گمان ابن حزم که اسماء خداوند بر معنی دلالت ندارد
و ابن حزم گمان کرده که اسماء الله دلالت بر معنی ندارد، یعنی «علیم» دلالت بر صاحب علم نمیکند و «قدیر» دلالت بر قدرت ندارد بلکه اینها تنها نامهای علم محض است و تمام اینها برای غلو در نفی تشبیه است که نفی صفات از آن لازم میآید، و گمان کردهاند که ثبوت کلیات در خارج مشترک است، چنانکه رازی گمان کرده که اگر این شیء موجود باشد و این شیء دیگری موجود باشد بطوری که وجود شامل هردو باشد، پس در اینصورت در بین هردو موجود مشترک کلی در خارج میباشد، که بناچار باید ممیزی باشد که آن را از این تمیز دهد و ممیز حقیقت هریک است، پس واجب میشود که آنجا موجود مشترک و حقیقت ممیزه باشد. سپس اینان به تناقض گرفتار شدهاند و وجود را به واجب و ممکن تقسیم میکنند مانند سایر اسماء کلی، نه مانند لفظ مشترک بین دو معنی جزئی مانند سهیل که هم اسم ستارهای و هم مردی بنام سهیل بن عمرو است که گفته نمیشود که به این و آن تقسیم میشود، بلکه گفته میشود که این لفظ بر این اطلاق میشود، و این لفظ بر این. که این امری لغوی است نه تقسیم عقلی، ولی تقسیم وجود امری عقلی است، و بنابر این کلی ترکیب لازم میآید، بعضی برای رهایی از این لفظ وجود را کلی مشکک قرار دادهاند که وجود واجب، اکمل از وجود ممکن باشد، چنانکه در لفظ سیاهی و سفیدی گفته شده که کلی سیاهی هم بر مردمک چشم و هم بر قیر اطلاق میشود، و سفید هم بر برف و هم بر عاج اطلاق میگردد، و شکی نیست که گاهی بعضی از معانی کلی بر برخی برتری دارد.
و تخصیص این نوع به لفظ مشکک یک امر اصطلاحی است، و لذا بعضی گفتهاند مشکک نوعی از متواطی است، زیرا واضع لغت در برابر تفاوتی که برای یکی حاصل باشد لفظی وضع نکرده، بلکه برای قدر مشترک کلی وضع کرده است.
مختصر آنکه اختلاف در بین لفظی است، و جمهور گفتهاند که این اسماء، کلی و عموم است چه متواطی نام بگذاری و چه مشکک، و تنها لفظ مشترک لفظی نیست که این مذهب اهل سنت و معتزله و اشعریه و کرامیه است و ابن تیمیه این بحث را ادامه داده تا آنچه که گوید: و چون این مطلب روشن گردید، پس مصنف شیعی و دیگران که قول مُشبِهه را ذکر کردهاند اگر مقصودشان، اثبات اسمائی است که بر خدا و خلق اطلاق میشود، بنابراین طایفهی او و همهی مردم مُشَبهه میباشند. و اگر مقصود این است که صفات رب و صفات عبد مثل هم هستند، در این صورت ایشان سخنی باطل گفته و به گمراهی رفتهاند.
و مشبهه در طایفهی رافضه از دیگران بیشتر است و شما به الفاظی سخن میزنید که معنی و موارد استعمال آن را نمیدانید، و شما خود تصوری میگذارید و بعداً بناء به آن سخن میزنید.