وضعیت اقتصادی
بیشتر سرزمین شبهجزیرۀ عربستان را صحراهای گسترده و بیابانهای پهناور تشکیل میدهد، به این دلیل کشاورزی در آن به جز در بعضی نواحی آن به ویژه در یمن و شام و برخی از بیابانهای جزیره عربی وجود ندارد. بادیه نشینان بیشتر به چرانیدن شتر و گوسفند مشغول بودند و قبیلهها به دنبال چراگاهها از ناحیهای به ناحیۀ دیگر نقل مکان میدادند و فقط بعد از اتمام برپایی خیمههایشان، از حرکت باز میایستادند. اعراب با صنعت آشنایی نداشتند و بیش از همۀ ملتها با صنعت بیگانه بودند و آنان از پرداختن به صنعت اباء میورزیدند و امور ساخت و صنعت را به عجمها و بردگان واگذار مینمودند؛ حتی وقتی قصد بازسازی کعبه را داشتند، از مردی قبطی که از کشتی غرق شدهای در جده نجات یافته بود و در مکه اقامت گزیده بود، کمک گرفتند [۴۶].
هرچند بر اثر دارا بودن شرایط فوق، شبهجزیرۀ عربستان از نعمت کشاورزی و صنعت محروم بود، امّا موقعیت استراتژیک آن، که در واقع میان آفریقا و شرق و غرب آسیا واقع شده بود، برای اینکه مرکزی پیشرفته در تجارت بینالمللی آن روز قرار بگیرد، آمادگی داشت. بسیاری از شهرنشینان شبهجزیرۀ عربستان به ویژه مردم مکه به تجارت مشغول بودند و جایگاه ممتاز در تجارت داشتند و از آنجا که در جوار خانۀ خدا زندگی میکردند، در نزد عربها از جایگاه خاصی برخوردار بودند بنابراین، کسی به جان و مال و تجارتشان تعرض نمیکرد و خداوند این منت را در قرآن بیان نموده است:
﴿أَوَ لَمۡ يَرَوۡاْ أَنَّا جَعَلۡنَا حَرَمًا ءَامِنٗا وَيُتَخَطَّفُ ٱلنَّاسُ مِنۡ حَوۡلِهِمۡۚ أَفَبِٱلۡبَٰطِلِ يُؤۡمِنُونَ وَبِنِعۡمَةِ ٱللَّهِ يَكۡفُرُونَ٦٧﴾[العنکبوت: ۶۷].
«مگر ندیدهاند که ما حرم امنی قرار دادهایم در حالی که از دور و بر آنان مردم ربوده میشوند؟ آیا به باطل ایمان میآورند و به نعمت خدا کفر میورزند»؟!.
قریش علاوه بر سفرهایی در ایام مختلف سال، دو کوچ و سفر بزرگ و معروف داشتند: حرکت و کوچ زمستانی به یمن و کوچ تابستانی به شام و این سفرها هر چند با امنیتی کامل صورت میگرفت، امّا در سایر مناطق، اموال مردم به غارت برده میشد. خداوند در مورد دو سفر مهم تابستانی و زمستانی میفرماید:
﴿لِإِيلَٰفِ قُرَيۡشٍ١ إِۦلَٰفِهِمۡ رِحۡلَةَ ٱلشِّتَآءِ وَٱلصَّيۡفِ٢ فَلۡيَعۡبُدُواْ رَبَّ هَٰذَا ٱلۡبَيۡتِ٣ ٱلَّذِيٓ أَطۡعَمَهُم مِّن جُوعٖ وَءَامَنَهُم مِّنۡ خَوۡفِۢ٤﴾[قریش: ۱-۴].
«به خاطر انس و الفت ایشان به کوچ زمستانی و تابستانی (بازرگانی به سوی یمن و شام) بایستی پروردگار این خانه را بپرستند. پروردگاری که ایشان را از گرسنگی رهانیده و خوراکشان داده است».
قافلههای عطرو کنجد و شیر و ادویه و خرما و چوب و عاج و مهره و پوست و لباسهای چینی و پارچههای ابریشمی و اسلحه و دیگر صادرات و واردات جزیره عربی را به شام و دیگر مناطق میبردند و از آن مناطق با بار گندم و دانهها و کشمش و زیتون و پارچههای شامی به جزیره عربی باز میگشتند. مردم یمن به تجارت معروف بودند و آنها در دریا و خشکی فعالیت میکردند و به سواحل آفریقا، هند، اندونزی، سوماترا و دیگر کشورهای آسیایی و جزیره اقیانوس هند سفر مینمودند. این تاجران بعد از پذیرش اسلام، در نشر آن در این کشورها نقش بسزایی ایفا کردند.
داد و ستد براساس ربا رواج داشت و شاید این بیماری مهلک از یهودیها به اعراب سرایت کرده بود [۴۷]. اشراف و مردم عرب معاملات ربوی انجام میدادند و گاهی صد درصد بهره میگرفتند [۴۸]. بازارهای معروف اعراب عبارت بودند از: عکاظ، ذوالمجاز و مجنه. نویسندگان آگاه از اخبار مکه میگویند: اعراب از آغاز ماه ذی القعده در عکاظ اقامت میگزیدند و پس از ماه ذی القعده به مجنه میرفتند و با رویت هلال ماه ذی الحجه، به ذی المجاز میرفتند و هشت شب را در آن جا میگذراندند و سپس با اقامت در عرفه و منی از خرید و فروش دست میکشیدند و با ورود اسلام دادوستد در این مکانها برای آنان مباح و جایز شمرده شد و خداوند متعال فرمود:
﴿لَيۡسَ عَلَيۡكُمۡ جُنَاحٌ أَن تَبۡتَغُواْ فَضۡلٗا مِّن رَّبِّكُمۡۚ فَإِذَآ أَفَضۡتُم مِّنۡ عَرَفَٰتٖ فَٱذۡكُرُواْ ٱللَّهَ عِندَ ٱلۡمَشۡعَرِ ٱلۡحَرَامِۖ وَٱذۡكُرُوهُ كَمَا هَدَىٰكُمۡ وَإِن كُنتُم مِّن قَبۡلِهِۦ لَمِنَ ٱلضَّآلِّينَ١٩٨﴾[البقرة: ۱۹۸].
«گناهی بر شما نیست اینکه از فضل پروردگار خود برخوردار شوید و هنگامی که از عرفات روان شدید، خدا را در نزد مشعر الحرام یاد کنید و همان گونه که شما را رهنمون کرده است، او را یاد کنید. اگرچه پیش از آن از گمراهان بوده باشید».
این بازارها تا پس از اسلام نیز رواج داشت، امّا به مرور زمان از بین رفتند و آنها فقط برای تجارت نبودند؛ بلکه میادینی برای عرضۀ ادب و شعر و سخنوری بودند که در آن شاعران زبده و سخنوران ماهر گرد میآمدند و شبها در بیان افتخارات و شاهکارهای نیاکانشان مسابقه میدادند و این گونه در کنار ثروت تجاری، سرمایۀ بزرگی برای ادب و لغت عربی اندوخته میشد [۴۹].
[۴۶] فقه السیرة النبویة، منیر الغضبان، ص ۶۰. [۴۷] السیرة النبویة، ابی شهبه، ج ۱، ص ۹۸ - ۱۰۱. [۴۸] دراسة تحلیلیة لشخصیه الرسول محمد، ص ۱۹. [۴۹] السیرة النبویة، ابی شهبه، ج ۱، ص ۱۰۲.