فصل اول گشت و گذار در میان قبایل، و هجرت اصحاب به مدینه
پیامبر اکرم ج پس از بازگشت از طائف در موسم حج به عرضۀ اسلام در میان قبایل پرداخت و از آنها میخواست تا او را پناه دهند و او را یاری نمایند تا بتواند پیام خدا را به مردم برساند و در این راستا طبق برنامهای قوی و داعیانه که نشانههای آن روشن و اهدافش مشخص بود، حرکت میکرد و دعوت میداد. ابوبکر صدیق مردی که در شناخت نسبهای اعراب و تاریخ آن تخصص داشت، او را همراهی میکرد. آنها نزد افراد سرشناس قبیلهها میرفتند و ابوبکر سازسران قبایل میپرسید و به آنها میگفت: تعدادتان چه قدر است؟ قدرت دفاعی شما چگونه است؟ و جنگ در میان شما چه طور است؟ و این قبل از آن بود که پیامبر اکرم ج سخن بگوید و دعوتش را عرضه نماید [۸۳۹].
مقریزی میگوید: «سپس به عرضه اسلام بر قبایل پرداخت و قبائلی که به اسلام دعوت داد عبارت بودند از: بنوعامر، غسان، بنوفزاره، بنومره، بنوحنیفه، بنوسلیم، بنوعبس، بنونصر، ثعلبه بن عکابه، کنده، کلب، بنوالحارث بن کعب، بنوعذره، قیس بن خطیم، و ابوالیسر انس بن ابی رافع».
واقدی اخبار هر یک از این قبیلهها را جدا جدا حکایت کرده و گفته است: «پیامبر اکرم ج دعوت را از قبیله کنده آغاز کرد و آنها را به اسلام دعوت داد، سپس نزد بنیکلب آمد و بعد از آن نزد قبیلۀ بنیحنیفه و بنیعامر رفت و میگفت: چه کسی مرا نزد قومش میبرد و از من حمایت و دفاع میکند تا پیام پرودرگارم را برسانم؛ زیرا قریش مرا از رساندن پیام پروردگارم باز داشتهاند. این در حالی بود که ابولهب پشت سر رسول خدا بود و به مردم میگفت: به سخنان او گوش ندهید؛ زیرا او دروغگوست» [۸۴۰].
بدین صورت پیامبر خدا، در معرض اذیت و آزار بزرگی قرار گرفت؛ چنانکه ترمذی از جابر سروایت کرده است که: پیامبر اکرم ج در محل توقف قبائل، اسلام را عرضه مینمود و میفرمود: «آیا مردی هست که مرا نزد قومش ببرد؟ چون قریش مرا از اینکه سخن پروردگارم را برسانم، منع کردهاند». و همچنان در میان قبایل به عرضۀ اسلام میپرداخت و آنها را دعوت میداد. آنان به زشتترین صورت دست رد بر سینۀ آن حضرت میزدند و او را اذیت میکردند و میگفتند: قومش او را بهتر میشناسد و چگونه کسی ما را اصلاح میکند که قوم خود را فاسد کرده است.
بدین صورت قریش به شایع و پخش نمودن القابی از قبیل بیدین، جوان بنی هاشم که گمان میبرد پیامبر است، پرداختند و شکی نیست که این شایعات پیامبر را آزار میداد [۸۴۱].
اذیت و آزار آنها در این حد منحصر نماند؛ بلکه پیامبر اکرم ج با آزارهای سختتری مواجه گردید؛ چنانکه بخاری در تاریخ خود و طبرانی در الکبیر از مدرک بن منیب و او از پدرش و ایشان از پدر بزرگش روایت کردهاند که: پیامبر اکرم ج را در دوران جاهلیت دیدم که میگفت ای مردم! بگویید لا اله الا اللهرستگار میشوید. در آن اثنا برخی از مردم بر چهرهاش تف انداختند؛ یکی بر ایشان خاک ریخت؛ یکی ناسزا گفت تا اینکه ظهر شد آن گاه دختری با ظرفی آب آمد و پیامبر چهره و دستهایش را شست و فرمود: دخترم! مترس از اینکه پدرت شکست میخورد و خوار میشود. پرسیدم: این دختر کیست؟ گفتند: زینب دختر محمد است، او دختری پاکیزه بود [۸۴۲].
ابوجهل و ابولهب (لعنهما الله) به نوبت و یکی پس از دیگری پیامبر اکرم ج را آزار میدادند. رسول خدا از جانب آنان شدیداً مورد اذیت و آزار قرار میگرفت. علاوه بر آنها کسانی را که دعوت میداد، نیز او را اذیت میکردند [۸۴۳].
شیوههایی که پیامبر اکرم ج در برابر توطئههای ابوجهل و مشرکان به هنگام عرضه اسلام در میان قبایل از آنها استفاده میکرد، عبارت بودند از:
۱- دیدار با قبیلهها در شب
یکی از حکمتهای پیامبر اکرم ج این بود که در تاریکی شب برای دیدار قبیلهها میرفت تا کسی از مشرکان مانع وی نشود [۸۴۴]و این امر در ناکارکردن آثار تبلیغات قریش موفقیتآمیز بود و دلیل موفقیتآمیز بودن این شیوه ارتباط پیامبر با اوس و خزرج در شب بود و به دنبال آن پیمان عقبه اول و دوم نیز شب هنگام انجام شد [۸۴۵].
۲- رفتن پیامبر اکرم ج به محل اقامت قبیلهها.
پیامبر اکرم ج با قبیلۀ کلب و بنی حنیفه و بنی عامر در محل اقامتشان دیدار کرد [۸۴۶]و با این کار میکوشید تا از تعقیب قریش خود را دور بدارد و بتواند با قبیلهها به شیوۀ مناسب بدون اینکه از سوی قریش برایش مزاحمتی ایجاد شود، به گفتگو بپردازد.
۳- همراه بردن معاونان با خود
ابوبکر و علی، آن حضرت را در برخی از دیدارها و گفتگوهایش با برخی قبیلهها همراهی میکردند و شاید این همراهی به خاطر آن بود که افرادی که دعوت داده میشدند، گمان نبرند که او تنهاست و از میان اشراف قوم و خویشاوندانش یاوری ندارد و از طرفی ابوبکر نسبهای عرب را به خوبی میدانست [۸۴۷]و این امر به پیامبر اکرم ج در شناخت نژاد و اصالت قبیلهها کمک میکرد؛ پس پیامبر اکرم ج سعی مینمود تا به دعوت بهترین افراد بپردازد؛ چراکه در صورت پذیرش اسلام پیامدهای دعوت را بتواند برعهده بگیرد.
۴- اطمینان حاصل کردن از توان قبیله
از جوانب امنیتی مهمی که پیامبر اکرم ج در راستای دعوت قبایل در نظر میگرفت، این بود که از قدرت دفاعی و توان آنها در میان قبایل اطلاع حاصل مینمود و از آنها میخواست تا او را حمایت کنند؛ زیرا قدرت و توان دفاعی برای کسانی که دعوت را حمایت مینمایند؛ بسیار ضروری و مهم است؛ چراکه قبائلی که حامی دعوت اسلامی بودند، در واقع در برابر تمام نیروهای شر و باطل میایستد؛ پس باید از نظر توانایی مادی و معنوی شایستگی ایفای چنین نقشی را داشته باد و بتواند دعوت را حمایت کند و پیامدهای نشر آن را تحمل نماید و موانعی را که برسر راه دعوت قرار میگیرند، دفع نماید [۸۴۸].
[۸۳۹] الانساب، سمعانی، ج ۱، ص ۳۶. [۸۴۰] امتاع الاسماع، مقریزی، ج ۱، ص ۳۰ – ۳۱. [۸۴۱] الدرر، ابن عبد البر، ص ۳۵ – السیرة النبویة، ج ۲، ص ۱۸۵. [۸۴۲] المحنة فی العهد المکی، ص ۵۳. [۸۴۳] همان. [۸۴۴] تاریخ اسلام، نجیب آبادی، ج ۱، ص ۱۲۹ به نقل از الرحیق المختوم. [۸۴۵] السیرة النبویة، ابن هشام، ج ۲، ص ۵۲، ۴۴ – السیرة النبویة جوانب الحذر والحمایة، ص ۱۱۶. [۸۴۶] البدایة والنهایة، ابن کثیر، ج ۳، ص ۱۴۰. [۸۴۷] السیرة النبویة لجوانب الحذر والحمایة، ص ۱۱۶. [۸۴۸] همان، ص ۱۱۶ – ۱۷.