاداش آنها در این دنیا به دست آوردن پول و مقام و فرماندهی و رهبری نبود و این در حالی بود که آنها در دوران قبل از ظهور اسلام، دهها سال از عمر خویش را در نبرد و کشمکش برای رهبری و فرماندهی سپری کرده بودند. به راستی که اثر ایمان به خدا و باور به حقیقت دین وقتی در جانها میجوشد، انسانها بدون چشمداشت به مقام و مال، جانفشانی میکنند [۸۹۲].
۳- در بیعت عقبه بر این اساس که در شرایط بسیار دشواری انجام شد و بیانگر مبارزهطلبی خطرناک و دلیرانهای بود که نیروهای شرک را به مبارزه میطلبید، رسول خدا ج برای موفقیتآمیز بودن بیعت، برنامهریزی دقیق و مهمی بر اصول و مفاد ذیل انجام داد [۸۹۳].
الف – پنهانی بودن حرکت و منتقل شدن گروه بیعت کنندگان تا این موضوع افشاء نگردد. گروه مسلمانان که برای بیعت آمدند، هفتاد مرد و دو زن بودند و این تعداد از میان هیئت پانصد نفری بود که به مکه آمده بودند بنابراین، حرکت یکپارچۀ هفتاد نفر، کار را با مشکل مواجه مینمود.
زمان ملاقات نیز دومین شب روزهای تشریق بعد از گذشت یک سوم شب معین شد؛ چون در این وقت مردم در خواب بودند و بر همه جا آرامش حاکم بود و از طرفی نیز محل دیدار دره طرف راست، مقرر شد تا کسی که از خواب به خاطر حاجتی بیدار میشود، آنها را نبیند [۸۹۴].
ب – برای اینکه خروج و حرکت بیعتکنندگان به گونه سازمان یافته به سوی موعد ملاقات انجام گیرد، برای این منظور آنها یک نفر و دو نفر به صورت پنهانی و آرام حرکت میکردند.
ج – سری بودن زمان و محل اجتماع که جز عباس بن عبدالمطلب که همراه پیامبر اکرم ج آمده بود تا از حمایت و یاری انصار اطمینان خاطر یابد [۸۹۵]و علی بن ابیطالب نیز که به عنوان نگهبان مسلمانان در گردنۀ دره نشسته بود و ابوبکر که او نیز مراقب بود، کسی خبر نداشت [۸۹۶]و به گروه بیعت کننده دستور داده شد که صدایشان را بلند نکنند و سخن را طولانی ننمایند که مبادا جاسوسی صدای آنها را بشنود و یا حرکتشان را کنترل نماید [۸۹۷].
د – مسلمانان حتی بعد از آنکه شیطان از امر بیعت پرده برداشت، به پنهان کاری ادامه دادند؛ پس پیامبر ج آنها را دستور داد تا به میان کاروان و منزلگاه خود بازگردند و هیچ سخنی نگویند. همچنین پیامبر پیشنهاد رویارویی مسلحانه را که هنوز شرایط آن مهیا نبود، نپذیرفت و هنگامی که قریش برای تحقیق خبر آمدند، مسلمانها با اختیار کردن سکوت و یا با مطرح نمودن سخنی دیگر، آنها را از موضوع مورد بحث دور نمودند [۸۹۸].
ه - انتخاب آخرین شب از شبهای حج که شب سیزدهم ذیالحجه است که فردای آن روز حجاج به سوی سرزمینهای خود برمیگردند به این دلیل بود تا قریش در صورت اطلاع یافتن، فرصت اعتراض و تعویق آن را نداشته باشند [۸۹۹].
۴- مفاد پنجگانۀ بیعت چنان واضح و صریح بود که هیچ گونه تساهل و سستی را نمیپذیرفت که عبارت بودند از: سمع و طاعت درهر حال؛ انفاق در تنگدستی و توانگری؛ امر به معروف و نهی از منکر؛ به پا خاستن در راه خدا بدون آنکه سرزنش هیچ سرزنشکنندهای آنها را باز دارد و همچنین یاری نمودن پیامبر و حمایت از وی در هر حال [۹۰۰].
۵- رهبر انصار، براء بن معرور، بلافاصله پذیرفت وگفت: سوگند به کسی که تو را به حق برانگیخته است، در مقابل آنچه از کیان خود دفاع میکنیم از تو نیز دفاع خواهیم کرد؛ پس با ما بیعت کن. به خدا سوگند که ما اهل جنگ هستیم و نیاکان ما نیز چنین بودهاند و ما جنگجویی را از آنها به ارث بردهایم [۹۰۱].
براء وقتی به همراه قومش از یثرب آمد به آنها گفت: من نظری دارم، نمیدانم شما با من موافق هستید یا خیر؟ قومش گفتند: نظرت چیست؟ گفت: نظر من این است که پشت به این ساختمان (کعبه) نکنم و رو به آن نماز بخوانم آنها گفتند: به خدا سوگند تنها اطلاعاتی که از پیامبر در این مورد به ما رسیده است، این است که او به سوی شام (بیت المقدس) نماز میگزارد و ما نمیخواهیم با او مخالفت کنیم. پس آنها هنگامی که وقت نماز فرا میرسید رو به بیتالمقدس نماز میخواندند و براء به سوی کعبه نماز میخواند و این کار را همچنان ادامه داد تا اینکه به مکه رسیدند؛ سپس آنها با پیامبر خدا در حالی که او و عمویش در مسجدالحرام نشسته بودند ملاقات کردند. پیامبر اکرم ج عباس سرا پرسید: آیا این دو مرد را میشناسی؟ گفت: بله. این براء بن معرور سردار قومش میباشد و این کعب بن مالک است. پیامبر اکرم ج گفت: همان شاعر؟ گفت: بله، سپس براء برای پیامبر داستان نماز خواندنش به سوی کعبه را حکایت کرد. پیامبر اکرم ج فرمود: من بر قبلهای قرار دارم که اگر تو بر آن شکیبایی نمایی، بهتر است [۹۰۲]. کعب میگوید: پس براء به قبله پیامبر بازگشت و رو به شام نماز میخواند و هنگامی که مرگ براء فرا رسید به خانوادهاش دستور داد تا چهرۀ او را به سوی کعبه برگردانند. او در ماه صفر یعنی یک ماه قبل از آمدن پیامبر اکرم ج به مدینه درگذشت و وصیت نمود که یک سوم دارایی او را به پیامبر بدهند. وقتی یک سوم داراییاش را به پیامبر دادند، آن حضرت ج آن را پذیرفت؛ سپس به فرزند براء برگردانید. ضمناً براء اولین کسی است که به یک سوم داراییاش وصیت کرد [۹۰۳].
[۸۹۱] محمد رسول الله، محمد الصادق عرجون، ج ۲، ص ۴۰۰. [۸۹۲] التربیة القیادیة، ج ۲، ص ۱۰۳. [۸۹۳] الهجرة النبویة المبارکة، د عبدالرحمان البر، ص ۶۱. [۸۹۴] همان. [۸۹۵] همان، ص ۶۲. [۸۹۶] التربیة النبویة، ج ۲، ص ۱۰۹. [۸۹۷] الهجرة النبویة المبارکة، ص ۶۲. [۸۹۸] همان، ص ۶۵. [۸۹۹] همان، ص ۶۷. [۹۰۰] التحالف السیاسی، ص ۸۲ . [۹۰۱] همان. [۹۰۲] السیرة النبویة، ابی شهبه، ج ۱، ص ۴۴۴. [۹۰۳] همان، ص ۴۴۵.