الگوی هدایت - تحلیل وقایع زندگی و سیرت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم - جلد اول

فهرست کتاب

استقبال انصار از پیامبر خدا ج

استقبال انصار از پیامبر خدا ج

مسلمانان با اطلاع از این موضوع که پیامبر اکرم ج مکه را به قصد مدینه ترک نموده است، هر روز بامدادان به حرّه می‌آمدند و در انتظار قدوم پیامبر اکرم ج می‌نشستند تا اینکه گرمای ظهر آنها را وادار می‌نمود تا به خانه‌های‌شان برگردند. روزی بعد از آنکه انتظار آنها طولانی شده بود، به خانه‌هایشان برگشتند، وقتی وارد خانه‌هایشان شدند، مردی یهودی برای کاری که داشت بر بام یکی از خانه‌ها رفت که ناگهان چشم او به پیامبر اکرم ج و همراهانش افتاد که لباس سفید بر تن دارند و از دور به سوی مدینه می‌آیند. آن مرد یهودی با صدای بلند فریاد زد: ای گروه عرب‌ها! این است آن بخت و اقبالی که انتظارش را می‌کشیدید. مسلمانها شتابان هر یک سلاح خود را برداشتند و به استقبال پیامبر اکرم ج رفتند و با او ملاقات کردند. پیامبر اکرم ج همراه آنها به سمت راست حرکت کرد تا اینکه در محله بنی عوف اقامت گزید و این پنجشنبه [۱۰۱۳]دوم ماه ربیع الاول بود. ابوبکر بلند شد و پیامبر اکرم ج ساکت نشسته بود. بنابراین، آن دسته از انصار که پیامبر اکرم ج را ندیده بودند، نزد ابوبکر می‌آمدند و به او تحنیت می‌گفتند. تا اینکه آفتاب بر پیامبر اکرم ج تابید. ابوبکر برخاست و آن حضرت را زیر سایۀ ردای خود قرار داد. اینجا بود که مردم پیامبر اکرم ج را شناختند. بعد از آن پیامبر اکرم ج تقریباً ده شب [۱۰۱۴]در میان بنی عمرو بن عوف ماند و مسجدی بر پایۀ تقوا بنیانگذاری و تأسیس کرد و در آن نماز خواند. سپس سوار بر مرکب خود شد (و به مدینه رفت) [۱۰۱۵].

بعداز آنکه پیامبر اکرم ج این مدت را در قبا سپری کرد و خواست وارد مدینه گردد، به دنبال انصار فرستاد. آنها نزد پیامبر خدا آمدند و در حالی که مسلح بودند، به پیامبر اکرم ج و ابوبکر سلام کردند و گفتند: سوار شوید در حالی که در امنیت قرار دارید و از فرمان شما اطاعت می‌شود.

آن گاه پیامبر اکرم ج و ابوبکر در حالی سوار شدند که انصار اطراف آنها را با سلاح گرفته بودند [۱۰۱۶].

وقتی پیامبر اکرم ج وارد مدینه شد، اهل مدینه با نگاه توأم از مهربانی و شرافت‌گونه می‌گفتند: «جاء نبی الله، جاء نبی الله» «رسول خدا آمد، رسول خدا آمد» [۱۰۱۷].

روز ورود پیامبر اکرم ج به مدینه روز شادی بود که تا قبل از آن، مدینه چنین روزی به خود ندیده بود و مردم بهترین لباس‌هایشان را پوشیدند و گویا برای آنها عید بود و به حق که روز عید بود؛ چراکه روزی بود که اسلام از محیط خفت‌بار و تنگنای مکه به سرزمین مبارک و آزاد مدینه گسترش یافت و قرار بود از مدینه به سایر مناطق دنیا گسترش یابد. اهل مدینه فضل و احسانی را که خداوند به آنها ارزانی داشته و شرافتی را که به آنها اختصاص داده بود، احساس می‌کردند. شهر آنها، پیامبر اکرم ج و یاران مهاجرش را در خود جای داده و پناهگاه مهمی برای یاری کردن اسلام و سرزمینی بود که به زودی نظام اسلامی به صورت کلی و کامل با همۀ مبادی و اصولش در آن اجرا می‌گردید. بنابراین، اهل مدینه با شادی به استقبال آنها آمدند و تکبیر و تهلیل می‌گفتند [۱۰۱۸].

امام مسلم با سند خود چنین روایت نموده است: «وقتی پیامبر اکرم ج وارد مدینه شد، مردان و زنان بر بالای خانه‌ها رفتند و علما و خدمتگزاران بر سر راهها ایستادند و فریاد می‌زدند: یا محمد، یا رسول الله، یا محمد یا رسول الله»!! [۱۰۱۹].

پس از این استقبال گرم و صمیمانه که تاریخ بشری نمونۀ آن را ندیده بود و نخواهد دید، پیامبر اکرم ج در خانۀ ابوایوب انصاری اقامت گزید؛ چنانکه از انسسدر حدیثی طولانی هجرت چنین روایت شده است: «پیامبر همچنان می‌رفت تا اینکه در کنار خانه ابوایوب پایین می‌آمد تا با خاندان خود سخن بگوید. ناگهان عبدالله بن سلام که مشغول چیدن خرما بود به محض شنیدن سخن پیامبر اکرم ج ظرفی را که در آن برای خانواده‌اش خرما می‌چید، به زمین گذاشت و به سخنان پیامبر اکرم ج گوش داد؛ سپس برگشت. پیامبر اکرم ج گفت: خانه چه کسی از خاندان ما نزدیک‌تر است [۱۰۲۰]. ابوایوب گفت: ای پیامبر خدا! این خانه من است. پیامبر اکرم ج فرمود: برو و برای ما استراحتگاهی آماده کن [۱۰۲۱].

آن گاه پیامبر اکرم ج نزد ابوایوب سکنی گزید تا اینکه مسجد و خانه‌هایش را ساخت.

هجرت پیامبراکرم ج و یارانش با تمام مشکلات و سختیهایی که در راه آن متحمل گردیده بودند، پایان پذیرفت، اما اهداف و مقاصد هجرت پایان نیافت؛ بلکه اهداف هجرت بعد از آنها که پیامبر اکرم ج به مدینه رسید آغاز شد و سختی‌ها و رنج‌ها و چالش‌های جدیدی شروع شد. پیامبر اکرم ج مبارزه را شروع کرد تا آینده‌ای درخشان برای امت و دولت اسلامی بسازد و توانست تمدنی اسلامی و زیبا بر پایه‌های ایمان و تقوا و احساس و عدالت بسازد که قدرتمندترین دولتهای آن زمان؛ یعنی، دولت فارس و روم را شکست دهد و پرچم حاکمیت الله را به اهتزاز دربیاورد» [۱۰۲۲].

[۱۰۱۳] حافظ، ابن حجر می‌گوید: همین گفته مورد اعتماد است و کسی که می‌گوید : روز جمعه بوده است قولش نادرست است. الفتح، ج ۷، ص ۵۴۴. [۱۰۱۴] الهجرة فی القرآن الکریم، ص ۳۵۲. [۱۰۱۵] صحیح بخاری، کتاب مناقب الانصار، باب هجرة النبی ج ، ج ۵، ص ۷۷ – ۷۸. [۱۰۱۶] همان، کتاب مناقب الانصار، شمارۀ ۳۹۱۱. [۱۰۱۷] همان. [۱۰۱۸] الهجرة فی القرآن الکریم، ص ۳۵۳. [۱۰۱۹] مسلم، کتاب الزهد و الرقائق، باب حدیث الهجره، شمارۀ ۲۰۰۹. [۱۰۲۰] الهجرة فی القرآن الکریم، ص ۳۵۴. [۱۰۲۱] البخاری، کتاب مناقب الانصار، باب هجره النبی الی المدینة، ج ۵، ص ۷۹. [۱۰۲۲] الهجرة فی القرآن الکریم، ص ۳۵۵.