الگوی هدایت - تحلیل وقایع زندگی و سیرت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم - جلد اول

فهرست کتاب

سفر رسول خدا به طائف

سفر رسول خدا به طائف

پیامبر خدا در امر دعوت، پیامبران قبل از خود را الگو قرار داده بود، به عنوان مثال حضرت نوح حدود نهصد و پنجاه سال از عمر خود را صرف دعوت قوم خود به‌سوی خدا نمود؛ چنانکه قرآن می‌گوید:

﴿فَلَبِثَ فِيهِمۡ أَلۡفَ سَنَةٍ إِلَّا خَمۡسِينَ عَامٗا[العنکبوت: ۱۴].

در این سال‌های طولانی او فقط دعوت می‌داد و آن را به شیوه‌های مختلف تکرار می‌نمود؛ چنانکه قرآن می‌گوید:

﴿إِنَّآ أَرۡسَلۡنَا نُوحًا إِلَىٰ قَوۡمِهِۦٓ أَنۡ أَنذِرۡ قَوۡمَكَ مِن قَبۡلِ أَن يَأۡتِيَهُمۡ عَذَابٌ أَلِيمٞ١ قَالَ يَٰقَوۡمِ إِنِّي لَكُمۡ نَذِيرٞ مُّبِينٌ٢ أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ وَٱتَّقُوهُ وَأَطِيعُونِ٣ يَغۡفِرۡ لَكُم مِّن ذُنُوبِكُمۡ وَيُؤَخِّرۡكُمۡ إِلَىٰٓ أَجَلٖ مُّسَمًّىۚ إِنَّ أَجَلَ ٱللَّهِ إِذَا جَآءَ لَا يُؤَخَّرُۚ لَوۡ كُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ٤ قَالَ رَبِّ إِنِّي دَعَوۡتُ قَوۡمِي لَيۡلٗا وَنَهَارٗا٥ فَلَمۡ يَزِدۡهُمۡ دُعَآءِيٓ إِلَّا فِرَارٗا٦ وَإِنِّي كُلَّمَا دَعَوۡتُهُمۡ لِتَغۡفِرَ لَهُمۡ جَعَلُوٓاْ أَصَٰبِعَهُمۡ فِيٓ ءَاذَانِهِمۡ وَٱسۡتَغۡشَوۡاْ ثِيَابَهُمۡ وَأَصَرُّواْ وَٱسۡتَكۡبَرُواْ ٱسۡتِكۡبَارٗا٧ ثُمَّ إِنِّي دَعَوۡتُهُمۡ جِهَارٗا٨ ثُمَّ إِنِّيٓ أَعۡلَنتُ لَهُمۡ وَأَسۡرَرۡتُ لَهُمۡ إِسۡرَارٗا٩ فَقُلۡتُ ٱسۡتَغۡفِرُواْ رَبَّكُمۡ إِنَّهُۥ كَانَ غَفَّارٗا١٠[نوح: ۱-۱۰].

علی‌رغم گذشت این زمان طولانی، نوح از دعوت به سوی خدا بازنایستاد وازهمت او در رساندن رسالتش کاسته نشد و بینش و چاره‌اندیشی او در استفاده از اوقات و شیوه‌های گوناگون ضعیف نگردید؛ چنانکه آلوسی در تفسیر خود می‌گوید:

﴿قَالَ رَبِّ إِنِّي دَعَوۡتُ قَوۡمِي[نوح: ۵].

«پروردگار، من قوم خود را به طاعت و ایمان فرا خواندم».

﴿لَيۡلٗا وَنَهَارٗا[نوح: ۵].

«شب و روز و بدون وقفه این کار را کردم».

آنگاه رویگردانی و اصرار آنها را بر کفر بیان نموده و قبل از آن تکرار نموده است:

﴿ثُمَّ إِنِّيٓ أَعۡلَنتُ لَهُمۡ وَأَسۡرَرۡتُ لَهُمۡ إِسۡرَارٗا٩[نوح: ۹].

«آنها را بار بار به صورتهای مختلف و شیوه‌های گوناگون دعوت دادم».

و این بیانگر تعمیم صورتهای دعوت است بعد از آنکه فراگیر بوده است.

و فرمودۀ الهی:

﴿ثُمَّ إِنِّي دَعَوۡتُهُمۡ جِهَارٗا٨[نوح: ۸].

«سپس آنها را آشکارا دعوت دادم».

بیانگر این موضوع است که آشکارا دعوت دادن بر دعوت پنهانی و سری مقدم و برتری دارد و دعوت علنی شایسته‌تر است برای کسی که هدفش اجابت باشد و این بیشتر باعث اجابت می‌گردد؛ چون دقت وتوجه مدعو را همراه دارد [۷۶۵].

پیامبر خدا نیز از شیوه‌های متنوع و گوناگونی در دعوت استفاده می‌کرد. او به صورت پنهانی و علنی و به صورت مسالمت‌آمیز و هم در ضمن جنگ دعوت می‌داد و به صورت جمعی و فردی و در سفر و اقامت ابلاغ رسالت می‌کرد. همچنین داستانهای گذشتگان را حکایت می‌کرد و مثالهایی بیان می‌نمود و از وسیله‌های روشنگری با کشیدن خط روی زمین و غیره استفاده می‌کرد و نیز تشویق می‌نمود و مژده می‌داد ضمن آنکه بیم می‌داد و می‌ترساند. به هر حال ایشان در هر لحظه و در هر حال و با شیوه‌های گوناگون، اهل مکه را دعوت داد [۷۶۶]و اینک به طائف می‌رود، سپس خود را به قبیله‌ها عرضه می‌دارد و بعد از آن، هجرت می‌نماید؛ زیرا شایسته نیست در مراحل دعوت تا خبری صورت گیرد و می‌بایست تا آخر عمر امر دعوت را ادامه بدهد.

آن حضرت برای ایجاد مرکز جدیدی برای دعوت، تلاش می‌نمود؛ او از قبیلۀ ثقیف کمک خواست، اما ثقیف نپذیرفت و بچه‌هایشان را فرستادند تا او را سنگ بزنند و در راه بازگشت از طائف با عداس که نصرانی بود ملاقات کرد و مسلمان شد. واقدی تاریخ سفر طائف را شوال سال دهم بعثت و بعد از مرگ ابوطالب و خدیجه بیان کرده و گفته است: مدت اقامت آن حضرت در طائف ده روز بوده است [۷۶۷].

[۷۶۵] تفسیر آلوسی، ج ۱۰، ص ۸۹. [۷۶۶] مقومات الدعوة والداعیة، بادحدح، ص ۱۲۳. [۷۶۷] طبقات ابن سعد، ج ۱، ص ۲۲۱ به نقل از السیرة النبویة الصحیحیة، ج ۱، ص ۱۸۵.