فصل اول شکست نقشۀ مشرکان و برنامهریزی دقیق پیامبر اکرم ج برای هجرت
بعد از آنکه قریش در جلوگیری یاران رسول خدا از هجرت به مدینه با وجود شیوههای تند خود با شکست مواجه شده بودند، به جدی بودن خطری که منافع اقتصادی و جایگاه اجتماعی آنان را میان قبیلههای عرب تهدید میکرد، پی بردند و در دارالندوه (محل مشورتی قریش) در مورد از بین بردن رهبر دعوت به رایزنی پرداختند؛ چنانکه ابن عباس در تفسیر این آیه مینویسد:
﴿وَإِذۡ يَمۡكُرُ بِكَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ لِيُثۡبِتُوكَ أَوۡ يَقۡتُلُوكَ أَوۡ يُخۡرِجُوكَۚ وَيَمۡكُرُونَ وَيَمۡكُرُ ٱللَّهُۖ وَٱللَّهُ خَيۡرُ ٱلۡمَٰكِرِينَ٣٠﴾[الأنفال: ۳۰].
«(ای پیامبر به خاطر بیاور) هنگامی را که کافران دربارۀ تو نقشه میکشیدند که تو را به زندان بیفکنند یا بکشند و یا اینکه بیرون کنند. آنان چاره میاندیشیدند و نقشه میکشیدند و خدا هم تدبیر و چارهسازی میکرد و خداوند بهترین چارهساز است».
قریش در مکه با یکدیگر به مشورت پرداختند. برخی گفتند: صبح فردا او را با زنجیر ببندید و نگاه دارید و برخی گفتند او را به قتل برسانید و برخی گفتند او را از میان خودمان اخراج میکنیم. خداوند، پیامبرش را از این توطئه آگاه کرد بنابراین، آن شب علی در بستر پیامبر اکرم ج خوابید [۹۸۷]و پیامبر مکه را به قصد مدینه ترک نمود. برگزیدگان قریش اطمینان داشتند که توطئه پست و زبونانۀ آنان موفقیتآمیز خواهد بود، امّا صبح هنگام با یورش بر بستری که پیامبر اکرم ج خوابیده بود، علی را دیدند، به شکست فاحش خویش پی بردند و با حالت یاس و ناامیدی از علی س پرسیدند: رفیقت کجاست؟ علی گفت: نمیدانم. آنها رد پای پیامبر را گرفتند و وقتی به کوه رسیدند، سردرگم شدند. از کنار غار گذشتند، امّا عنکبوتی را دیدند که بر دهانه غار تار تنیده بود. با خود گفتند: به این تازگی کسی اینجا نیامده است و رسول خدا سه روز در غار به سر برد [۹۸۸].
سید قطب در تفسیر این آیات مینویسد: «این یادآور اوضاع مکه قبل از تغییر و تبدیل اوضاع و موضع اهل مکه است و این جریان، الهامگر یقین و اعتماد به آینده است همانطور که بیانگر تدبیر الهی در آنچه مقدر نموده است، میباشد. مسلمانانی که اولین بار با این آیهها مورد خطاب قرار میگرفتند، به هر دو حالت یعنی شرایط زندگی در مکه و سختیها و دشواریهایی که با آن سروکار داشتند، آگاهی کامل داشتند و کافی بود که با این آیهها گذشتۀ نزدیک خود را و ترسها و اضطرابهای آن را با وضعیت فعلی و امنیت و آسایش آن مقایسه بکنند و به خاطر بیاورند و چارهاندیشی و توطئههای مشرکان را علیه پیامبر اکرم ج و سپس نجات یافتن و پیروزی وی را به یاد بیاورند.
حیله ونقشۀ شوم مشرکان این بود که پیامبر اکرم ج را به زنجیر بکشند و او را زندانی کنند تا بمیرد و یا او را به قتل برسانند و از دست او راحت شوند و یا او را از مکه اخراج نمایند. آنها همۀ این نقشهها را طراحی نمودند، امّاسرانجام بر کشتن وی اتفاق نظر کردند و قرار بر این شد که جوانانی از همۀ قبایل، این عمل زشت و مذموم را انجام دهند تا خون او بین همه قبیلهها تقسیم شود؛ چراکه آنان بر این باور بودند که بنیهاشم توانایی قصاص از تمامی قبایل عرب را نخواهد داشت و در نتیجه به گرفتن خون بهای پیامبر راضی خواهند شد و کار بدین گونه به اتمام خواهد رسید.
﴿وَإِذۡ يَمۡكُرُ بِكَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ لِيُثۡبِتُوكَ أَوۡ يَقۡتُلُوكَ أَوۡ يُخۡرِجُوكَۚ وَيَمۡكُرُونَ وَيَمۡكُرُ ٱللَّهُۖ وَٱللَّهُ خَيۡرُ ٱلۡمَٰكِرِينَ٣٠﴾[الأنفال: ۳۰].
«آنها مکر میکنند و خدا نیز مکر میکند و خدا بهترین مکرکنندگان است».
خداوند این گونه توطئۀ آنها را به باد تمسخر میگیرد و با تعبیری کوبنده با آنان سخن میگوید؛ چراکه قدرت خداوند توانا و جبار، که بر بندگانش چیره است و بر کار خود توانا و محیط بر همه چیز است را نمیتوان با توانایی انسانهای ناتوان و ضعیف مقایسه کرد [۹۸۹].
[۹۸۷] السیرة النبویة قراءة لجوانب الحذر والحیطة، ص ۱۳۵. [۹۸۸] البدایة والنهایة، ج ۳، ص ۱۸۱. ابن حجر در الفتح آن را ذکر نموده و سند آن را حسن قرار داده است، فتح الباری، ج ۷، ص ۲۳۶. [۹۸۹] فی ظلال القرآن، ج ۳، ص ۱۵۰۱.