عدم وجود ابوبکر در لشکر اسامهس
و اما قول او که «اسامه بن زید را بر لشکری گماشت که ابوبکر و عمر نیز جزء آن لشکر بودند» پس دروغ روشنی است که هرکس کمترین شناختی به حدیث داشته باشد کذب آن را میشناسد و میداند که ابوبکر را رسول خدا جدر نماز جای خود گذاشته بود و او هنگام مرض وفات بجای رسول جدر نماز امامت میکرد و در لشکر اسامه نبود تا اینکه رسول خدا جفوت نمود و همچنین رسول خدا جاسامه را قبل از بیماری فرمانده لشکر نموده بود، پس اگر فرض شود که ابوبکر را امر نموده از جملهی لشکر اسامه باشد، باید او را نیز امر نموده باشد که به اسامه نماز بخواند و بطلان چنین چیزی روشن است، و امرای سپاه مانند اسامه و غیر او را خلفاء ننامیدهاند زیرا آنان خلیفهی رسول
خدا جپس از وفات او نبودند و در زمان او نیز خلیفهی او در هرچیزی نبودند [۱٧۸].
و اما غضب اسامه بر ابوبکر دروغ روشنی است زیرا اسامه از تفرقه و اختلاف همیشه دورتر از همه بود، و در جنگ صفین و جمل کناره گیری نمود (مانند جماعت دیگری از صحابه). به اضافه اگر فرض شود که رسول خدا جاسامه را بر ابوبکر امیر کرده بود سپس وفات کرد و ابوبکر را بجای خود گماشت فرستادن لشکر به جهاد و عزل و نصب اسامه و غیر او با ابوبکر میشود و این را هیچ شخص عالمیانکار نمیکند.
و عجبتر از اینکه افترا زنندگان گویند ابوبکر و عمربپس از غضب اسامه برای طلب رضایت او نزد وی رفتند، یا اینکه میگویند شیخین علی و عباس و بنی هاشم و بنی عبد مناف را مقهور نموده بودند و از ایشان رضایت نجستند، در اینصورت دیگر چه احتیاجی داشتند که از یک جوان ۱٩ سالهای که نه مال دارد و نه خانواده و نه قبیله طلب رضایت کنند؟!. پس اگر بگویند برای آنکه پیغمبر او را دوست داشته از او رضایت جستند در جواب گفته میشود که شما مدعی هستید که شیخین عهد وصیت رسولجرا تبدیل کردند، حال میگویید برای دوستی رسول جاسترضاء کردند؟!!.
[۱٧۸] و اگر امرای سپاه را کسی خلیفه بگوید باید. عمرو بن عاص را نیز خلیفه بگوید زیرا در جنگ ذات السلاسل امیر لشکر بود و بزرگان اصحاب مانند ابوبکر و عمر و ابو عبیده و دیگرانشدر زیر پرچم او بودند.